فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 بخوانید : چهارشنبه ها . داستان هایی از علما
🍃 #خاطره | یک کیلو را برگردان
🔹حجت الاسلام فرقانی روایت میکند: در نجف که بودیم یک روز امام سرما خورده بودند. دکتر آمد و ایشان را معاینه کرد و به من گفت: دو کیلو لیمو برای امام بخرید. من هم رفتم و فراهم کردم. قیمت آن هم ارزان بود، کیلویی پنجاه فلس. وقتی برگشتیم امام فرمودند: «میوه خریدی؟» گفتم: «بله، دو کیلو خریده ام.» فرمودند: «من گفتم یک کیلو» عرض کردم: «آقا شما سرماخوردگیتان طول می کشد، یک کیلو که چیزی نمیشود.» فرمودند: «نخیر، یک کیلو را برگردان.» گفتم: «آقا، من صندوقهای آن بندۀ خدا را به اسم شما به هم ریختم و او هیچ چیزی نگفت حالا اگر برگردانم عصبانی می شود.» فرمودند: «باید برگردانی.» گفتم: «چشم.»
📚برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (رحمت الله علیه)، جلد ۲، صفحه ۸۶
✅پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن جَمعَ طَعاما يَتَربّصُ بهِ الغَلاءَأربَعينَ يَوما فقد بَرِئَ من اللّه ِ وبَرِئَ اللّه ُ مِنهُ .
هركس خوراكى را به اميد گران شدن چهل روز انبار كند از خداوند برى شده و خدا نيز از او برى و بيزار است .
✍بحار الأنوار : 62/292 .
📻¦ #خاطره
- امیرالمومنین علی علیهالسلام فرمودند: جلوس من در مسجد از سکونت در بهشت برایم بهتر است، زیرا اقامت من در بهشت موجب خوشنودی من است، اما بودن من در مسجد موجب رضا و خوشنودی خداست!
هنوز مدرسه ابتدایی میرفت که پایش به مسجد باز شد. آن اوایل تفریحی میرفت و براۍ اینکه سرگرم باشد؛ اما کمکم حضورش همیشگی شد. اگر شیفت صبحی بود بعدازظهرها میرفت، اگر بعدازظهری بود، وقتی تعطیل میشد کیف و کتابش را در خانه گذاشته و نگذاشته دوباره سمت مسجد راه میافتاد . پنجشنبه و جمعههایش هم در مسجد میگذشت. علی پاۍ ثابت مراسمها و برنامههاۍ فرهنگۍ مسجد فاطمهالزهرا بود.
همه میگفتند علی مرد کوچک است، در او بچگی نمیبینیم. روح بزرگی داشت و حرفهایی میزد که از سنش بزرگتر بود🌼🍃:)
#مربی_مجاهد
#شهید_علی_خلیلی
🖇 لینک مطلب:
https://btid.org/fa/photogallery
📎 #سبک_زندگی_خانواده
📎 #شهدا
🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه
🌐 btid.org
📚 بخوانید : چهارشنبه ها . داستان هایی از علما
🍃 #خاطره | حق ندارم به خانم امر کنم
🔸زهرا مصطفوی روایت میکند: من ندیدم در طول زندگی، امام به خانمشان بگویند در را ببندید. بارها و بارها میدیدم که خانم میآمدند و کنار آقا مینشستند، ولی امام خودشان بلند میشدند و در را میبستند و حتی وقتی پا میشدند به من هم نمیگفتند که در را ببندم. یک روزی من به آقا گفتم خانم که داخل اتاق میآیند همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. گفتند: «من حق ندارم به ایشان امر کنم». حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را نمیخواستند.
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی (رحمت الله علیه)، جلد ۱، صفحه ۷۸
💝پيامبر صلي الله عليه و آله:
خَيْرُ الرِّجالِ مِنْ اُمَّتِىَ الَّذينَ لايَتَطاوَلونَ عَلى اَهْليهِمْ وَ يَحِنّونَ عَلَيْهِمْوَ لا يَظْلِمونَهُمْ؛
بهترين مردان امت من كسانى هستند كه نسبت به خانواده خود خشن نباشند،اهانت نكنند، دلسوزشان باشند و به آنان ظلم نكنند.
✍مكارم الاخلاق، ص 216