eitaa logo
بنیاد بین‌المللی صحيفه سجادیه
2.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
700 ویدیو
79 فایل
این کانال جهت اطلاع رسانی اخبار و معارف مرتبط با صحیفه سجادیه است و توسط "بنیاد بین المللی صحیفه سجادیه" مدیریت می‌شود‌. ارتباط با ادمین: @mortezavafi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄═✧❁﷽❁✧═┄ 💠 ماجرای قرائت دعای عرفه برای کشیش‌های برزیلی 🔹 پس از قرائت دعای عرفه اشک از چشمان کشیش‌های مسیحی جاری شد. ۸۷/۶/۱۰ 🎥 حضرت آیت الله مصباح یزدی ره ┄═══••✾••═══┄ ┄═══••✾••═══┄ @BONYAD_SAHIFEH https://ssif1.ir بنیاد بین المللی صحیفه سجادیه
بنیاد بین‌المللی صحيفه سجادیه
┄═✧❁﷽❁✧═┄ 💠 ادای دعاخوان ها 🔶 مرحوم استاد عارف آیت الله مصباح یزدی ره: خدایا! ما لیاقت دعا كردن نداریم؛ می‌خواهیم اداى دعاخوان‏ ها را در بیاوریم. اما خدا آن قدر كریم است كه وقتى كسانى اداى بنده‏‌هاى شایسته‏اش را در می‌آورند، می‌پذیرد. 🔸 یكى از بزرگان علما داستانی را نقل می كرد؛ داستان مربوط به بنى اسرائیل و فرعون است؛ وقتى حضرت موسى -على نبینا و آله و علیه السلام‌- با برادرشان هارون براى دعوت فرعون آمده بود، یك لباس شبانى پوشیده بودند و یك چوب دستى دستشان بود، آمده بودند به دربار فرعون. خدمه دربار پرسیدند: شما كه هستید و این‌جا چكار دارید؟ موسی گفت: من پیغمبر خدا هستم و آمده‏‌ام فرعون را دعوت كنم. خدمه دربار به آنها خندیدند و گفتند: از اینجا بروید. فردا حضرت موسى با هارون باز به دربار فرعون آمدند و همین جریان تكرار شد. در روایت نقل شده كه آنها چهل روز به دربار فرعون می آمدند اما كسى راهشان نمی‌داد. فرعون دلقكى داشت كه وقتى خسته می‌شد، برایش بازى در می‌آورد و فرعون را می‌خنداند. این دلقك چند بار در راه رفتن به دربار ‏دیده بود كه چوپانى ایستاده و چوبی در دستش است و می‌گوید: من پیغمبر خدا هستم و آمده‌ام فرعون را دعوت كنم. یك روز این دلقك لباس چوپانى پوشید و چوبی به دست گرفت و به كاخ فرعون رفت و جلوى فرعون ایستاد. فرعون پرسید: این چه لباسى است كه پوشیده‌اى؟ دلقك گفت: من پیغمبرم؛ آمده‌ام تو را دعوت كنم. فرعون و اطرافیانش به خنده افتادند و این یكى از سوژه‏هاى خندیدن فرعون شد و هر روز این لباس را می‌پوشید و می‌آمد به دربار و می‌گفت: من پیغمبرم و آمده‌ام تو را دعوت كنم؛ یا قبول كن یا عذاب نازل می‌شود.درباریان هم می‌خندیدند. 🔹بالاخره یك روز فرعون گفت: این حرف را از كجا یاد گرفته‌اى؟ دلقك گفت: كسى هست كه می‌آمد مقابل دربار و این حرف‌ها را می‌گفت. فرعون گفت: بگویید خودش بیاید تا او را ببینیم. این جریان زمینه‌‌اى شد كه موسى را به كاخ فرعون راه دادند. فرعون به موسی و هارون اجازه داد تا آنها را ببینند و بخندند. ◀️ آن آقاى بزرگوار نقل می‌كرد كه وقتى عذاب بر فرعونیان نازل شد و همه آنها غرق شدند، خطاب رسید كه این دلقك را نجات دهید. فرشته‏‌ها گفتند: این هم از اصحاب فرعون و كافر است. خطاب آمد كه: این لباس دوست ما را می‌پوشید و اداى دوست ما را در می‌آورد 🎙 حضرت آیت الله مصباح یزدی ره ┄═══••✾••═══┄ ┄═══••✾••═══┄ @BONYAD_SAHIFEH https://ssif1.ir بنیاد بین المللی صحیفه سجادیه