eitaa logo
♥️ باغ تماشای خدا ♥️
2.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
4هزار ویدیو
297 فایل
😊 خداوند فرمود : هیچ نترسید که من با شمایم سوره طه شادی روح اهل بیت (ع) ؛ شهیدان و اموات صلوات از مطالب مذهبی و آموزشی کانال باغ تماشای خدا بهره مند شوید شرایط تبلیغ @sodedotarafe کانال دوم ما https://eitaa.com/joinchat/3999465605Cbb1b1d2c19
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 داستان عجیب ازدواج با 💠 الله ناصری نقل می‌کنند سید ابوالحسن کروندی از شاگردان نخودکی اصفهانی آمده بود تهران تا منبر برود ایشان نقل می‌کند بعد از نماز عشاء رفتم مسجد سید عزیزالله تا بخوانم دیدم شلوغ است از در دیگر مسجد رفتم بیرون از یه نفر پرسیدم اینجا مسجد دیگه‌ای هست یا نه؟؟ گفت بله داخل این کوچه است رفتم دیدم کوچکی است چند تا پله می‌خوره میره پایین رفتم پایین و وضو گرفتم همینکه مشغول نماز شدم دیدم سروصدای عجیبی میاد انگار افرادی دارند به یکدیگر‌ آب می‌پاشند سریع نمازم را خواندم تا ببینم چه خبره دیدم کسی نیست و حوض داره تکان میخوره قدری ترسیدم باز مشغول نماز شدم همون سروصدا شروع شد نمازم را سریع تمام کردم و سریع آمدم بالا از پیرمردی که داخل مغازه بود پرسیدم اینجا چرا اینجوریه؟ گفت اینجا اجنّه می‌آیند و بخاطر‌ همین کسی داخل این مسجد نمیشه. فردای اون روز یکی‌ از دوستان رو دیدم و جریان رو گفتم رفیقم گفت من هم اونجا رفتم و بلایی به سرم آوردند. گفتم چه بلایی؟ گفت یه روز رفتم اونجا نماز بخونم دیدم یه خانم گوشه‌ای نشسته و به من گفت من منزل ندارم پدر و مادر و شوهر هم ندارم میشه مرا پناه بدید؟ من تنها هستم. منم گفتم مادرم تنهاست شما هم بیا با مادرم باش بردمش‌ منزل و بعدها به مادرم گفتم این خانم خوبیه اگه میشه همسر من بشه مادرم قبول کرد و بالاخره ازدواج کردیم. بعضی مواقع کارهای متعارف از او می‌دیدم اما اعتنایی نمی‌کردم حاصل این ازدواج دو تا بچّه بود. یه روز همسرم گفت میخوام برم فلان‌جا منم گفتم نباید بری و قدری بینمون ناراحتی پیش اومد گفت من باید برم منم با عصبانیت گفتم نباید بری! یکدفعه همسرم رفت داخل بخاری دیواری و غیب شد و دیگه اثری ازش پیدا نشد و الان هم بچّه‌هاش با من هستند و اونجا متوجّه شدم که این خانم جنّ بوده است. سخنرانی آیت‌الله ناصری https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🔘 داستان کوتاه 🌺 شاد یکی از باحجاب بوده همیشه به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او می خواست در کنار حرم امام رضا (ع) مسجدى بنا کند . به همه کارگران و معماران اعلام کرد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با کار کنید و در حال کار با یکدیگر و بد زبانى نکنید و با احترام رفتار کنید. 🌼 او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند . بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید . اما من شما را دو برابر مى دهم .. 🌺 هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود در باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و 🌼 یک کارگر جوانى چهره او را دید . جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و 🌺 شاد حال او را جویا شد . به او خبر دادند بیمار شده لذا به عیادت او رفت.. چند روز گذشت و روز به روز حال جوان میشد. 🌼 مادرش که از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش گوهرشاد برساند . وگفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. 🌺 او موضوع را به گفت و منتظر العمل گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با گفت: 🌼این که نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید کار صورت بگیرد . 🌺یکى اینکه من چهل روز توست در این مسجد تازه ساز . اگر قبول دارى به برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت را به جاى آور. و 🌼شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم بگیرم . حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن. 🌺جوان وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم . جوان رفت و نماز در مسجد شد به امید اینکه نماز هایش و وصال همسری زیبا بنام باشد . 🌼روز گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده باشد . 🌺 به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد . 🌼 عاشق که ابتدا با گوهرشاد به پرداخته و حالا پس از چهل روز نماز او را شیرین کرده بود جواب داد : به شاد خانم بگوید :👇 از شما ممنونم و اینکه من دیگر نیازى به با شما ندارم. 🌺 گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق نبودى ؟؟ 🌼جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را و بى تاب کرد هنوز با حقیقى آشنا نشده بودم ، ولى اکنون به عشق مى تپد و جز او نمى خواهم . 🌺 من با مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از شاد هم هستم که مرا با آشنا کرد و او باعث شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم . و 🌼آن جوان شد پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم و درسش را ادامه داد و شد یک کامل و او کسی نیست جز الله شیخ محمد صادق همدانی. 🌺 خانم (همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد مشهد است . ─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅─ ☀️ به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
💚 علیه السلام فرمود : هر کس همواره در رفت و آمد کند به یکی از این می رسد 1⃣ نشانه ای محکم 2⃣ برادری فایده رسان 3⃣ علمی بیش از حد 4⃣ رحمتی مورد انتظار 5⃣ کلمه ای که او را به راه راست راهنمایی می کند 6⃣ کلمه ای که او را از تباهی باز می دارد 7⃣ ترک کردن گناهان از روی شرم 8⃣ ترک کردن گناهان از روی ترس ( ) 💟 کانال باغ تماشای خدا ↪️ https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9