8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
.
❔ چه پیوندی بین قیام حسینی و قیام خمینی وجود دارد...؟!
#اسلام
#خدا
#مذهب
#تشیع
#شیعه
#اهلبیت_علیهم_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_خمینی
#انقلاب_اسلامی
#روضه
#کربلا
#طیب_حاج_رضایی
#حضرت_حر
#هیئت
#محرم
#محرم_الحرام
#اربعین
#سفر_اربعین
#شبهات
#پاسخ_به_شبهات
#حوزه_مجازی
#فضای_مجازی
#سواد_رسانه
#سواد_رسانه_ای
#حوزه_علمیه
#روحانیت
#تبلیغ_دین
#سفیران_هدایت
#گروه_تبلیغی_جهادی_شهید_اردهال
🔴 چند ساعت بعد از دستگیری ما، #طیب_حاج_رضایی رو کت بسته آوردند و تو بند ما انداختند. وقتی ما رو به زندان باغشاه بردند، طیب هم همراهمون بود. من باهاش کاری نداشتم؛ چون همیشه دور و برش یک مشت چاقوکش بود. خودش هم از بزن بهادرها و لاتهای تهران بود و طرفدار شاه؛ جوری که وقتی فرح پهلوی بچه دار شد و پسر اولش ، رضا پهلوی را به دنیا آورد، طیب کوچه و محل را چراغونی کرد. رو همین حساب، تا طیب را دیدم، محلش نگذاشتم و پشتم را طرفش کردم. دستبند به دستش بود. سلام کرد و گفت: محمد آقا ! ما رفیق نامرد نیستیم.
🔸 جوابش را ندادم؛ اما می دونستم که #ساواک از علاقه طیب به آقای خمینی سوء استفاده می کند. آن زمان، طیب با شعبان [ #شعبان_جعفری معروف به شعبان بی مخ ] سرشاخ شده بود . هر دو ، یکه بزن جنوب شهر بودند و حرفشان خریدار داشت. شعبان، ورزشکار بود و طرفدار شاه؛ طیب میداندار و بارفروش و دست و دلباز و خیر و یتیم نواز. در حالی که همیشه شنیده بودیم او طرفدار و فدایی شاهه، یهو ورق برگشت و طیب شد بر ضد شاه. حالا تو دل طیب چه حال و احوال و انقلابی پیدا شده بود، خدا میدونه. سران مملکت جلسه گذاشتند که با طیب زد و بند کنند و وادارش کنند که بگه خمینی به من پول داده تا بارفروشها رو تیر کنم .
🔹 آن روز در دادگاه، طیب رو به #سرهنگ_نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتیگری، با بچه های #حضرت_زهرا در نمیافتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم.
عاقبت دادگاه شاه به اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حکم اعدام داد و به برادران کاردی و شمشاد و بقیه، ده تا پانزده سال زندان دادند.
➕ بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند. نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری! اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده. اینها را گفتند تا طیب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی منو تحریک کرد؛ اما طیب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرفها رو برای ننهات بزن! یک بار گفتم، باز هم میگم، من با بچه حضرت زهرا در نمیافتم.
⚫️ فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی میرفتن،طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم.
✔️بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا با جمعی از مردان انقلابی خدمت امام خمینی رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند. وقتی محمد آقا پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: «طیب، حُر دیگری بود.»
📚کوچه نقاشها، خاطرات سید ابوالفضل کاظمی، گفت و گو و تدوین راحله صبوری، ( چاپ اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر وابسته به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی - دفتر ادبیات و هنر مقاومت ، 1389 )، صفحات 50 تا 52.
🌹رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله
ثلاثةٌ يَشفَعُونَ إلى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ فَيُشَفَّعُونَ ; الأنبياءُ ، ثُمّ العُلَماءُ ، ثُمّ الشُّهَداءُ .;
سه گروه نزد خداى عزّ و جلّ شفاعت مى كنند و شفاعتشان پذيرفته مى شود ; پيامبران ، سپس عالمان، و بعد شهيدان .;
الخصال : 156/197 .