هدایت شده از صابرین نیوز.🇮🇷 روی عضویت کلیک کنید ✅
📖 کتاب بیست و هفت روز و یک لبخند
✔️ کسی نمیتوانسته از کار جوانی سر درآورد که سرش همیشه توی کار خودش بوده؛ پسری که سالیان سال، بسیجی بودنش را، آن هم بسیجی فعال بودنش را، حتی دوست و فامیل متوجه نشده بوده؛ پسری که خیلی از دوستانش، بعد از شهادتش، متوجه سوریه رفتنش شدهاند. این پسر اهل تظاهر و سوء استفاده نبوده. متواضع بوده و میگفته؛ من برای دل خودم و اعتقادِ خودم به بسیج رفتهام، و حالا هم برای وظیفهای که روی شانهام سنگینی میکند، راهیِ سوریه میشوم ...
♦️ روزهای آخر آبان ۹۶ خبر شهادت یک جوان در رسانههای خبری و شبکههای اجتماعی دست به دست شد و نگاه خیلیها را به سمت خودش کشید، کسی از شخصیت و زندگیاش اطلاعی وجود نداشت ولی همین عکسهای کمی متفاوت او را خیلی زود در بین مردم مشهور کرد…
#بابک_نوری_هریس در بوکمال به شهادت رسید؛ در خط پایان گروهک تکفیری داعش… حالا کتاب زندگیاش توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده است.
#بیست_و_هفت_روز_و_یک_لبخند ، روایتی است از زندگی شهید مدافع حرم، بابک نوری هریس به قلم فاطمه رهبر از زبان خانواده، دوستان و همرزمان شهید.
📍شهید نوری هریس #دانشجوی _بسیجی که داوطلبانه به صفوف رزمندگان مدافع حرم در #سوریه ملحق شد و در عملیات آزادسازی منطقه #بوکمال در سن ۲۵ سالگی، دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید.
۲۱۶ صفحه| ۳۴۰۰۰ تومان
قیمت با ۱۰ درصد تخفیف: ۳۰۶۰۰ تومان
خرید از طریق سایت کتاب جان👇👇
https://ketabjan.com/product/بیست-و-هفت-روز-و-یک-لبخند
خرید از طریق ایتا👇👇
@ketabjan30
...................
@ketabjan_com
#خاطــره🌸🌈
﴿مادر شهید﴾
🌸🍃بابک جوان امروزی بود اما غیرت دینی داشت. همین غیرت دینی بود که او را به زینبیه و کربلای امام حسینی رساند. از آن دست جوانانهای امروزی که غیرت دینی دارند.
🍃🌼 میگفت: خانم حضرت زینب(س) من را طلبیده، باید بروم، تاب ماندن ندارم. بله، بابکم تیپ امروزی داشت. پسرم همیشه میخندید، خوشتیپ بود و زیبا.
🌺🍃 بابک پر از شادی بود و پر از شور زندگی اما فرزندم به خاطر اعتقاداتش و برای پیوستن به خدا از همه اینها گذشت و عاشقانه پر کشید.🕊 بابک فرزند نسل سوم و چهارم این انقلاب بود. دلبستگیهای زیادی به زندگی داشت، امروزی بود و تمامی اینها را به خاطر دفاع از حریم آلالله و مادرش خانم زینب(س) رها کرد.💫
#بابک_نوری_هریس
#شهیدِگیلانے
@BAMBenamemard
🍃🦋🍃
✍برشی از کتاب #بیست_و_هفت_روز_یک_لبخند:
💠 به چی داری فکر میکنی حاجی؟
رضا نگاهی می اندازد به سیاهی از دور هراز گاهی صدای تیراندازی می آید .
سیب را از دست بابک میگیرد و میگوید به همه چی و هیچی.....!!!
_ رضا میدونی تو با تو پادگان کسوه که بودیم خیلی احساس غرور داشتم از اینکه پادگان ما تو چند کیلومتری #اسرائیل بودو اون نمی تونست هیچ غلطی بکنه .
علی پور نگاهش می کند بابک با هیجان ادامه میدهد: این میدونی یعنی چی رضا ؟یعنی که ما صاحب قدرت ایم یعنی به اونها هم ثابت شده با ما نمیتونن در بیفتن رضا ماتو چند کیلومتری آنها بودیم و هیچ کاری نمی تونستن بکنن...
#زندگی_نامه_شهیدمدافع_حرم
#بابک_نوری_هریس♥️