eitaa logo
کانال خبری محله بان باباخان _ ملکشاهی
239 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
630 ویدیو
42 فایل
جهت اطلاع رسانی مراسمات و پیگیری مشکلات محله پل ارتباطی بین مردم و مسئولین ارتباط با ادمین یا مهدی ادرکنی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از هادیان بصیر
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد 🍃🌹🍃 🔻دشمن صهیونیستی با پخش فیلم آخرین لحظات رشادت قهرمان یحیی سنوار مرتکب اشتباه بزرگی شد. حضور در خط مقدم با سلاح سبک همانند یک رزمنده ساده! نشان می دهد هزاران نیروی حماس همگی می توانند یحیی سنوار باشند. 🔹این صحنه به لطف خدا برای کودکان فلسطینی الگویی افسانه‌ای شده و در ذهن تاریخ ثبت خواهد شد، جلوه ای که استکبار در هالیوود هم قادر به ساخت مصنوعی و بدلی آن نیست. 🔸سنوار در حیات مبارکش با شاهکار نام را زنده کرد و با مرگ عجیبش این تولد جدید را ازلی و جاودانه کرد. 🔹شکل شهادت خاص او جانی تازه به پیکر مقاومت خواهد داد و انگیزه مبارزان را صد چندان خواهد نمود. 🔸نحوه شهادت ابو ابراهیم، مجددا امپراطوری کثیف و خبیث رسانه‌ای غربی عبری عربی و حتی بعضا فارسی را رو سیاه کرد. 🔹بدون اغراق این سکانس هرآنچه که لازم بود برای نمایش و معرفی یک قهرمان همه را یکجا داشت 🔺با کمی تامل در این پرده، نقش و نصرت خدای متعال در آن نمایان است، صحنه ای پر از شکوه و جلال برای مردان خدا و سراسر تحقیر و ذلت برای دشمنان حق. ✍محمدتقی احمدی | ✨هادیان بصیر✨ 🆔sapp.ir/hadianebasir1 🆔eitaa.com/hadianebasir 🆔rubika.ir/hadianebasir1
*سکانس پایانی قهرمان* آن‌طور که دشمن گفته و تصاویر نشان می‌دهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما این‌گونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بی‌کس و البته شجاع و نترس. جوان‌های دشمن محاصره‌اش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پله‌ها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بی‌رمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک این‌ها را عقب راند. شکستگی استخوان‌ها و خون‌ریزی‌، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهره‌اش را با چفیه‌ای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد. تک‌تیرانداز دشمن به پیشانی‌اش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خون‌ریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعای‌ش به شهادت رسیده است. فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونل‌ها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است. عجب دکوراسیون عجیبی برای پایان‌بندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانه‌ای از خوشحالی در آن‌ها نیست؛ چهره‌های‌شان بهت‌زده است. شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیم هایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیم‌ها، گلستان است و خوشا به حال اینان. همیشه، خورشید در سپیده‌دم خود، از میان خون برمی‌خیزد. آنان که سرخی شفق را می‌بینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند. 🌷