چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت خود را کشتم و درمان خود کردم
مگو وقتی دل سد پارهای بودت کجا بردی
کجا بردم ز راه دیده در دامان خود کردم
ز سر بگذشت آب دیدهاش از سر گذشت من
به هر کس شرح آب دیدهٔ گریان خود کردم
ز حرف گرم وحشی آتشی در سینه افکندم
به او اظهار سوز سینهٔ سوزان خود کردم
بعضی آدمها ،
انگار چوب خشک اند…
تا عصبانی می شوند، آتش میگیرند،
و همه جا را دود آلود میکنند،
همه جا را تیره و تار میکنند،
اشک آدم را جاری می کنند.
ولی بعضیها این طور نیستند؛
مثل عودند...
وقتی یک حرف میزنی که
ناراحت میشوند و آتش میگیرند،
بوی جوانمردی و انصاف میدهند ،
و هرگز نامردی نمیکنند.
این است که
هر کس را میخواهی بشناسی،
در وقت عصبانیت، در وقت خشم بشناس.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩ ﺷﻌﺮﻧﺪ...
ﺭﺩﯾﻒ ﻭ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ...
ﻭﺯﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ...
ﺍﮔﺮ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ، ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﮔﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺘﻤﺶ ﻧﺎﻫﻤﺎﻫﻨﮓ...
ﺍﺻﻼ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﻨﺪ
مثل مادر ...!
مثل پدر ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزئیات سقف سوختگیری بنزین در کشور اعلام شد
https://eitaa.com/Babashikhali
اللهم عجل لولیک الفرج
یکی میگفت از وقتی اختلاسهای مسئولین و دیدم دیگه نماز نمیخونم، یکی دیگه میگفت من از وقتی کنکور قبول نشدم، یکی میگفت از وقتی طلاق گرفتم، اون یکی میگه منم از وقتی که شفای عزیزم و نگرفتم
کاش لحظهای فقط فکر کنیم که ما نیازمند خدا هستیم یا خدا نیازمند ما؟!!!
اینکه حرف خدا رو اطاعت نمیکنیم چون خواستمون اجابت نشده یا کسی به اسم دین، بیدینی کرده ، مثل این هست که یک موبایل و شارژ نکنیم و بگیم از وقتی مسئولای شرکت سازنده موبایل اختلاس کردند دیگه شارژش نمیکنم!!
یا از وقتی که قیمت موبایل ها گرون شده دیگه موبایلم و استفاده نمیکنم باهش لج کردم!!
خنده داره، درسته؟؟!نماز نخوندن و اطاعت نکردن از دستورات خدا هم از سر لجبازی همین قدر خنده دار و البته دردناک
چون تنها کسی که برای ابد، نابود میشه خود ما هستیم نه هیچ کس دیگهای
اگر زنده هستیم یعنی خدا از ما ناامید نشده و بهمون امید داره، به آغوش پر مهرش برگردیم
وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ ۚ ﴿٣٨﴾سوره محمد
و خدا بی نیاز است و شما نیازمند به خدا
اللّهُم َّصَل ِّعَلي مُحَمَّد وَ آل ِمُحَمَّد و َعَجِّل فَرَجَهُم
"ماجرای تکاندهنده از شهیدی که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده سرش رو بریدند ولی زبونش رو باز نکرد تا عملیات لو بره‼️
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...
عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه... بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...
تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد... زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند... جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم... مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...
شادی وروح شهدا صلوات"
😭😭😭😭
🔴فوری/حادثه تروریستی دوباره در شاهچراغ/خبر اولیه از شهادت 2 تن از خادمان
🔹گفته میشود که تاکنون دوتن از خادمان این حرم به شهادت رسیدهاند. تروریستها از بابالمهدی وارد حرم شده بودند.
🔹چند ماه پیش نیز عملیات تروریستی دیگری در حرم شاهچراغ باعث شهادت 13 نفر از هموطنانمان شده بود./تسنیم
https://eitaa.com/Babashikhali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 تکمیلی
🔸اعزام فوری یگانهای امدادی به سمت محل وقوع حادثه تروریستی در حرم شاهچراغ لحظاتی پس از خبر حمله
https://eitaa.com/Babashikhali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظۀ اعلام خبر حمله تروریستی به شاهچراغ وسط برنامۀ زندۀ شبکۀ خبر
https://eitaa.com/Babashikhali