eitaa logo
بـوی پــلاڪ🥀❤️
274 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
88 فایل
°• ❀﷽ _چرا پلاک نداری؟ +آخه گمنامی آرزومه . همھ چیزصلواتیست |میهمان شهدا هسٺیم| خادماݧ‌تبادلاٺ📨: 📋| @BoYE_PELAK313 لینک ناشناس🌱 https://abzarek.ir/service-p/msg/1031230
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ درباره ماجرای ازدواج والدین فقیه محقق مقدس اردبیلی نقل می کنند: پدر جناب مقدس اردبیلی آمده بود، از آب جاری مشک را پر کند، دید سیبی بر آب روان است، گرفت و میل کرد، بعداً پشیمان شد که این سیب البته مالک داشته، بی اجازه او چرا تصرف کردم؟ حرکت کرد، مسیر آب را گرفت به بالا رفت تا رسید به جایی که آب از باغی که درخت سیب داشت بیرون می آمد، صاحب باغ را گفت :سیبی که بر آب روان بود من خوردم، از من راضی باش. گفت:ابداً راضی نیستم. گفت:قیمتش را می دهم. گفت:راضی نمی شوم. صاحب باغ گفت:من به یک شرط از تو راضی می شوم که دختری کور، کچل، لال، گنگ و مفلوج از پا دارم! اگر حاضری با او ازدواج کنی، من از تو راضی می شوم والا راضی نمی شوم! پدر مقدس اردبیلی چون دید چاره ای ندارد از غایت ایمانش قبول کرد و تن به این ازدواج داد، صیغه عقد را جاری کردند، سپس با مشاهده کردن دختری زیبا بر خلاف گفته های صاحب باغ به نزد آن رفت و گفت:آن دختری که برای من وصف کردی این نیست. گفت:این همان است، چون دیدم جدیت داشتی که برای خوردن یک سیب رضایت بگیری و من مدت ها انتظار داشتم که این دختر را به مثل شما شخصی شوهر دهم، اما گفتم کور است؛ یعنی هنوز چشمش نامحرم را ندیده و گفتم کچل است؛ یعنی مویش را نامحرم ندیده و گفتم لال است؛ یعنی با مرد بیگانه سخن نگفته و گفتم از پا مفلوج است؛ یعنی تنها از خانه بیرون نرفته است! 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مرحوم آیت الله بروجردی(ره) درباره ماجرای ازدواج خود این گونه می گوید: در اصفهان تحصیل می کردم، اساتید آن روز اصفهان کم نظیر بودند، مانند آیت الله کلباسی، مرحوم آقا سیدباقر درچه ای، حکیم بزرگ قشقایی، و حکیم بزرگ ملا محمد کاشانی. من گرم تحصیل در محضر ایشان و عاشق این اساتید بودم، همواره مایه های علمی من بالا می رفت که نامه ای از پدر دریافت کردم-پدر ایشان (که از علما بود) در بروجرد، معاش زندگی را از راه کشاورزی تامین می کرد-، در نامه آمده بود:حسین عزیزم به بروجرد بیا، من وسایل عروسی تو را فراهم کرده ام. نامه ای به پدر نوشتم که مرا از ازدواج معاف کنید و اجازه بدهید درس بخوانم، پدر در جواب نوشت:فکر نمی کنی اگر به سخن پدر گوش ندهی، این مانع تو باشد؟ خدا در قرآن فرموده است:«و بِالوالدین احساناً». بلافاصله به بروجرد رفتم. عروسی که تمام شد، پدرم گفت:حالا می خواهی بروی برو! آیت الله بروجردی بعدها گفتند:بروجردی شدن (یعنی به جایگاه مرجعیت و رسیدن به قله های بلند علمی) مرهون این خانم بود که پدر من برای من گرفت!