🌼🍀🌼🍀🌼
#یک_داستان_یک_پند
🕌 در ایام جوانی با یک تور
#زیارتی به مشهد مقدس ثبتنام کردیم.
در نیم روز گرم تابستان به مشهد رسیدیم. 4 نفر یک اتاق تقسیم شده بود.
🌼 اتاق ما چشمانداز خاصی
نداشت و کمنور بود. یکی از دوستان بیتاب بود و اعتراض داشت
و با مسئول تور درگیر شد تا
بالاخره به آن اتاق بهتر نقل مکان کرد.
🌼حقیر، در معیت استادی بودم
که از لحظه ورود به اتاق آرام
خواب رفت و پس از چرتی کوتاه با حقیر به #زیارت مشرف شدیم.
در راه پرسیدم،
استاد شما چرا اهمیتی به اتاق ندادید؟
🌼تبسمی کرد و گفت:
ما برای زیارت امام رضا ع
آمدهایم یا زیارت اتاق؟
دوم اینکه مگر چند روز قرار است
در این اتاق باشیم؟
چشمبه همزدنی این چند روز ت
مام میشود باید فکر کسب فیض باشیم نه کسب عیش.
🌼 گفت: #دنیا هم مانند
اتفاق امروز است،
برخی که از آن دنیا غافل هستند
(مانند زیارت امام رضا)
و نمیدانند برای چه و کجا آمدهاند،
عمر خود را به جای اصل،
در فرع بیخودی، (دنبال نور گیر بودن یا نبودن اتاق) سپری میکنند
و آرامش در این دنیا ندارند
و دست خالی از این دنیا میروند.
https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍دوستی نقل میکرد، پدر بسیار بهانهگیر و بدخلق و بددهن و بداخلاقی داشتم. روزی در خانۀ من میهمان بود که خانواده همسرم هم بودند. همسرم برای او چای آورد و او شروع به ایراد گرفتن کرد که چرا چایی کم رنگی آورده است؟ ناراحت شد. قهر کرد و بعد از کلی فحش و ناسزا خواست که برود.
دستش را بوسیدم و التماس کردم ببخشد، اما پدرم پیش همه سیلی محکمی بر گوشم زد و گفت: تو پسر من نیستی و... با این شرایط نتوانستم مانع رفتنش شوم. پدر زنم که از این اتفاق زیاد هم ناراحت نبود، به من گفت: واقعا تحمل زیادی داری، با این پدر بداخلاق و بددهن چگونه میسازی؟! اجازه ندادم حرفش را ادامه دهد.
گفتم: اشک چشم شور است و نمک هم شور؛ اما اشک چشم چون از خود چشم تراوش میکند، هرگز چشم را نمیسوزاند! فحش و ناسزا و سیلی پدرم که من شیرۀ جان او هستم هرگز مرا نسوزاند، اما این کلام تو مانند شوری نمک بود که از بیرون در چشم من ریختی!!! شرمنده شد و تا پایان میهمانی سکوت کرد.
آری، ما هرگز نباید اجازه دهیم دیگران بین ما و والدین و خواهر و برادرانمان رخنه و شکاف ایجاد کنند؛ و باید هوشیار باشیم هرگز در بین دو سنگ آسیاب که روی هم میچرخند، انگشت فرو نکنیم.
💌 کانال باغ تماشای خدا 💌
↪️ https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
📚 #یک_داستان_یک_پند 📚
✍ روزی جوان بزهکاری دیدم مشروب می خورد. پای داستان زندگی او نشستم، پرسیدم چرا چنین راهی را انتخاب کردی؟
گفت: عموی نماز خوانم مرا چنین کرد !! من نوجوان بودم که پدرم از دنیا رفت ما هم وضع مالی بدی داشتیم. دو عمو داشتم که هر دو وضع مالی خوبی داشتند. یکی نمازخوان بود و دیگری بی نماز و مشروب خوار.
عموی نمازخوانم خسیس بود ولی عموی بی نمازم همیشه به ما سر می زد و دست و دلباز بود ، این سخاوت و صله رحم او باعث شد من جذب او شدم.
روزی به من گفت: از نماز خوان ها فرار کن آنها فقط به فکر خویش هستند و ظاهر سازی میکنند یک ریال هم خرج نمی کنند و فقط منتظرند بمیرند و بهشت روند. من هر چند مشروب می خورم ولی همیشه نگران شما هستم و....
این عمل نیک عموی من و رفتار انسانی صله رحم او باعث شد ، من عاشق مرام و راه او شوم و در نوجوانی برای دست و دلباز شدن سر میز شراب بنشینم و اکنون این سرنوشت من است....
📜 حضرت حق وقتی می گوید:
ویل للمصلین ... در حقیقت وای بر این گروه نمازگزاران است که با اسلام بدون عمل ، باعث دلزده شدن یک جوان از دین می شود. در حالی که اسلام و قرآن به کرات امر به صله رحم فرموده : وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ (و تو خود حقوق خویشاوندان و ارحام خود را ادا کن)
نبی مکرم اسلام فرموده است: صله رحم باعث افزایش محبوبیت و عزت در بین اقربا می شود ، ولی یک نماز خوان با عمل یک بعدی به دین، باعث می شود ، جوانی گمان کند که هر کسی #نماز می خواند خسیس است و بی رحم.... و لذا از اسلام گریزان می شود.
https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9