eitaa logo
بصیرت
57 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
337 ویدیو
19 فایل
امام خامنه ای:«نداشتن بصیرت مثل نداشتن چشم است؛ راه را انسان نمیبیند. بله، عزم هم دارید، اراده هم دارید، امّا نمیدانید کجا باید بروید.» ارتباط با مدیر📬 @H_sm3y
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ اطلاعیه مرکز ارتباطات ستاد کل نیروهای مسلح درباره تجاوز شب گذشته رژیم صهیونیستی 🔸به اطلاع ملت شریف و غیور ایران اسلامی می‌رساند هواپیماهای دشمن صهیونی در تجاوزی آشکار و مغایر با قوانین بین‌المللی در بامداد امروز، شنبه ۵ آبانماه، با استفاده از فضای در اختیار ارتش تروریستی آمریکا در عراق در یکصدکیلومتری مرزهای ایران و از راه دور، تعدادی موشک دور بردِ هواپایه که دارای سر جنگی بسیار سبک در حدود یک پنجم کلاهک موشک‌های بالستیک ایرانی می‌باشد را به سمت برخی از رادارهای مرزی در استان‌های ایلام، خوزستان و اطراف استان تهران پرتاب نموده که در پی عملکرد به موقع پدافند هوایی کشور، خسارت محدود و کم اثری را وارد و چند سامانه راداری آسیب دیده که تعدادی بلافاصله ترمیم و برخی نیز در حال ترمیم هستند. 🔸در این اقدام نامشروع و غیرقانونی، با آمادگی پدافند هوایی کشور تعداد قابل توجهی از موشک‌ها ردگیری و رهگیری شده و از ورود هواپیماهای دشمن به حریم هوایی کشور جلوگیری به عمل آمده است. 🔸ایران ضمن محفوظ دانستن حق پاسخ قانونی و مشروع خود در وقت مقتضی، برقراری آتش‌بس پایدار در و برای جلوگیری از کشتار مردم بی‌پناه و مظلوم را مورد تأکید قرار می‌دهد. 🔸به دولت تروریست پرور و جنایتکار امریکا که نقش محوری در حمایت و پشتیبانی همه جانبه از اقدامات مجرمانه رژیم صهیونی در برهم زدن امنیت منطقه دارد، هشدار داده می‌شود برای جلوگیری از گسترش درگیری و ناامنی در منطقه و کشتار مردم بی‌گناه به ویژه در غزه و لبنان این رژیم غیرقانونی و نامشروع را مهار نموده و خود و هم‌پیمانانش را در باتلاقی که آن رژیم اشغالگر ایجاد نموده است؛ بیش از این گرفتار ننماید. 🔸از مردم شریف ایران، رسانه‌ها، صاحب نظران و کارشناسان تقاضا می‌گردد که به شایعات و روایت‌های غیر معتبر توجه ننموده و اخبار صحیح را از طریق مبادی رسمی و رسانه ملی دنبال نمایند. http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
🔘هشت هشدار رسانه ای در شرایط جنگی پدافند رسانه ای خود را فعال کنید http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
بصیرت
#جان_شیعه_اهل_سنت #قسمت۱۹۴ گوشی را از این دست به آن دستم دادم و در پاسخ بیقراری‌های مجید برای دیدا
...و نمیدانست که پدر جز به صدور حکم طلاق ما راضی نمیشود و چقدر دلم میسوخت که اینطور بیخبر از همه جا، منتظر به رحم آمدن دل پدر مانده است که با پرنده آرزویم به آسمان احساسش پرواز کردم: مجید! تو که حاضری به خاطر من هر کاری بکنی، چرا یه کاری نمیکنی که دلم شاد شه؟ تو که میدونی من دلم چی میخواد، چرا خودت رو میزنی به اون راه؟!!! در جوابم تنها نفس بلندی کشید و مثل همیشه با سکوت ساده‌ای منتظر شد تا خودم حرف دلم را بزنم: به خدا انقدر هم سخت نیس! یه لحظه چشمت رو به روی همه چی ببند! فکر کن از اول تو یه خانواده سُنی به دنیا اومدی! همین! و شاید از حرفی که زدم به قدری عصبی شد که فقط خندید و باز هم چیزی نگفت تا من با مصلحت‌اندیشی ادامه دهم: اگه تو این کارو بکنی، همه چی حل میشه! تو دوباره برمیگردی اینجا، بابا هم همه چی رو فراموش میکنه و مثل قبل دوباره با هم زندگی میکنیم. منم خونواده‌ام رو از دست نمیدم. به قدری ساکت بود که گمان کردم برای یکبار هم که شده، میخواهد به این مسئله فکر کند که با شور و شوقی که در انتهای صدایم پیدا بود، مژدگانی دادم: بهت قول میدم که با این کار خدا هم ازت راضی میشه! چون هم یه کاری کردی که زندگی‌ات حفظ شه، هم مذهب اکثریت مسلمونا رو قبول کردی! که بالاخره پرده سکوتش را کنار زد و رنجیده پرسید: یعنی تنها راهی که تو رو خوشحال میکنه، همینه؟ و من هیجان‌زده پاسخ دادم: به خدا این بهترین راهه! لحظه‌ای ساکت شد و دوباره با صدایی گرفته پرسید: اصلاً هم برات مهم نیس که داری از من چی میخوای؟ از لحن سرد و سنگین کلامش دلم گرفت و با دلخوری گله کردم:همین؟!!! انقدر میگی حاضری به خاطر من هر کاری بکنی، همینه؟!!! اگه حاضری هر کاری بکنی که من راحت باشم، پس چرا حالا ناراحت شدی؟ پس چرا حالا که ازت یه چیزی میخوام، بهت بر میخوره؟ از لحن پُر ناز و کرشمه‌ام، به آرامی خندید و با آرامشی عاشقانه آغاز کرد: الهه جان! قربونت برم! من هنوزم سرِ حرفم هستم! حاضرم هر کاری بکنم که تو راحت باشی! ولی تو از من یه چیزی میخوای که دست خودم نیس! تو میخوای که من قلبم رو از سینه‌ام درآرم و به جاش یه قلب دیگه تو سینه‌ام بذارم! به نظرت این کار عملیه؟!!! از تشبیه پُر شور و حرارتی که برای دلبستگی‌اش به مذهب تشیع به کار بُرد، زبانم بند آمد و نتوانستم برایش پاسخی پیدا کنم که خودش با صداقتی شیرین اعتراف کرد: الهه جان! عقیده هر کسی براش خیلی عزیزه! تو هم برای من خیلی عزیزی! از همه دنیا عزیزتری! پس تو رو خدا من رو سرِ این دو راهی نذار که بین تو و عقیده‌ام یکی رو انتخاب کنم! چون نمیتونم انتخاب کنم... و من دقیقاً میخواستم به همین دو راهی برسم که با حاضر جوابی کلامش را قطع کردم: پس من چی؟ من که باید بین تو و خونواده‌ام یکی رو انتخاب کنم، سرِ دو راهی نیستم؟ اگه بخوام با تو بیام، باید تا آخر عمر قید خونواده‌ام رو بزنم و اگه قرار باشه تو این خونه و پیش خونواده‌ام بمونم، باید از تو جدا شم! و دیگر نتوانستم جلوی اشکم را بگیرم که گلویم از گریه پُر شد و به یاد مصیبت مادرم ناله زدم: مجید! من هنوز غم مامان رو فراموش نکردم! هنوز داغ مامان توی دلم سرد نشده! اونوقت تو میخوای من با تو بیام و قید بقیه خونواده‌ام رو هم بزنم! مگه من چه گناهی کردم که باید اینهمه مصیبت بکشم؟ سپس مقابل سیلاب اشک‌هایم قدرتمندانه مقاومت کردم تا بتوانم حرفم را قاطعانه به گوشش برسانم: گناهم اینه که با یه مرد شیعه ازدواج کردم؟ قبول! من که حرفی نداشتم! هنوزم حرفی ندارم! ولی حالا که اینجوری شده و من باید بین شوهر شیعه و خونواده‌ام یکی رو انتخاب کنم، چرا انقدر اذیتم میکنی؟ چرا کمکم نمیکنی؟ چرا یه کاری نمیکنی که من انقدر عذاب نکشم؟ و باز هجوم گریه امانم را برید که دیگر نتواست اینهمه بی‌تابی ام را تحمل کند و با دلواپسی به پای بیقراریهایم افتاد... http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
🚫دستورالعمل عجیب طالبان درباره کتاب؛ آثار شهید مطهری، شهید آوینی و شریعتی و... در افغانستان ممنوع شدند. @ba30ratt 👈 بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی 🔸بررسی فرهیختگان نشان می‌دهد «شریعتی»، «مطهری»، حتی «آوینی» در لیست کتاب‌های ممنوعه طالبان قرار دارند. هر کتابفروشی و کتابخانه‌ای این کتاب‌ها را داشته باشد باید جمع‌آوری کند و اگر این اتفاق نیفتد، جریمه سخت در انتظارشان خواهد بود. 🔸لیست منتشرشده کتاب‌های ممنوعه ۴۰۰ عنوان است؛ فرهیختگان به ۴۰ عنوان کتاب ممنوعه از این ۴۰۰ کتاب رسیده است. 👈 وقتی این لیست را نگاه می‌کنید می‌بینید اینها همان کتاب‌هایی است که در شبکه توزیع و کتابفروشی‌های جریان روشنفکری ایران هم ممنوع‌اند. سکولاریسم غربگرا و طالبان مرتجع هر دو دشمن اسلام‌سیاسی و روشنفکری انقلابی‌اند. برخی دوستان تجربه‌های مشابهی از شنیدن اهانت یا کج‌خُلقی فروشندگان نقل میکنند‌. این تجربه‌ها مال زمانی است که یک کتاب از نویسندگان جبهه انقلاب را از کتابفروشیهای شبه روشنفکری خیابان انقلاب یا کریمخان سراغ گرفته‌اند. http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
بصیرت
#جان_شیعه_اهل_سنت #قسمت۱۹۵ ...و نمیدانست که پدر جز به صدور حکم طلاق ما راضی نمیشود و چقدر دلم می
... الهه جان! تو رو خدا اینجوری گریه نکن! آروم باش عزیزم! الآن که داری گریه میکنی، حوریه هم داره غصه میخوره! به خاطر دخترمون هم که شده، گریه نکن! بخدا من نمیخوام تو رو از خونواده‌ات جدا کنم! من انقدر صبر میکنم تا بالاخره بابا راضی شه که تو بازم با این مرد شیعه زندگی کنی و کاری به کارت نداشته باشه. هر وقت هم اجازه بدی، خودم میام با بابا صحبت میکنم. و بعد مثل اینکه تصویر پدر در کنار شبح شیطانی نوریه پیش چشمانش مجسم شده باشد، با لحنی مکدر ادامه داد: با اینکه بابا هم کنار نوریه خیلی عوض شده، ولی بخاطر تو میام باهاش حرف میزنم. ازش عذرخواهی میکنم تا یه جوری با من کنار بیاد. ولی من میدانستم که این راه بن بست است و پدر تا نوریه اجازه ندهد، در حکم جدایی من و مجید تجدید نظر نخواهد کرد و مطمئن بودم نوریه‌ای که ریختن خون شیعه را مباح میداند، تا مجید شیعه باشد جز به طلاق یا طرد من راضی نخواهد شد که اگر میتوانست با دستان خودش گردن مجید را میزد، همانطور که تروریست‌های تکفیری در سوریه چنین میکنند، پس آهی کشیدم و جواب خوشبینی های بی‌ریایش را با ناامیدی دادم: مجید! فایده نداره! به خدا فایده نداره! بابا دیگه راضی نمیشه! نوریه تو رو کافر میدونه! بابا هم که رو حرف نوریه حرف نمیزنه! پس تا تو شیعه باشی، بابا اجازه نمیده من با تو زندگی کنم! همین الآنم فقط میگه طلاق ! مگه اینکه من به همه خونواده‌ام پشت کنم و با تو بیام! که خون غیرت در رگ‌های صدایش جوشید و با لحنی غیرتمندانه عتاب کرد: الهه! به خدا با موندن تو اون خونه داری گناه میکنی! به خدا اینکه ساکت بشینی و ببینی که یه نفر اینطور بقیه مسلمونا رو کافر میدونه، گناه داره! تو میخوای من سُنی بشم و بعد نوریه هر چی میگه، بهش لبخند بزنم؟ از کلام آخرش ناراحت شدم و اعتراض کردم: یعنی چی مجید؟ مگه من که سُنی‌ام، نوریه رو قبول دارم؟ مگه من بهش لبخند میزنم؟ نه، منم نوریه رو قبول ندارم! منم از عقاید نوریه متنفرم! ولی سکوت میکنم! خُب تو هم سکوت کن! منم میدونم نوریه با این حرفهایی که میزنه جاش تو جهنمه! ولی چون میدونم حریفش نمیشم، چیزی نمیگم! توُ دلم ازش بدم میاد، ولی از ترس بابا جوابش رو نمیدم! به خاطر حفظ زندگیم سکوت میکنم! و حالا نوبت او بود که به رفتار مصلحت اندیشانه‌ام قاطعانه اعتراض کند: ولی من نمیتونم سکوت کنم! دست خودم نیس! من چه شیعه، چه سُنی، نمیتونم ساکت باشم! از قاطعیتی که بر آهنگ کلماتش حکومت میکرد، نمیخواستم ناامید شوم و همچنان دنبال راه چاره‌ای بودم که با لحنی لبریز محبت التماسش کردم: خُب سکوت نکن! تو مذهب اهل سنت رو قبول کن، من یه کاری میکنم که اصلا چشمت به نوریه نیفته که بخوای اعتراض کنی! ولی تو رو خدا به حرفم گوش کن! جونِ الهه، به خاطر حوریه، بیا یه مدت مثل یه سُنی زندگی کن! شاید نظرت عوض شد... و هنوز حرفم تمام نشده، با خشمی عاشقانه تشر زد: الهه! بس کن! جون خودت رو قسم نخور! تو که میدونی چقدر دوستت دارم، پس من رو اینجوری قسم نده! از بغض پیچیده در غیظ و غضب صدایش، دست دلم لرزید، قطره اشکی پای چشمم نشست و سکوت کردم تا نغمه نفسهایش را بهتر بشنوم: الهه جان! به خدا همه دنیای من تویی، ولی دست رو چیزی نذار که بخوام بهت بگم نه! چون هیچی برای من سخت تر از این نیس که تو یه چیزی ازم بخوای و من نتونم برات انجام بدم! و در برابر سکوت مظلومانه‌ام، با حالتی منطقی ادامه داد: فکر میکنی اگه الان من برگردم خونه و به بابا بگم سُنی شدم، کافیه؟ فکر میکنی نوریه به این راضی میشه؟ مگه نشنیدی اون‌شب باباش چی گفت؟ گفت باید وهابی شم، یعنی به اینکه من سُنی هم بشم، راضی نمیشن! الهه! اونا میخوان من و تو هم مثل خودشون بشیم! مثل اونا فکر کنیم! مثل بابا که وهابی شده! الهه! اگه بخوای کنار نوریه زندگی کنی، باید مثل خودش باشی، وگرنه دَووم نمیاری! امروز منو بیرون کردن، فردا تو رو! از حقایق تلخی که از زبانش میشنیدم ، مذاقِ جانم گَس شد و باز دست بردار نبودم که میخواستم به بهانه مخمصه‌ای که نوریه برایمان ایجاد کرده بود، مجید را به سمت مذهب اهل تسنن بکشانم که مجید با مهربانی صدایم کرد: الهه جان! اینا رو وِل کن! از خودت برام بگو! از حوریه بگو! و چه عاشقانه بحث را عوض کرد که بالاخره عَلَم تبلیغ مذهب اهل سنت را پایین آوردم که خودم هم هوای هم صحبتی‌اش را کرده بودم:... http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
درخواست یمنی ها از ایرانیان در راهپیمایی ضد صهیونیسم @ba30ratt 👈 بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی یاٰ ایرانی یاٰ حبیب إضرب إضرب تل آبیب http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
بصیرت
درخواست یمنی ها از ایرانیان در راهپیمایی ضد صهیونیسم @ba30ratt 👈 بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی
@ba30ratt 👈 بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی ☺️این هم پاسخ ما به دوستان یمنی: 💪🇮🇷💪🇮🇷💪🇮🇷💪🇮🇷💪🇮🇷 نه‌جای شتاب است نه‌هنگام درنگ است سید علی خامنه‌ای فاتح جنگ است او اذن دهد، در صف پیکار ردیفیم لب تر کند امروز؛ سحر، قدس شریفیم http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
🔴 چرا عراق مانع حضور جنگنده‌های صهیونی در آسمان خود نشد؟ @ba30ratt 👈 بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی 🔻محمد الیاسری، مدیر مرکز پژوهشی البناء در گفتگو با دانشجو: عراق به دلیل حماقت رژیم گذشته در حمله به کویت و اعمال تحریم‌های تسلیحاتی از دستیابی به سیستم‌های دفاع هوایی محروم شد. 🔻از سال 2003 همزمان با اشغال عراق توسط آمریکا تا به امروز ، دسترسی عراق به تسلیحات و سامانه‌های دفاع هوایی با ممانعت روبرو است. 🔻 متاسفانه باید بگویم که امروز، حریم هوایی عراق محل ورود هواپیماهای اسرائیلی، آمریکایی و ترکی است و به دلیل نبود سامانه دفاعی پیشرفته، این پروازها با هیچ مقاومتی مواجه نمی‌شوند. 🔻عراق در چندین مورد برای خرید تجهیزات دفاع هوایی از روسیه و دیگر کشورها اقدام کرده اما با فشار مستقیم آمریکا از این کار بازمانده است. به نظر می‌رسد هدف اصلی آمریکا، تبدیل عراق به پایگاهی برای عملیات و تهدیدهای هوایی علیه جمهوری اسلامی ایران باشد. @ba30ratt 👈 بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی پ.ن ان‌شاءالله همانطور که دست حزب‌الله یمن را پُر کردیم، همانگونه که باریکه غزه دستش پُر شد، همانطور که دست برادران لبنانی مان پُر شد، حشد عراق هم پُر میشود http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
بصیرت
#جان_شیعه_اهل_سنت #قسمت۱۹۶ ... الهه جان! تو رو خدا اینجوری گریه نکن! آروم باش عزیزم! الآن که داری گ
... چی بگم مجید؟ من خوبم، حوریه هم خوبه! فقط دل هر دومون برات تنگ شده! با صدای بلند خندید و هر چند خنده اش بوی غم میداد، ولی میخواست به روی خودش نیاورد که دل او هم چقدر تنگ همسر و دخترش شده که باز بحث را به جایی جز هوای دلتنگی بُرد: الهه جان چیزی کم و کسر نداری؟ هر چی میخوای بگو برات بگیرم، بالاخره یه جوری به دستت میرسونم. و پیش از آنکه پاسخ مهربانی هایش را بدهم، با شوری که به دلش افتاده بود، پرسید: راستی این چند روزه با این همه حرص و جوشی که خوردی، حالت چطوره؟ هنوز کمرت درد میکنه؟نمیخواستم از راه دور جام نگرانی‌اش را سرریز کنم که به روی خودم نیاوردم روزهایم را با چه حالی به شب می‌رسانم و شبهایم با چه عذابی سحر میشود که زیر خرواری از غم و غصه و اضطراب و نگرانی، هر روز حالم بدتر میشد و باز با مهربانی پاسخ دادم: خدا رو شکر، حالم خوبه! در عوض، دل او هم آنقدر عاشق الهه اش بود که به این سادگی فریب خوش‌زبانی‌هایم را نخورَد و به جبران رنجهایی که میکشم، بهایی عاشقانه بپردازد: میدونم خیلی اذیت میشی الهه جان! ای کاش مُرده بودم و این روزها رو نمیدیدم! از نفسهای خیسش فهمیدم که آسمان احساسش بارانی شده و با همان هوای بهاری لحنش، حرفی زد که دلم آتش گرفت: الهه! این مدت چند بار به خدا شکایت کردم که چرا تو رو گذاشت سرِ راه من که بخوای این همه عذاب بکشی... و بعد با همان صدایی که میان آسمان بغض پَر پَر میزد، خندید و گفت: ولی بعد پشیمون میشم، چون اصلاً نمیتونم فکرش هم بکنم که الهه تو زندگیام نباشه! و باز با صدای بلند خندید که انگار حجم اندوه مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد و از سرِ ناچاری این‌همه تلخ و غم زده میخندید. سپس صدایش را آهسته کرد و با شیطنتی شیرین پرسید: بابا خونه‌اس؟ با سرانگشتم قطرات اشک را از روی صورتم پاک کردم و پاسخ دادم: نه. از سرِ شب که رفته خونه نوریه، هنوز برنگشته. سپس آهی کشیدم و از روی دلسوزی برای پدر پیرم، گفتم: هر شب میره خونه نوریه تا آخر شب، التماس میکنه که نوریه برگرده! اونا هم قبول نمیکنن! ولی مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، بی‌توجه به حرفی که زدم، پیشنهاد داد: حالا یه سَر برو تو بالکن تا حال و هوات عوض شه! ساعتی میشد که با هم صحبت میکردیم و احساس کردم خسته شده و به این بهانه میخواهد خداحافظی کند که خودم پیش دستی کردم: باشه! شب بخیر... که دستپاچه به میان حرفم آمد: من که خداحافظی نکردم! فقط گفتم برو تو بالکن، هوای تازه