eitaa logo
به وقت تشکیلات | کار تیمی
2.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
277 فایل
کانال ویژه محتوای کار تیمی و تبیین مسائل روز راه ارتباطی با ما @Tamas_ba_BWT2 در صورت تمایل ما پذیرای مطالب ارزشمند شما هستیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
یحیی ابراهیم حسن سنوار رئیس دفتر سیاسی جدید جنبش مقاومت حماس، متولد شهر اشغالی المجدل در شمال شرق نوار غزه است. وی در چندین زندان از جمله المجدل، هداریم، السبع و نفحه اسیر بوده است که در سال ۲۰۱۲ به عنوان عضو دفتر سیاسی جنبش حماس انتخاب شد. این مبارز فلسطینی در سال ۲۰۱۷ به عنوان رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در نوار غزه انتخاب شد و سال ۱۹۸۶ در تشکیل سرویس‌های امنیتی «المجد» به دستور شهید شیخ احمد یاسین نقش بارزی داشت. سنوار در دوران اسارت، رهبری هیئت عالی رهبری اسرای حماس در زندان‌های صهیونیستی را برعهده داشت همچنین سال ۲۰۱۱ همراه با ۱۰۰۰ اسیر دیگر در چارچوب قرارداد مبادله اسرا موسوم به «وفاداری به آزادگان» آزاد شد. سال ۲۰۱۵ او مسئول پرونده اسرای اسرائیلی نزد جنبش حماس بود و امسال پس از شهادت شهید اسماعیل هنیه به عنوان رئیس جدید دفتر سیاسی حماس انتخاب شد. لیست مطالب فلسطین، لمس کنید ┄┅✧✾══✾🔸✾══✾✧┅┄ 🆔 @B_W_Tashkeelat
*سکانس پایانی قهرمان* آن‌طور که دشمن گفته و تصاویر نشان می‌دهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما این‌گونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بی‌کس و البته شجاع و نترس. جوان‌های دشمن محاصره‌اش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پله‌ها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بی‌رمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک این‌ها را عقب راند. شکستگی استخوان‌ها و خون‌ریزی‌، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهره‌اش را با چفیه‌ای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد. تک‌تیرانداز دشمن به پیشانی‌اش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خون‌ریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعای‌ش به شهادت رسیده است. فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونل‌ها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است. عجب دکوراسیون عجیبی برای پایان‌بندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانه‌ای از خوشحالی در آن‌ها نیست؛ چهره‌های‌شان بهت‌زده است. شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیم هایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیم‌ها، گلستان است و خوشا به حال اینان. همیشه، خورشید در سپیده‌دم خود، از میان خون برمی‌خیزد. آنان که سرخی شفق را می‌بینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند. ┄┅✧✾══✾🔸✾══✾✧┅┄ 🆔 @B_W_Tashkeelat