eitaa logo
بسیـ⚘ـج دانش اموزی مازندران
1.8هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
248 فایل
『بسیـ⚘ـج دانش اموزی مازندران』 جایی برای آغاز آغاز یک جنگ جنگی در دل . . .❣🍃 🌷 با سربازان کوچک امام خامنه ای عزیز 🌷 🌱 محل شناسایی و پرورش استعدادهای دانش‌آموزان‌ بسیجی استان مازندران🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
📃🖌 میدونستی میتونی بنویسی و جایزه ببری؟😐😐 چجوری؟🤔 ✅میتونی ، و یا بنویسی درباره ی عید نوروز، یا تشکر و تقدیر از مدافعان سلامت ، یا ظهور امام زمان (عج) و یا درباره ی لحظه ی تحویل سال ✔️منتظر آثارت هستیم😍 🎁 اینجا پر از های خوبه 🤩 🔹عجله کن جا نمونی🏃‍♂🏃‍♂ ✅ ایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
📃🖌 میدونستی میتونی بنویسی و جایزه ببری؟😐😐 چجوری؟🤔 ✅میتونی #دلنوشته ، #داستان_کوتاه و یا #شعر بنویسی درباره ی عید نوروز، یا تشکر و تقدیر از مدافعان سلامت ، یا ظهور امام زمان (عج) و یا درباره ی لحظه ی تحویل سال ✔️منتظر آثارت هستیم😍 🎁 اینجا پر از #جایزه های خوبه 🤩 🔹عجله کن جا نمونی🏃‍♂🏃‍♂ ✅ ایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
⚘بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم⚘ سلام امام خوبی ها سلام ای شمسُ الشموس سلام ای غریب الغُرَبا سلام ای آفتاب درخشنده ، از دور سلام عجب حسِ عجیبی دارد سقا خانه ات آقا جان ، وقتی کنار پنجره فولادت مینشینم ؛ وقتی صدا از نقاره خانه ات به پا میشود قلبم آکنده از آرامش و خاطرم به یاد کودکانی می افتد که با یک نگاهت شفا گرفتند. یکی میگه با یه فریاد، را میندازه داد و بیداد ، بچه ام آقا شفا داد ⚘ وقتی کنار پنجره فودلادت دخیل بسته بودم ،مادری را دیدم اشکبار و بیقرار او را گفتم تو را چه شده ؟ در کنار امام خوبی ها هستی و اینگونه میگِریی؟ مادر فریاد کرد: فرزندی دارم ۲۰ ساله از بَدوِ تولد تا حال علیل و ناتوان بود . شبی در عالم خواب دیدم مردی با قامت بلند مرا به مشهد میخواند و میگوید: فرزندت مهمان من شد او را نزد من بیاور. وقتی از عالم خواب با وحشت برخواستم به سرعت ساک را بستم تا صبح زود عازم مشهد شویم . وقتی وارد حرم شدیدم دو پایم سست شد . فرزندم را با چرخ به داخل حرم بردیند طولی نکشید وقتی در را گشودند فرزندم که علیل و ناتوان بود بر دو پای خودش ایستاد و از در بیرون آمد . وقتی مادر ماجرای معجزه ات را برایم شرح داد دلبستگی ام به تو بیشتر شد ای امام خوبی ها . داستان واقعی👇 مادربزرگِ من کربلایی سکینه علیپور چشم راستش کم سو بود . به اتفاق عمه ی کوچک ترم (فاطمه) برای درمان چشم و زیارت حضرت امام رضا به مشهد رفتند . چند روزی در آنجا اقامت کردند روزی که قراربود به نزد دکتر برای علاج چشم بروند ناگاه مادر بزرگم فرمود: فاطمه، دخترم باری دیگر به زیارت آقا برویم وقتی وارد صحن شدند خادمان حرم مشغول تکاندن فرشهایی زیر پای زائران آقا بود و گرد و غبار گرفته بود ، بودند . مادربزرگم از خادمی تقاضا کرد تا یکی از فرش ها را به مادربزرگم بدهند تا بتکاند. مادربزرگم وقتی فرش را گرفت درحالی که پر از غبار بود بر سرش نهاد و به خواب رفت . تا اینکه از مناره ها بانگ اَللهُ اَکبَر برخواست. وقتی برای بستن اقامه نماز صبح برخواستن عمه ام فاطمه به شدّت متعجب شد . و گفت: مادرجان چشمانت دیگر سپید نیست . مادر بزرگم گفت: وقتی در عالم خواب بودم امام رضا را دیدم که مرا میگفت: شفایت دادم با آن فرش غباری که به زیر پای زائرانم بود. امام رضا، هرگاه دلم میگیرد هوای پنجره فولادت میکنم..... ای ضامن آهو ضامن ما هم باش شاه پناهم بده خسته از راه آمدم آه نگاهم مَکُن ، غرقِ گناه آمدم نویسنده نوجوان 📝: از شهرستان بهشهر 🌷 با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
❤️ بسم رب الثامن الحجج حضرت رئوف دلم؛ عشق تو لانه کرده در قلب بی قرارِ من ... کبوتر دلم جلد صحن و سرایت شده است؛ گاهی چنان گنبد طلایی تو در کنجِ دنجِ انقلاب؛ نیمه شب هایی که بدجور با دلم بازی میکرد ؛ نقش میبندد که نفسم می ایستد ! در کنجِ دنجِ صحن انقلابت؛ در دلم انقلاب کن ! دست هایم در قنوت این گونه تو را نجوا میکند: "اللهم الرزقنا التوفیق الزیاره علی ابن موسی الرضا" بی آنکه لب هایم تکانی بخورد، چشم های بی قرارم تو را می خواند دلم بی قرار دیدار توست و دیدار تو درمان من است ! دخیل پنجره فولادت نذر میکنم برای آرامش چشمانم فکر کن من هم غزالم ضامن چشمان آهوها بیا و ضامن من باش ...! حرف های دلم را نگه داشته ام برای باب الجوادت ! باب الجوادت که بماند؛ عجیب به دلم نشسته است... تو را جان دردانه جوادت قسم! اربعین؛ کرببلا نکند جا مانده شویم! حضرت والای دلم مهرت چنان بر جانم نشسته است ... که گویی سال هاست دلم در تسخیر چشمان توست ... ایوان طلایت دُرِ نجف دارد گویی عطر علی ز عراق به مشهد می رسد .! صحن و سرایت را که به یاد می آورم آرامش عجیبی وجودم را فرا میگیرد صدای نقاره خوان ها گویی در سرم می پیچد و من در حسرت لحظه ایی که جاروکش حیاطت شوم! صدای بال کبوتر ها حوالی سقاخانه نوید کرامت وجود تو را می دهد قدسیان از تو می نویسند بر در و دیوار آستان هو هوی حرم صدای باد و بوران نیست ... خیل ملائک جمع اند بر در شاه خراسان صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا نویسنده نوجوان📝: با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
شبِ تولدتونه آقا. شاید درست نباشه باحرفام ناراحتتون کنم،اما اینجا،آدم هایِ زمینی حالشون خوب نیست. دست به دعا می شن تا نفسِ بی جونِ عزیز هاشون قطع نشه. گریه می کنن و حتی کوچک ترین دورهمی ها براشون دردسر ساز شده،شما که آقایی،شما که مولایی،یه نگاه به دلایِ خسته ما می کنی؟ بچه که بودم بابام روبه حرمِ اما رضا گفت: "این حرم، خونه مردیه که خدا دستِ رد به سینه اش نمی زنه،فرقی نداره مادر باشی،قاچاقچی باشی،فلج باشی،دکتر باشی،مهندس باشی،معتقد و دو آتیشه باشی یا حتی یه پایِ اعتقادت بلنگه،بی منت به حرفات گوش می ده،بی منت کمکت می کنه." آقایِ من نعمت هامون با از دست دادن یادآوری می شن،دنیایِ همه ریخته بهم. میگن همدیگه رو بغل نکنید،دورباشید تا زنده بمونید، تنهایی که حقمون نبود. زمین غمگینه و آدم هاش غمگین تر،می جنگن تا زنده بمونن،به جایی رسیدن که قدرِ دونه دونه مشکلاتشونم می دونن. شما که بزرگی،مهربونی،امامِ مایی،شمابگو،انقد آدم هایِ بدی بودیم که خدا مارو نبینه؟ که با از دست دادنِ عزیز هامون یادآوری کنه حواست به زندگیت و دلخوشی هات نبود،حواست نبود چه نعمت هایِ بزرگی بهت دادم و ناشکری کردی. دیشب دختری و دیدم که اشک می ریخت و مادرِ مریضشو می خواست،می گفت صدایِ خنده هاش همه جایِ خونه و گرفته و خودش نیست،رو تختِ بیمارستان برا یه جرعه زندگی درد می کشه.می گفت اگه مامانم نباشه از نفس کشیدن متنفرم. انقد اشک ریخت تا از حال رفت،گفت دکترها جوابش کردن،میگن فقط خدا. می بینی خداجونم؟می بینی امامِ رضا؟کرونا آتیش زده به زندگی هامون،دیگه از دست دکتر و پولدار و آشنا هیچ کاری برنمیاد. همه می گن فقط خدا،همیشه "فقط خدا" بود. اما یادمون می رفت،به تهش که می رسیدیم؛ می دیدیم هیچ کس جز اون بالاسری به دادمون نمی رسه.بااین حال هیچوقت تنهامون نذاشت،کاش الانم نذاره. اما رضا شبِ تولدتونه،پیشِ خدا که نشستید،برا ماام دعاکنید. آرزوکنید زندگی هامون جون بگیره،خدا به عزیز ترین هاش "نه" نمی گه. تولد امام رضا مبارک... نویسنده نوجوان 📝: با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
❣ 🕊🕊🕊🕊 نویسنده نوجوان 📝: با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
❣ نویسنده نوجوان 📝: با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
زهراجعفری سوادکوهی✏️ بعضی انسانها به زمین آمده اند تا زمین قابل تماشا شود... آمده اند که تاریخ شکوه شرافت و آزادگی شان را به نظاره بنشیند... آمده اند تا آبرو و اعتبار دنیا باشند اصلا زمین از آمدن بعضی انسانها به خود می بالد... و حاج قاسم عزیز ما یکی از همین انسانها بود... حاج قاسم سلیمانی🌹 باماهمراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 تلگرام👇 https://t.me/joinchat/AAAAAFOr1EoyBgWRkL3pSw 📝
دختر شهید : من همیشه وقتی که دلم برای بابام تنگ میشه، عکسش و تو دلم نقاشی میکنم میدونم که بابام مراقب منو داداشم هست ... وقتی که دلم برای بابام تنگ میشه یاد رقیه خاتون دختره امام حسین میفتم که کوچیک‌تر از من بود و باباش شهید شد، مامانم همیشه میگه : شهدا زنده‌اند و همیشه پیشمونن ؛ پس بابایی یادت باشه مثل قبلنا که برام هدیه میگرفتی هدیه منو تو بهشت نگه دار تا منم بیام ازت بگیرم ... نازدانه فاطمه‌خانم دختر شهید مدافع‌حرم 🌷شهید 🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊🍃🌸با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 با ما همراه باشید در تلگرام👇 https://t.me/joinchat/AAAAAFOr1EoyBgWRkL3pSw ❤️✨
سلام مولای ما ، مهدی جان یکی از همین روزها ، پنجره ها را که بگشاییم می بینیم در اوج سرما ، ناگهان بهار ، بساط معطر و صورتی رنگش را همه جا پهن کرده است . بیماری رفته است ... فقر ، مرده است ... جنگ ، واژه ای بی مفهوم شده و رنج ، برای همیشه از یادها رفته است ... یک روز ، که خیلی هم نزدیک است ، پنجره ها را که باز می کنیم ، می بینیم شمیم زهراییِ هزار گل نرگس ، فضا را پرکرده ... نگاه می کنیم و می بینیم تو آمده ای ... 🌹🍃🌸🆔🍃🌸با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
🇮🇷﷽🇮🇷 📝 🥀دلیری جوانان غیور ما ... شده بود، زمزمه های مادران در لالایی کودکان... و شجاعت مردان لشکر ۲۵ کربلا در میدان نبرد ... شده بود آرامش روح وجان و امید بخش دلهای نا امید شجاعت مردان لشکر مازندران آنها را در تاریخ خوشنام نمود و خاطره های دلاوری و جان بر کفی آنان زبانزد خاص و عام شد وآنان را همچون سروی استوار در درازای تاریخ نشان داد🥀 😊🆔️ کانال بسیج دانش آموزی مازندران ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
سلام بر شما ای شهیدان راه حق سلام بر شما ای مجاهدان برای خون حسین (ع) دوباره کوچه کوچه دلم پر شده از عطر وجود شما کاش میشد در کنارتان بود.کاش میشد فرار کرد از همه نیرنگ ها و ناپاکی ها و بدی های روزگار ما... کاش میشد دوباره حضورتان غبار از دل های آلوده یمان بزداید... کاش باز هم میزها سنگر شوند و لباس های مجلل...همان لباس های خاکی و زیبا دلم گرفته از این همه رنگ و ریا اصلا بهتر است ننویسم.دلم لک زده برای سادگی... برای نور خدا... برای شهدا... و فقط میگویم این منم در راه مانده ای بی پناه و پرو بال شکسته ای که بی حضورتان توان پرواز ندارد ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓        @BDA_Mazandaran ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