eitaa logo
بچه حزب اللهی
5.9هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
8.1هزار ویدیو
21 فایل
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 ⚜️کانال » بچه حِزبُ اللّٰهی 💛 فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ💛 خبر وتحلیل کم ولی خاص . سیاسی ونظامی . داخلی وخارجی . جبهه مقاومت. 🌹 ادمین: @Pirekharabat313 تبلیغات: @Amirshah315 لینک کانال: @BACHE_HEZBOLLAHI
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️⭕️ ⭕️⭕️ ⭕️⭕️ 🔥 مشاور پوتین، الکساندر دوگین در مصاحبه با تلویزیون ۳ روسیه 💢در دو پیام اضطراری از کرملین خواسته‌ام هرچه در توان نظامی فدراسیون روسیه اعم از موشک های بالستیک برد بلند، جنگنده، موشک اتمی، پدافند دراختیار دارد به ایران بفرستد 💢چین، کره شمالی، روسیه و پاکستان و سایر کشورهای شرق جهان در بالاترین سطح آمادگی دفاعی قرار گرفته اند؛ ترامپ در آتشی که خودش آن را شروع خواهد کرد، فرو می‌رود @BACHE_HEZBOLLAHi
💢توییت محمد شریعتمداری در خصوص بیانات اخیر مقام معظم رهبری 💢 همه کشور متحد پشت سر رهبر ایستاده ایم @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🌹:روایت دلدادگی قسمت۱۱۹🎬: انگار تمام تن و بدن ،زنان روستا گوش شده بود تا ببینند ،این دخترک غریب چه
🌹:روایت دلدادگی قسمت ۱۲۱🎬: هر دو نفس زنان بر سر زمین ایستادند، عبدالله که گرم چیدن علف های هرز بین گندمزار بود ، با دیدن همسر و آن دختر ، علف ها را به کناری ریخت و گفت : چه شده ضعیفه؟! آفتاب از کدام طرف درآمده که خانه را ترک کردید هااا... ننه صغری همانطور که از ته دل خنده می کرد گفت : مژده بده عبدالله...مژده بده که به مراد دلم رسیدم... عبدالله نیشخندی زد و‌گفت : به مراد دلت ، دختر یکی یک دانه ات که مدتی ست رسیدی... ننه صغری همانطور که بر روی زمین خاکی می نشست تا نفسی تازه کند ،گفت : اون که بله...اما موعد ادای نذرم رسیده...انگار امام شهید طلبمان کرده، اگر دست بجنبانیم تا فرداشب به کاروانسرای بیرجند میرسیم به جمع زوار کربلا ملحق می شویم... عبدالله که گویی خشکش زده بود ، خیره به او‌حرف نمی زد... ننه صغری که حال غریب شوهرش را دید گفت : آهان...تو هم شوکه شدی هاا؟! همین الان مش باقر خبرش را برایم آورد... عبدالله آهی کشید و گفت : زن..تو‌ کی مش باقر را دیدی و او را مأمور پیدا کردن کاروان به کربلا کردی؟! اخر با کدام عقلت تصمیم به رفتن به زیارت آنهم کربلا گرفتی؟؟ ما خیلی هنر کنیم تا همین خراسان به پابوس امام غریب برویم...کربلا سرمان را بخورد... ننه صغری که انتظار نداشت ،شوهرش به این راحتی از زیر بار سفر به کربلا در برود گفت : مرد ، توکل کن ...امام شهیدمان قبولت کرده...برات زیارت داده و‌ تو‌می خواهی این سعادت را از خودت بگیری؟! و‌چون دید عبدالله حرف نمی زند ادامه داد: من نمی دانم چه در سر تو می گذرد، اما من نذر کردم مرد...نذر کردم می فهمی؟ اگر نیایی ،مجبورم با همین دخترک بروم ، سفر به زیارت به عشق حرم امام ، سخت تر از فرار از چنگ از ما بهتران برای این دختر نیست...بلکه بسیار هم شیرین است... عبدالله که از حرفهای زنش انگار کفری شده بود ،با دو دست بر سرش زد و گفت : من چه کنم از دست تو زن مجنون؟! هر سازی زدی به آن رقصیدم ،اما این یکی نمی شود ، رفتن به زیارت ،آنهم به عراق عرب ..پول می خواهد، توشه می خواهد..کو‌ پول، کو مال؟! کو سرمایه؟! بده به من تا همین الان راهی شویم... عبدالله به گمان خود سنگ بزرگی پیش پای زنش انداخته بود و ننه صغری هم مبهوت و حیران دور دست ها را مینگریست و‌مدام آه می کشید و جوابی نداشت بدهد ...که ناگهان.... 🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠 روایت دلدادگی قسمت۱۲۲🎬: در همین اثنا ناگهان صدای لطیف مظلوم ،فرنگیس بلند شد و درحالیکه دست زیر چارقد سفید و بلندش می برد و‌کلاه کوچکی که مرسوم آنزمان بود از زیر روسری بر سر می کردند که هم مانع بیرون زدن موها شود و هم نوعی زیور محسوب میشد را از سر بیرون آورد‌. کلاهی که دور تا دورش با سکه های طلا و مرواریدهای سفید و گرانبها دور دوزی شده بود و قیمتی زیاد داشت و نشان میداد که این دخترکی که فراموش کرده کیست و اینجا چه می کند ، از خانواده ای متمول و ثروتمند است. فرنگیس کلاه را بیرون آورد و سپس دسته النگویی را که بر دست داشت ، به زحمت بیرون آورد و داخلش گذاشت و دست برد سمت گردنش... ننه صغری که کاملا می فهمید ، قصد فرنگیس چیست ، دستش را چسپید و گفت : نه دخترم اینها مال توست...نه.. فرنگیس کلاه را به سمت عبدالله داد و‌گفت : من به اینها احتیاجی ندارم ، فقط دوست دارم ،ننه صغری نذرش را ادا کنه و خودمم خیلی دوست دارم برم حرم...فکر میکنم حرم جای خوبیه و میتونه حال من را بهتر کنه... عبدالله تا این حرف را که فرنگیس در کمال مظلومیت و صداقت گفته بود ، شنید. آه بلندی کشید و با خود گفت : نمی دانم ...شاید هم امام طلب کرده و کلاهی را که مشخص بود با فروشش به تنهایی ،خرج سفرشان در می آید ، گرفت و رو به ننه صغری گفت : بلند شو زن...میبینی چه آتشی به پا کردی...پاشو باید فکری به حال زمین و آن گاو و گوسفندها کنیم. ننه صغری همانطور که از جا بر می خواست به سمت فرنگیس رفت و ماچی آبدار از گونه دخترک گرفت و گفت : قربانت شوم که آمدی و با آمدنت نور و روشنایی و شادی را به خانه ام آوردی و سپس رو به عبدالله گفت : برای زمین و‌گاو و گوسفندها هم نگران نباش ، با خواهرم کبری ،صحبت کردم و قبول کرده در نبود ما مراقب تمام زندگی ما باشد و کار زمین هم به دست پسرش جواد بدهد ، از بابت چیزی نگران نباش... عبدالله همانطور که سرش را تکان می داد گفت : داد از دست تو که زیر زیرکی تمام کارهایت را می کنی و آخرین نفر خبرش به عبدالله بیچاره می رسد ،هعی....هعی... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی 🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠 @BACHE_HEZBOLLAHi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر گفت با دلار ۹۰ هزاری و این همه مشکل چرا تو مراسم راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت میکنید؟ اگر آدم نفهمی بود بگو برف بازی ، تو هم بیا خوش میگذره ، وسطش ساندیس رایگان هم میزنیم 😂 اگر فهمیده بود بگو اعتقادات ما با قیمت دلار تنظیم نمیشود ، هم شرکت میکنیم هم بر باعث و بانی گرانی لعنت میفرستیم هم دعا میکنیم عامل گرانی هرکس هست به زمین گرم بخورد. البته به نظرم همون پیشنهاد برف بازی بهتره 😅 ✌️ ما میاییم با توام توان @BACHE_HEZBOLLAHi
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن واجب است! ثابت می‌کنیم چرا 🔹 🎤استادشجاعی @BACHE_HEZBOLLAHi
32.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هاشم الحیدری (عراقی) : راهپیمایی ٢٢ بهمن شما از پیاده روی اربعین ما باهمه عظمتش مهمتره. چون اربعین همه میان، از شیعه انگلیسی، تا انجمن حجتیه گرفته تا دیگران. ولی ۲۲ بهمن‌ها فقط خالصان میان!!! ✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست 👈 👇 @BACHE_HEZBOLLAHi
🚨فانوس شب را روشن نگهدارید مردان خدا ترس بیدارند قایقم در راه است 🚨 فرمانده نیروی دریایی سپاه در مصاحبه با العالم: 💢تهدید نفتی ترامپ‌ علیه ایران عملی نیست 💢‏ما ۴۶ سال در برابر اینها ایستادگی کردیم 💢می‌تواند تهدید نفتی را اجرا کند، ما هم شاهرگ جهان را خواهیم بست @BACHE_HEZBOLLAHi