eitaa logo
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
254 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
88 فایل
"بــسم‌اللهـ‌النور✨" خدا گفت تو ریحانه خلقتی . . .✨🙂 کنارهم‌جمع‌شدیم تاحماسه‌ای‌بزرگ‌خلق‌کنیم حماسه‌ای‌ازجنس‌دختـــران😍✨ #فرشتگان_سرزمین_من جهت ارتباط با ما👇 @Zah7482
مشاهده در ایتا
دانلود
۴۶ دو روز از اومدنمون میگذشت و من تقریبا با امیرعلی صمیمی شده بودم ، پسر خوبی بود ، حرفاش به آدم آرامش میداد دلم میخواست بیشتر باهاش صمیمی بشم چون ۴ سال هم از من بزرگتر بود میتونست به عنوان دوست راهنمای خوبی برام باشه الان دیگه میدونستم که اونم تنها آرزوش اینه که بره سوریه که پدرش اجازه نمیده و جرات بیانش رو هم پیش مادرش نداره و فعلا پشیمون شده ؛ اما من نمیتونستم ، من از وقتی خبر شهادت محمد مهدی رو شنیدم بیشتر هوایی شدم. دوست صمیمیم که رفتنش با خداحافظی پشت تلفن صورت گرفت و انقدر یه دفعه ای و سریع رفت که حتی فرصت نکردم برای آخرین بار ببینمش. . . . . باورم نمیشد که امروز روز آخر باشه ، این یه هفته انقدر زود اما شیرین و دلچسب گذشت که واقعا جدا شدن از اینجا رو برام سخت کرد، جایی که ذره ذره خاکش متبرک به خون مردهایی بود که رفتن تا مردم این خاک و بوم شب ها بدون استرس و دلهره اینکه ممکنه صبح دیگه عزیزانشون پیششون نباشن سر به بالشت نزارن، رفتن که کسی جرات نکنه چادر از سر بانو های سرزمینم بکشه ، رفتن و هیچ وقت برنگشتن ، رفتن و هزاران مادر ، همسر و فرزند لحظه خاکسپاری عزیزترینشون رو دیدن ، رفتن و خیلی از خانواده هنوز چشم به راه خبری از گمشدشون هستن. اینجا زمین هاش با خاک پوشیده نشدن ، با طلایی پوشیده شدن که از مردای بی ادعا اون روزا درست شده. هزاران پیکر مقدس هنوز هم زیر این خاکا بودن و میشنیدن ، حرفاتو ، دردودلاتو و بابت هردعایی که میکردی آمین میگفتن به گوش آسمون ؛ و حالا دل کندن از اینجا چقدر سخت بود، اونم برای منی که باید برمیگشتم جایی که هرچقدر هم به اعتقاداتم توهین میشد نباید لام تا کام حرف میزدم . کنار سیم خاردارا نشستم رو زمین و سرمو گذاشتم رو زانوم و رها کردم بغضی رو که خیلی وقته با سماجت تمام من رو رها نمیکرد. محمدجواد_ امیر ، دارن راه میوفتن داداش ، یا خودت بیا اتوبوسا رو چک کن یا اگه حالت خوب نیست بده من لیست هارو. بدون هیچ حرفی و حتی بالااوردن سرم، لیست هارو به طرفش گرفتم و خوشحال شدم از اینکه دوستم درکم میکرد ، الان هیچ چیز جز آرامش حضور شهدا نمیتونست حالمو خوب کنه، حضوری که من با همه وجودم حسش میکردم . گفتم و گفتم ، از همه چی ، شرح همه زندگیم رو ، زندگی که برای من محکمه و زمینی که برام حکم قفس داشت. یه دفعه دستی روی شونم نشست ، برگشتم عقب، امیرعلی بود، میتونم مزاحم خلوتتون بشم ، انقدرم حالم بد بود که نتونم جوابشو بدم ، اونم درک کرد و بزون هیچ حرفی نشست کنارم . امیرعلی_ تا حالا به این فکر کردی که خیر خدا تو چی میتونه باشه؟ به این که شاید این کار خداپسندانه برای تو خیر توش نباشه. البته شایدم باشه ، ولی بدون اگه خیر باشه هروقت صلاح بدونه ، حتی اگه زمین به آسمون بره، آسمون به زمین بیاد خودش تورو راهی میکنه. حالا هم با اجازه به درد و دلت برس . التماس دعا امیرعلی رفت ولی ذهن من درگیر حرفاش شد ، حرف هایی که مثل این یه هفته لبریز از آرامش بود، چرا من هیچوقت به این فکر نکرده بودم ؟ به اینکه خواست پروردگارم چیه. به اینکه این شاید خیری توش نباشه . به اینکه اگه خدا بخواد حرف کسی اهمیت نداره دلم پروازی میخواهد هم وزن شهادت پ.ن: این قسمت شاید خیلی حالت داستانی نداشته باشه ولی راستش با دل خودم خیلی بازی کرد. فکر کنم اونایی که شلمچه نرفتن تا حالا رو حسابی هوایی کنه ??
۴۷ تو اتوبوس محمد جوادم خیلی حالش خوب نبود ولی وقتی حال خراب منو دید هرکاری کرد که یکم بهتر بشم اما تاثیری نداشت ، دیگه قضیه سوریه رو سپرده بودم به خدا ولی دل کندن از اینجا خیلی سخت بود خیلی…… . . . مامان_ سلام مادر. خوش اومدی . _ سلام قوربونت برم. مرسی. پرنیان _ سلام داداش. _ سلام خواهری. بابا کجاست؟ مامان_ کجا باشه مادر؟ سرکارش یه لبخند نصفه نیمه تحویل مامان دادم و رفتم تو اتاق. لباسامو عوض کردم و کتابی رو که برای پرنیان گرفته بودم رو برداشتم و رفتم سمت اتاقش. چند تقه به در زدم و بعد از اجازه ورود رفتم تو . بود رو تخت و سرش تو گوشیش بود. _سلام مجدد بر ابجی خودم. کتابو رو میزش گذاشتم و نشستم کنارش. پرنیان_ سلام مجدد بر خواهر خودم. وقتی چشمش به کتاب افتاد با ذوق گفت _ وای اون چیه؟? _ سوغات… با پریدن پرنیان تو بغلم حرفم نیمه تموم موند. _لهم کردی بچه پرنیان_ عاشقتم امیر. خوش به حال زنت. کوفتش بشه. نمیدونم چرا ولی,ناخداگاه با این حرفش یاد اون روز دربند افتادم و این برای خودم فوق العااااااده تعجب اور بود. بیشتر از این سکوت رو جایز ندونستم…. _ اون که وظیفته خواهر پرنیان_ پرووووو.امیر نگووووو کتاب سلام بر ابراهیمه _ هست پرنیان_ نههههههه _ هست پرنیان_ واااااای وااااای عااااشششششقتم داداشی, پرنیان علاقه شدیدی به شهید هادی و من به شهید مشلب داشتم . پرنیان بی معطلی رفت سمت کتاب. کتاب رو برداشت و برگشت نشست رو تخت و شروع به خوندن کرد. _ خو بچه بذار من برم بعد بخون. پرنیان_ خب پاشو برو پس _ روتو برم پرنیان_ برو داداشی. متکا رو براشتم پرت کردم سمت پرنیان و بعد خودمم دوییدم بیرون و درو بستم که نتونه بزنه بهم. . . . داشتم نگاهی به کتابای خودم مینداختم که گوشیم زنگ خورد. با دیدن اسم محمد جواد شارژ شدم. _ جونم داداش؟ سلام محمدجواد _ سلام بچه بسیجی. خوبی ؟ _ ار یو اوکی؟ محمدجواد_ هیییییین امیرحسین خان کلمات خارجی به زبان میاوری؟ واقعا که. حالا بیخیال باید بروم عجله دارم فقط خواستم عارض بشم که شب تشریف بیاورید مسجد کارتان داروم. _ نصفشو کتابی گفتی نصفشو با لهجه . افرین این پشتکار قابل تحسینه. باشه میام. فعلا یاعلی محمدجواد_ علی یارت کاکو.
Clip-Panahian-BarayeKomakBeZohoorCheKareeMitoonimAnjkamBedeem-128k.mp3
2.36M
🔻برای کمک کردن به ظهور چه کاری باید انجام بدیم؟ ➖از اینجا معلوم میشه که ما برای ظهور آماده هستیم یا نه! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 @BOYE_PELAK
بال نمیخواهم !... این‌پوتین‌های‌کھنه هم‌میتوانند مرا بھ‌ آسمان‌ ببرند:) @BOYE_PELAK
rahim_moazenzadeh.mp3
267.7K
اذان مغرب به افق ایران...✨💠
علت به کار بردن لفظ هنگام خداحافظي: از پیغمبر سئوال شد: یارسول الله،ما وقتی صحبتمون، حرفمون با یکی تموم میشه، پایان کلاممون، او را به خدا می سپاریم، به بیان پارسی می گوییم: خداحافظ و به زبان عربی می گوییم: فی امان الله اگر بدون خداحافظی کردن، در وسط سخن گفتن از او جدا بشیم، نوعی بی ادبی می پنداریم. شما وقتی در معراج با خدا هم صحبت شدید ، پایان جمله که نمی توانستید به ذات خدا عرضه بدارید:تو را به خدا می سپارم! آخرین جمله ی رد و بدل شده ، بین شما و خدا چه بود؟ حضرت فرمودند: پایان صحبت، خداوند سبحان به من گفت: "یاعلی" من نیز به خدای خود " یا علی" گفتم. این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود. 《یاعلییییییییییی 》 خدمت شیعیان مرتضی علی (ع) @BOYE_PELAK
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥✊💥 🔺فعالیت تشکیلاتی مهدوی🔺 💢عضویت و شراکت در فعالیت های قرارگاه💢 👌قرارگاه تخصصی محکمات این بستر را برای شما مهدی یاوران عزیز فراهم کرده که در هر کجا باشید، بتوانید از راه دور هم توفیق خدمتگزاری به آستان مقدس امام عصر ارواحنا فداه را داشته باشید . 💠 فقط کافیه به کمپین لبیک گویان ولی آخرالزمان بپیوندید🤝 فرم رو تکمیل نموده و نام خودتون رو جزء خادمان مولای غریبمان ثبت نمایید. لینک 🌐کمپین لبیک گویان : http://mohkamat313.ir/link-131/کمپین-لبیک-گویان-ولی-آخرالزمان والله قسم ما مهدی فاطمه را تنها نخواهیم گذاشت✊ ✌️ @BOYE_PELAK
گاهے آنقدر عاشقے که تمام زندگے ات میشود ، فكر كردن بــه کسی که دوستش دارے... 💔...)) @BOYE_PELAK
بــسم اللہ الـرحـمن الــرحـیـم