🔅 #پندانه
✍ هیچوقت خودت رو با دیگری مقایسه نکن
🔹یکی تو ۲۳سالگی ازدواج میکنه و اولین بچهشو ۱۰ سال بعد به دنیا میاره، اونیکی ۲۹سالگی ازدواج میکنه و اولین بچهشو سال بعدش به دنیا میاره.
🔸یکی ۲۵سالگی فارغالتحصیل میشه ولی پنج سال بعدش کار پیدا میکنه، اونیکی ۲۹سالگی مدرکشو میگیره و بلافاصله کار مورد علاقهشو پیدا میکنه.
🔹یکی ۳۰سالگی رئیس شرکت میشه و در ۴۰سالگی فوت میکنه، اونیکی ۴۵سالگی رئیس شرکت میشه و تا ۹۰سالگی عمر میکنه.
🔸تو نه از بقیه جلوتری نه عقبتر. تو توی زمان خودت و با شرایط خودت زندگی میکنی.
🔹پس آرام باش، از زندگی لذت ببر و خودت را با دیگری مقایسه نکن.
#آرامش_زندگی
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🌻صبور باش،وقتیکه
✔️عزت مندی و خفیفِت میکنن
✔️درستکاری و بهت تهمت میزنن
✔️به حق دعوت میکنی و مسخره ات میکنن
✔️بی گناهی و آزارت میدن
✔️صاحب حقی وباهات مخالفت میکنن
چون تو خداوندی داری که جای همه برایت جبران میکند و جبران خواهد کرد🌺🍃
🛑پیامبر اعظم صلی اللّه علیه و آله:
ای علی! پنچ چیز دل را می میراند:
زیاد خوردن، زیاد خوابیدن، زیاد خندیدن،
غصه فراوان! و حرام خوردن که ایمان را دور می کند.
نصایح، ص۲۱۹
#پندانه
💎امام صادق (ع) :
خداوند به یکی از پیامبران وحی کرد که به مومنان بگو که در لباس، خوراک و آداب و رسوم، دشمنان خدا را سرمشق قرار ندهید که اگر چنین کنید، شما هم مثل آنان، دشمنان خدا محسوب میگردید.
📗(وسائل الشیعه جلد ۳ صفحه ۲۷۹)
#حجاب
#پندانه
#پلیس_ترازانقلاب
🌸🍃
🍃
🔖امام على علیه السلام:
فرصت ها چون ابر بهارى در میگذرند. پس آن را در انجام دادن انواع خير غنيمت بدانيد؛ زيرا در غير اين صورت، پشيمانى به بار میآيد ...
📚غررالحكم حدیث 3598
#مهارتهای_زندگی
#پندانه
#حدیث_روز
#پندانه
🔹«انصاف» یعنی انسان مثل #شاهین ترازو، در استوای خود و دیگران قرار گیرد. ترازو وقتی میتواند وزن را صحیح نشان دهد که شاهین بین دو کفه، بی طرف باشد و در میانه قرار گرفته باشد.
کسی که شاهین ترازو را در 10 سانتی یک کفه و 40 سانتی کفه دیگر قرار می دهد، طبیعتا یک وزنه یک کیلویی در کفه طرف یک متری با ده کیلوگرم در کفه دیگر هم تراز می شود.
کسانی که در #قضاوت خود با دیگران در موقعیت #میانه نیستند، اگر به کسی یک کیلو #احسان کنند، آن را در کفه ای که بازوی آن طولانی است می گذارند و آن را ده کیلو می بینند و اگر به کسی #خسارتی وارد کردند، آن را در کفه کوتاه بازو، قرار می دهند و یک دهم آنچه هست می بینند.
#پندانه
#قضاوت_کردن
#منصفانه_قضاوت_کردن
#تربیت_پلیس_در_تراز_انقلاب_اسلامی
#پندانه
🖼 عشقبازی آینه 🖼
🪟خاصیت آینه، #بازتابدادن کامل تصویری است که در برابر آن قرار میگیرد. اگر آینه شکسته و یا محدب و مقعر نباشد، تصویری بینقص از اشیا ارائه میکند.
🌺عاشق حقیقی نیز #چهره کامل و بینقص معشوق را بازتاب میدهد و بهقول هوشنگ ابتهاج:
«آینه در عشقبازی صادق است
آینه یک دل نه، صد دل عاشق است»
❇️اگر آینهی فطرت انسان در اثر ضربت سنگ گناه، ترک برنداشته باشد و یا بهجهت حرکت در کژراههی عصیان، تحدّب و تعقّر نیافته باشد، همواره #قامت آراسته حقیقت را بازتاب خواهد بخشید.
🌸انسان کامل، آینهای است که تمام حقیقت #معشوق را در خود انعکاس میبخشد و انسانهای معمولی، تنها با نگاه به این آینه است که میتوانند به شناخت حقیقت ناب و بیپیرایه نایل گردند.
✅انبیا و اولیای الهی، آینههایی هستند که آفتاب وجود خداوند را #بازتاب میدهند.
#پندانه
🔅 #پندانه
✍ برای آرزوهایت تلاش کن
🔹ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩند.
🔸ﻫﻤﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ به آنها ﮐﻤﮏ کنند.
🔹ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺷود ﺑﺮایشان ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮد، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎن ﻧﺠﺎتتاﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭد ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ.
🔸ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ.
🔹ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁنها ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼشتان ﺑﯽﻓﺎﯾﺪﻩ اﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣُﺮﺩ!
🔸ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽﮐﺮد.
🔹ﺑﻴﺮﻭﻧﯽﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽﻓﺎﯾﺪﻩ است، ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ.
🔸ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺷﻨﻮﺍﺳﺖ. دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ!
🔹برای رسیدن به آرزوهایت تلاش کن و ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁنها میگویند، نسبت به حرفشان ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎش.
#پندانه
#پندانه
🔴يكی همیشه ما را میبيند
✍فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: بیا با هم برویم از میوههای درخت فلان باغ دزدی کنیم.
🔷پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با اینکه پسر میدانست این کار زشت و ناپسند است ولی نمیخواست با پدرش مخالفت کند. سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت میروم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده.
❇️فرزند پای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدرجان، یکی ما را میبیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید: آن کس که ما را میبیند کیست؟
🔰فرزند در جواب گفت: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى؛ آيا او نمیداند كه خداوند همه اعمالش را میبيند؟!»(علق:14)
✅پدر از سخن پسر شرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد!خیلی از اعمال ما مانند غیبت، تهمت و ... هم به اندازه دزدی و چهبسا بیشتر قبیح است اما چون مثل دزدی در ذهن ما جلوه بدی از آن شکل نگرفته، بدون توجه به اینکه یک نفر نظارهگر رفتار ماست همچنان آن را ادامه میدهیم.
#انس_با_قرآن
🔅 #پندانه
✍ قطرهعسلی بزرگ، این است حکایت دنیا
🔹قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه عسل برایش اعجابانگیز بود. پس برگشت و جرعه دیگری نوشید.
🔸باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمیکند و مزه واقعی را نمیدهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد.
🔹مورچه در عسل غوطهور شد و لذت میبرد.
🔸اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت.
🔹در این حال ماند تا نهایتا مرد.
🔸دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
🔹پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات مییابد و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک میشود.
#احادیث_ناب_و_نصایح_بزرگان
#پلیس_مجاهد
#عزت_نفس
🔷وقتی عزت نفس داری.....
کينه نمی ورزی،
همه را به یک اندازه دوست داری،
خجالت نمی کشی،
خود را باور داری،
خشمگین نمی شوی و همیشه مهربان هستی...!
🔶انسان صاحب عزت نفس....
حرص نمي خورد،
همه چيز را کافی مي داند،
حسد نمی ورزد و خود را لايق می داند...!
🔷کسی که عزت نفس دارد....
نيازی به تظاهر به خوشی ندارد،
زيرا شادکامی را درون خويش می جويد ومی يابد...!
🔶عزت نفس باعث می شود....
برای بزرگداشت خود احتياج به تحقير ديگران نداشته باشید، زيرا خوب می دانید که هر انسان تحفه الهی است...!
#پندانه
🔅#پندانه
✍️ راز اسم اعظم
🔹میگویند روزی مرد کشکسابی نزد شیخی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند، درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
🔸شیخ مدتی او را سرگرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیفتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد به صورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
🔹مرد کشکساب میرود و پاتیل و پیالهای میخرد و شروع به پختن و فروختن فرنی میکند. چون کاروبارش رواج میگیرد، طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد.
🔸بعد از مدتی شاگرد میرود بالادست مرد کشکساب دکانی باز میکند و مشغول فرنیفروشی میشود، به طوری که کار مرد کشکساب کساد میشود.
🔹کشکساب دوباره نزد شیخ میرود و با نالهوزاری طلب اسم اعظم میکند.
🔸شیخ چون از چندوچون کارش خبردار شده بود، به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همان کشکت را بساب.»
🔅#پندانه
✍️ با افشای راز خود، به خودتان خیانت نکنید
🔹روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود. روباه از خارهای خارپشت میترسید و نمیتوانست به خارپشت نزدیک شود.
🔸خارپشت با کلاغ دوست بود. کلاغ هم به پوشش سخت خارپشت غبطه میخورد.
🔹روزی کلاغ به خارپشت گفت:
پوشش تو بسیارخوب است؛ حتی روباه هم نمیتواند تو را صید کند.
🔸خارپشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت:
درسته، اما پوشش من نیز نقطهضعفی دارد.
🔹هنگامی که بدنم را جمع میکنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده میشود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد.
🔸کلاغ با شنیدن سخنان خارپشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطهضعف خارپشت بود.
🔹خارپشت سپس به کلاغ گفت:
این راز را فقط به تو گفتم. باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد.
🔸کلاغ سوگند خورد و گفت:
راحت باش، تو دوست من هستی، چطور میتوانم به تو خیانت کنم؟
🔹چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد.
🔸زمانی که روباه میخواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خارپشت افتاد و به روباه گفت:
شنیدهام که تو میخواهی مزه گوشت خارپشت را بچشی. اگر مرا آزاد کنی، راز خارپشت را به تو میگویم و تو میتوانی خارپشت را بگیری.
🔹روباه با شنیدن حرفهای کلاغ او را آزاد کرد. سپس کلاغ راز خارپشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند.
🔸هنگامی که روباه خارپشت را در دهان گرفت، خارپشت با ناامیدی گفت:
کلاغ، تو گفته بودی که راز من را حفظ میکنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟!
🔺این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد.
💢این تجربهای است برای همه ما انسانها که بدانیم رازی که برای دیگری افشا شد، روزی برای همه فاش خواهد شد. در واقع انسانها هستند که باید رازدار بوده و راز خود را نگه دارند تا کسی از آن مطلع نشود و آن را در معرض خطر و آسیب قرار ندهد.