تنفس کن! از این همه نشستن روی مبل، کمرم خشک شده و بدم نمی‌آمد چند قدمی راه بروم که سنگین از جا بلند شدم، چادرم را برداشتم و همانطور که به آرامی به سمت بالکن میرفتم، گفتم: خُب گفتم خسته‌ای. زودتر بخوابی. در جوابم نفس بلندی کشید و با لحنی غرق محبت جواب داد: خوابم نمیاد! یعنی وقت برای خواب زیاده! فعلاً کارهای مهمتری دارم! قدم به بالکن گذاشتم و خواستم بپرسم چه کار مهمی دارد که صدای خنده اش گوشم را پُر کرد: آهان! خوبه! همین‌جا وایسا! نمی‌فهمیدم چه میگوید و شاید نمی‌خواستم باور کنم که میان خنده ادامه داد: اینجا الهه جان! من اینجام! همانطور که با یک دست چادرم را به سرم گرفته بودم، سرم را چرخاندم و در اوج ناباوری دیدم آن طرف کوچه زیر شاخه های تنومند نخلی ایستاده و مثل همیشه به رویم میخندد. در تاریکی شب و زیر سایه نخل که حتی نور چراغ حاشیه کوچه هم به صورتش نمی‌تابید ، آیینه چشمانش از روشنایی عشق همچون مهتاب میدرخشید و باز آهنگ آرامش‌بخش صدایش در گوشم نشست: الهه جان! شرمنده! وقتی گفتی نیا، من دیگه تو راه بودم! دستم را به نرده بالکن گرفتم و پیش از هر حرفی، به دو طرف کوچه نگاه کردم که میترسیدم پدر از راه برسد و حیرت زده پرسیدم: مگه تو پالایشگاه نبودی؟!!! که خندید و همانطور که چشم از نگاهم بر نمیداشت، پاسخ داد: نه عزیزم! از همون اول که بهت زنگ زدم، تو راه بندر بودم. الآنم که دیگه خدمت شما هستم! سپس صدایش به رنگ غم نشست و آهسته زمزمه کرد: الهه جان! به خدا دلم خیلی برات تنگ شده بود! اگه نمی‌اومدم دیگه امشب خوابم نمی‌بُرد! و این فرصت دیدار عاشقانه و البته غریبانه چقدر شیرین بود که من هم دلم نمی‌آمد لحظه ای نگاهم را از چشمان کشیده و زیبایش بردارم که با سوزی که در انتهای کلامش پیدا بود، تمنا کرد: الهه جان! میشه یه لحظه بیای دمِ در؟... http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
شما یک نفر از 8 میلیارد انسان بر روی یک سیاره از ۸ سیاره در مدار یک ستاره از ۴۰۰ میلیارد ستاره در یک کهکشان از بین ۲۰۰میلیارد تا ۲ تریلیون کهکشان در کیهان هستید پ.ن هنوز فکر میکنی خیلی گُنده‌ای؟؟؟
پاسخ به 📌تحریف سخنان آیت‌الله سیستانی/ حقیقت مخالفت مرجعیت عراق با مسلحین غیرمجاز چیست؟ 🔹روز گذشته آیت‌الله سیستانی در خلال دیدار با نماینده سازمان ملل بر موضع همیشگی‌شان مبنی بر لزوم انحصار سلاح در دست دولت تاکید کردند. 🔹برخی رسانه‌های تمایل به غرب، به اشتباه یا به عمد خطاب این جملات را مقاومت عراق داستند و حتی جمله "مطالبه خلع سلاح مقاومت" را به آیت‌الله سیستانی نسبت دادند. @ba30ratt 👈 بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی 🔹این در حالی است که در دیدار با مقامات سازمان ملل این موضع همیشگی ایشان بوده که سلاح و گروه‌های مسلح غیرمجاز باید جمع‌آوری شوند. 🔹اما حشدالشعبی بخشی رسمی از گروه‌های نظامی و امنیتی عراق است که تحت فرماندهی واحد نیروهای مسلح عراق می‌باشد و هم‌اکنون وظایف بسیاری از امور نظامی و امینتی عراق رسما بر عهده این سازمان قرار دارد. 🔹سازمان حشدالشعبی پس از فتوای آیت‌الله سیستانی مبنی بر وجوب برداشتن سلاح توسط جوانان عراقی برای مقابله با داعش تشکیل شد و مراسم سالانه تشکیل این سازمان با حضور بالاترین مقام اجرایی عراق یعنی نخست وزیر تشکیل می شود. http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba