💔
....💔
#ارباب ❤️
حالِ من...
سخٺ وخیم اسٺ ، دوایے بفرسٺ
یڪ عیادٺ بڪن ..
از نوڪرِ بیمار حرم..😭
#جرم_لازمم
.....💔:)
هدایت شده از بهار🌱
سپیده دختری که مورد ظلم #ارباب روستا قرار میگیره و از خانواده جدا میشه اما تسلیمنمیشه و از خونهی ارباب فرار میکنه و میفته تو دامیه #خانهوسباز دیگه که سنش بالاست و خودش زن داره، ولی انقدر سرسخت هست که بازم فرار میکنه و اینبار...💯
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
#ارباب_رعیتی
#پاکواخلاقی
بهار🌱
_تو اتاق هم گفتم. من نه با شما میام نه تو مراسم فرداتون شرکت میکنم بی اهمیت به حرف همسرش از روی صندل
سپیده دختری که مورد ظلم #ارباب روستا قرار میگیره و از خانواده جدا میشه اما تسلیمنمیشه و از خونهی ارباب فرار میکنه و میفته تو دامیه #خانهوسباز دیگه که سنش بالاست و خودش زن داره، ولی انقدر سرسخت هست که بازم فرار میکنه و اینبار...💯
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
#ارباب_رعیتی
#پاکواخلاقی
بهار🌱
_گلباقالی، اونجا وایسنتا به من ذل بزن. یه چاقو بردار جلدی بشین پیاز ها رو پوست بگیر برای منکه به ز
وارد اتاق شدم. روبند رو بالا زدم و چادرم رو درآوردم.با دیدن#ارباب که روی تخت دونفرمون نشسته بود کمی هول شدم. آهسته و با آرامش سمتم اومد. دستش رو سمتم دراز کرد و همزمان که گیرهی روسریم رو باز میکرد گفت_علیک سلام. عافیت باشه
خجالت زده سرم رو پایین انداختم. از خجالتم خندهی صدا داری کرد و سمت در رفت.
_باز کناون موهات رو بزار خشک بشن
نفس راحتی کشیدم. شوهرمهست ولی هنوز ازش خجالت میکشم💯
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac