#رفیق_خوشبخت_ما
#پارت_چهل_سوم
●آخرین جلسه با مدافعان حرم
همه با هم صحبت می کنند.... در باز میشود و فرمانده بزرگ جبهۀ مقاومت وارد میشود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می کند.دقایقی به گفت
وگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاج قاسم جلسه را رسما آغــاز میکند.
هنوز در مقدمات بحث است که میگوید: 《همه بنویسید، هرچه میگویم بنویسید!》 همیشه نکات را مینوشتیم؛ ولــی حاجی
این بار تأکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت...، از
تک گروه های مقاومت در سال آینده، از برنامۀ تک منشور پنج سال بعد، از شیوۀ تعامل با یکدیگر...، کاغذها پر میشد و پنج کاغذ بعدی. سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک جلسه.
آ ن هــایــی که با حاجی کــار کردند میدانند که در وقــت کــار و جلسات، بسیار جدی است و اجازۀ قطع دهد؛ اما آن روز اینگونه نبود. بارها صحبتش قطع شد؛ ولی
با آرامش گفت: 《عجله نکنید، بگذارید حرف من تمام شود... .》