⭕️⭕️⭕️🌱ـ﷽ـ🌱⭕️⭕️⭕️
🕊 #با_بابا ۲۳
🕊 #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
رؤیای صادقه
✨ مدتي بعد از این تجربه و بازگشت به دنیا، زندگي برايم تیره و تار شد. وقتي که هوش و حواس من برگشت، مرتب گریه میکردم و ناراحت بودم که چرا از بهشت الهي رانده شدم. من بیش از همه عاشق این بودم که بار دیگر به محضر پیامبر اسلام (صلیﷲعلیهوآله) شرفیاب شوم.
البته این را بگویم که چهره زیبای پیامبر (صلیﷲعلیهوآله) و اهل بیت (علیهم السلام) از ذهن من خارج شده بود، وگرنه باور کنید اگر آن زیبایی مطلق را به یاد میآوردم حتماً از هوش ميرفتم. اما مرتب با خود میگفتم: چرا اعمال من کامل نبود تا همان جا بمانم. يعني نقص اعمال من در کجا بود؟ خيلي این موضوعات مرا به خود مشغول کرده بود.
روزها و شبها گذشت. تا اینکه یک شب در عالم رؤیا چند نفري مهمان من شدند. مشاهده کردم که پدرم حاج محمد و چند تن از دوستان شهیدش به همراه عالم وارسته مرحوم آیت الله شیخ محمد واله به دیدار من آمدند.
آیت الله واله از اساتید اخلاق و شاگردان میرزا جواد آقا تهرانی بودند که پدرم از ارادتمندان ایشان به حساب میآمد. این عالم جلیل القدر در سال ۷۵ از دنیا رفت و در حرم رضوي به خاک سپرده شد.
وقتی این بزرگواران در کنارم قرار گرفتند آیت الله واله فرمودند: شما چرا ناراحتی؟
جایگاه بهشتی شما محفوظ است، تو به این دنیا بازگشتی تا نقائص اعمالت را کامل کنی و جایگاه بهتری را مهیا نمایی. بعد فرمودند: خدا تو را دوست داشت که بار دیگر به تو فرصت داد. همیشه این دعا را بخوان: ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا...
از خدا بخواه که از مسیر ایمان و معرفتی که به دست آوردی دور نشوي.
آیت الله واله ادامه دادند: «این سفر براي تو معراجي بود که با حقایق هستي آگاه شوي و بداني انسان بیهوده آفریده نشده. شما ميتواني با ذکر این ماجرا، تأثیر مثبت در بقيه مؤمنين ايجاد نمايي. اگر خدا بخواهد ايمان برخي افراد با شنیدن ماجرای شما تقویت خواهد شد.»
بعد تمام مطالبی که پیامبر (صلیﷲعلیهوآله) بیان کرده بودند را تکرار کردند و مرا آرام نمودند. من یکباره از خواب پریدم!
این رویای صادقه آرامش خاصي در من ایجاد کرد.
مانند کسی که بعد از مدتها از معشوق خودش میشنود، آرامش پیدا کردم و از شوق اشک میریختم. یقین پیدا کردم که این ماجرا نیز از الطاف خاص الهي بوده. بسياري از مطالب پیامبر (صلیﷲعلیهوآله) در ذهن من ماندگار شد. آنها را با خودم تکرار می کردم تا فراموش نکنم.
چند روز بعد پدر عزیزم را دوباره در خواب دیدم. ایشان که میدانست من قاری قرآن هستم به من گفت: مصطفی، صحیفه سجادیه را حفظ کن. گفتم: پدر جان خيلي سخت است. من هنوز از لحاظ حافظه مثل قبل نشده ام.
گفت: برو و هر چقدر ميتواني از صحیفه بخوان و حفظ کن. نکات خيلي خوبي به دست خواهي آورد. چون این دعاها عشق بازي با خداست و تو را آرام میکند.
البته پدرم از زمان شهادت به یاد من بود. یادم هست من هنوز به دبستان نرفته بودم که پدر را در خواب دیدم. روي زانوي پدر نشسته بودم که یک توپ کوچک و زیبا که ميدرخشيد را روي زمین دیدم. میخواستم به سمتش بروم که پدر دستم را گرفت و گفت: پسرم بنشی، خیلی به دنبال دنیا نباش. ظاهر دنیا زیباست، اما ارزش ندارد به خاطر آن از من جدا شوي.
#برزخ #معاد #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
#امام_سجاد
#صحیفه_سجادیه
#من_صحیفه_می_خوانم
#بنیاد_بین_المللی_صحیفه_سجادیه
🔸https://eitaa.com/joinchat/3525050394C01512cc3d2
🆔@BONYAD_SAHIFEH
❤️این پیام را حداقل به دو✌️نفر ارسال کنید تا شماهم خادم صحیفه سجادیه باشید.
⭕️⭕️⭕️🌱ـ﷽ـ🌱⭕️⭕️⭕️
🕊 #با_بابا ۲۳
🕊 #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
رؤیای صادقه
✨ مدتي بعد از این تجربه و بازگشت به دنیا، زندگي برايم تیره و تار شد. وقتي که هوش و حواس من برگشت، مرتب گریه میکردم و ناراحت بودم که چرا از بهشت الهي رانده شدم. من بیش از همه عاشق این بودم که بار دیگر به محضر پیامبر اسلام (صلیﷲعلیهوآله) شرفیاب شوم.
البته این را بگویم که چهره زیبای پیامبر (صلیﷲعلیهوآله) و اهل بیت (علیهم السلام) از ذهن من خارج شده بود، وگرنه باور کنید اگر آن زیبایی مطلق را به یاد میآوردم حتماً از هوش ميرفتم. اما مرتب با خود میگفتم: چرا اعمال من کامل نبود تا همان جا بمانم. يعني نقص اعمال من در کجا بود؟ خيلي این موضوعات مرا به خود مشغول کرده بود.
روزها و شبها گذشت. تا اینکه یک شب در عالم رؤیا چند نفري مهمان من شدند. مشاهده کردم که پدرم حاج محمد و چند تن از دوستان شهیدش به همراه عالم وارسته مرحوم آیت الله شیخ محمد واله به دیدار من آمدند.
آیت الله واله از اساتید اخلاق و شاگردان میرزا جواد آقا تهرانی بودند که پدرم از ارادتمندان ایشان به حساب میآمد. این عالم جلیل القدر در سال ۷۵ از دنیا رفت و در حرم رضوي به خاک سپرده شد.
وقتی این بزرگواران در کنارم قرار گرفتند آیت الله واله فرمودند: شما چرا ناراحتی؟
جایگاه بهشتی شما محفوظ است، تو به این دنیا بازگشتی تا نقائص اعمالت را کامل کنی و جایگاه بهتری را مهیا نمایی. بعد فرمودند: خدا تو را دوست داشت که بار دیگر به تو فرصت داد. همیشه این دعا را بخوان: ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا...
از خدا بخواه که از مسیر ایمان و معرفتی که به دست آوردی دور نشوي.
آیت الله واله ادامه دادند: «این سفر براي تو معراجي بود که با حقایق هستي آگاه شوي و بداني انسان بیهوده آفریده نشده. شما ميتواني با ذکر این ماجرا، تأثیر مثبت در بقيه مؤمنين ايجاد نمايي. اگر خدا بخواهد ايمان برخي افراد با شنیدن ماجرای شما تقویت خواهد شد.»
بعد تمام مطالبی که پیامبر (صلیﷲعلیهوآله) بیان کرده بودند را تکرار کردند و مرا آرام نمودند. من یکباره از خواب پریدم!
این رویای صادقه آرامش خاصي در من ایجاد کرد.
مانند کسی که بعد از مدتها از معشوق خودش میشنود، آرامش پیدا کردم و از شوق اشک میریختم. یقین پیدا کردم که این ماجرا نیز از الطاف خاص الهي بوده. بسياري از مطالب پیامبر (صلیﷲعلیهوآله) در ذهن من ماندگار شد. آنها را با خودم تکرار می کردم تا فراموش نکنم.
چند روز بعد پدر عزیزم را دوباره در خواب دیدم. ایشان که میدانست من قاری قرآن هستم به من گفت: مصطفی، صحیفه سجادیه را حفظ کن. گفتم: پدر جان خيلي سخت است. من هنوز از لحاظ حافظه مثل قبل نشده ام.
گفت: برو و هر چقدر ميتواني از صحیفه بخوان و حفظ کن. نکات خيلي خوبي به دست خواهي آورد. چون این دعاها عشق بازي با خداست و تو را آرام میکند.
البته پدرم از زمان شهادت به یاد من بود. یادم هست من هنوز به دبستان نرفته بودم که پدر را در خواب دیدم. روي زانوي پدر نشسته بودم که یک توپ کوچک و زیبا که ميدرخشيد را روي زمین دیدم. میخواستم به سمتش بروم که پدر دستم را گرفت و گفت: پسرم بنشی، خیلی به دنبال دنیا نباش. ظاهر دنیا زیباست، اما ارزش ندارد به خاطر آن از من جدا شوي.
#برزخ #معاد #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
#امام_سجاد
#صحیفه_سجادیه
#من_صحیفه_می_خوانم
#بنیاد_بین_المللی_صحیفه_سجادیه
🔸https://eitaa.com/joinchat/3525050394C01512cc3d2