⬛️ #روایت_حماسه_مشهد...
با دوستش آمد و درست یکصندلی آنطرفتر نشست...
از دور که نزدیک میشدند، از نوع حجابشان تصور آنچه در پیش بود را نمیکردم...
بلند صحبت میکردند، همه صدایشان را خیلی واضح و شفاف میشنیدیم
از گریه صبح مادرش میگفت که به خاطر بیماری نمیتوانست به مراسم تشییع تهران برسد.
مادرش میگفت او #سید_مظلومان است و باید میرفتم
گفت: گفتم نه مادرجان او سیدمحرومان بود زن خوب، نه مظلومان و پاسخی که مادر در مظلومیت سید گفته بود و او پذیرفته است که آری سید مظلوم بود...
حرفهای خوبش را خوب هم میگفت و کمی بیشتر توجهم جلب شد...
اول فکر میکردم در نقد مادر صحبت میکند، اما گوشیاش را بازکرد و همزمانی که ویدئوگرد میگرفت، بلند برای جمعی که آنطرف گوشی بودند، توضیح میداد که چون از تشییع صبح جا ماندم، به مشهد میروم تا دعای این سید عزیز پشت سر زندگیام باشد...
🔹اما نکتهای که توجهم را بیشتر جلب میکرد، صدای شفاف، بلند و لحن افتخارآمیزش بود که چندين بار با دوستان آنطرف گوشیاش به اشتراک میگذاشت و از دعای خیر #رئیسی_عزیز میگفت، بدون اینکه از وجود در سالن انتظار فرودگاه و شنوندگان دچار لکنت شود...
به فکر فرو میروم و به عزتی که خداوند به #سید_شهیدان_خدمت داده و محبتی که در دل همه اقشار جامعه، تزریق شده است فکر میکنم...
بیاییم برای عاقبت به خیری آندو دختر ایرانی، صلواتی بفرستیم...
✍سید بدون سانسور/ ۲خرداد ۱۴۰۳(فرودگاه مهرآباد تهران)
✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794