#قشنگترینداستانهایدنیا
🖋گزیدهای ازکتاب
📖 پسر تاجر
🖇📝 یکی بود یکی نبود. در زمانهای قدیم در شهر اصفهان تاجر ثروتمندی زندگی می کرد که یک پسر داشت. این پسر تنبل و بیکار بود و حز خوشگذرانی کار دیگری نداشت. پسرک هر شب با دوستان بدتر از خودش به خوشگذرانی می رفت. تاجر که مرد دنیا دیده ای بود هر چه نصیحتش می کرد، ثمری نمی بخشید.
تاجر همیشه می گفت: " این پسر بعد از من به بدبختی خواهد افتاد. "
به همین دلیل یه روز ...
✅ #موجوددرکتابخانه📚
@Bagheria_Neighborhood_Library