جان و تنم ای دوست! فدای تن و جانت🌷
مویی نفروشم به همه ملک جهانت🌹
شیرینتر از این لب نشنیدم که سخن گفت🌷
تو خود شکری یا عسل است آب دهانت؟🌹
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز🌷
باشد که تفرج بکنم دست و کمانت🌹
گر راه بگردانی و گر روی بپوشی🌷
من مینگرم گوشهٔ چشم نگرانت🌹
بر سرو نباشد رخِ چون ماهِ منیرت🌷
بر ماه نباشد قدِ چون سروِ روانت🌹
آخِر چه بلایی تو که در وصف نیایی🌷
بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت🌹
هرکس که ملامت کند از عشق تو ما را🌷
معذور بدارند، چو بینند عیانت🌹
حیف است چنین روی نگارین که بپوشی🌷
سودی به مساکین رسد، آخِر چه زیانت؟!🌹
بازآی که در دیده بماندهست خیالت🌷
بنشین که به خاطر بگرفتهست نشانت🌹
بسیار نباشد دلی از دست بدادن🌷
از جان رمقی دارم و هم برخیِ جانت🌹
دشنامْ کرم کردی و گفتی و شنیدم🌷
خرّم تن سعدی که برآمد به زبانت🌹
#سعدی❤️
با ماه همراه باشید #زنگ_تفریح
ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
#شعرانه😃
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
میبرم جور تو تا وسع و توانم باشد
گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت
ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد
چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد
تیغ قهر ار تو زنی قوت روحم گردد
جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد
در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم
گرد سودای تو بر دامن جانم باشد
گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد
جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد
#سعدى 🌺
با ما همراه باشید در #زنگ_تفریح
ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
#شعرانه😃😃
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مُردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیات کنند...
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است که قربانیات کنند
#فاضل_نظری
با ما همراه باشید در #زنگ_تفریح
ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
#شعرانه😍😃👌