eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
23 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊❣🇮🇷❣🇮🇷❣🇮🇷❣🇮🇷❣🕊 ❣خوشا به آنان، که شهدا را یاد کند با ذکر "صلوات"🌹 ❣اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجهم❣ 🌹🌹یاد همه شهدا خاصا سردار دلها قاسم سلیمانی 🌹🌹 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/BandeParvaz
یک شهید یک داستان🌹 این قسمت 🌱خواب کیلومتری🌱 اللهم صلی علیه محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 https://eitaa.com/BandeParvaz
این شهید عزیز یوسف قربانی کسی نداره پدر مادرم نداره امروز سالگردش هست براش فاتحه ای بفرستید شهیدی که ۶ماهگی پدرش فوت کرد ۶سالگی مادرش ۸سالگی مادربزرگش  ۱۰سالگی تنها برادرش  ۲۰سالگی غریب و تنها در شلمچه و در عملیات کربلای ۵شهید شد. این شهید بزرگوار غریب و بی کس بودند.از امروز بیایید بشیم خواهرش وبرادرش 😔😔😔همیشه یادش کنیم حتی با ذکر یه صلوات  یا مهدی ادرکنی https://eitaa.com/BandeParvaz
💌 🌹 شهــید حسـن عشوری : به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر مطهـر حضـرت زهــرا(س) برای من سنگ قبری تهیه نڪنید. در لحظه تدفین، تربت ڪربلا، کفنِ ڪربلا و پیشـانی‌بند یازهــــرا(س) فراموش نشود مبلغ۵۰۰هزارتومان بابت‌سهل‌انگاریِ من در استفاده از بیت‌المال به‌محل ڪارم پرداخت نمائید. به‌هیچ‌وجه در مراسمِ‌من هزینه‌های اضافه و اسراف نشود. سهمیه و حقـوق من پس از اینڪه متاهل شدم و به همســر و پــدر و مـــادرم رسید مابقــــے به یتیمــان کمیته‌امداد حضرت‌امام(ره) برسد. https://eitaa.com/BandeParvaz
🦋 ”اگر‌از‌دست‌کسے‌ناراحت‌هستید،دورکعت نماز‌بخوانید‌وبگویید:خدایا!این‌بنده‌ے‌تو حواسش‌نبود .‌ من‌از‌او‌گذشتمـ توهم‌بگذر“ شهید حسن‌ باقری🌱 https://eitaa.com/BandeParvaz
📸عکس دسته جمعی شهدا! 🌷شهادت تمامی اعضای این عکس با شهادت سلیمانی کامل شد. https://eitaa.com/BandeParvaz
آخ که چقد دلتنگیم ! حاج قاسم 🥀 خواستیم با حرفهایمان، راه شهدا را ادامه دهیم... اما دیدیم راه شهدا رفتنی است.. نه گفتنی... این زندان دنیا... این گناهان بیشمارمان آخر لنگ می ڪند پای رفتن را....💔 ✋دست ما راهم بگیر سرباز خدا سردار وطن ❤️ https://eitaa.com/BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برشی کوتاه از زندگی ● قسمت ۲۱ - فرمانده در خط مقدم 🔺حاج قاسم، کارخانه ساخت مردان سلحشور عراق https://eitaa.com/BandeParvaz
🏴تلنگر زنان مهدوی را دست کم نگیرید؛ زنان مهدوی، اگر نتوانند مانند حضرت زهرا، سرباز امام زمانشان باشند؛ مانند حضرت ام البنین، مربی سربازان امام زمان میشوند. راهت را برای عاقبت بخیری انتخاب کن: برای امام زمانت فاطمه ای یا ام البنین؟ ایام وفات تسليت باد https://eitaa.com/BandeParvaz
👆👆👆 نمےدونم‌اسم‌این‌ چیہ! چندتاعضوداشتہ؟ اما دم‌ همہ‌شون‌گرم‌ ڪہ‌تاآخرڪانال‌روٺرڪ نڪردندولفت‌ندادند... ‌ ‌ و تا‌ آخر‌ش‌ موندن🙃🚶🏻‍♂ 🌹 اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹 👆اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ https://eitaa.com/BandeParvaz
بسم الله الرحمن الرحیم عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود، اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. در طول سفر بارها بر حسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند، در هواپیما، ماشین و . . . . بارها نگاه کردم، جایت خالی بود، معلوم شد خیلی دوستت داشته‌ام. حسین عزیز تو نسبتی با من داشتی که حتما فرزندانت با شما و شما با فرزندانت نداشته ای و فرزندانم هم با من نداشته اند. همیشه نه تنها از جسمم مراقبت می کردی، بلکه مراقب روحم هم بودی. اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . . بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود. بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود. حسین عزیز! خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جدا شدن تو خوشحالم، چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند. حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم. حسین جان! شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر. حسین! پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با برکت داشته باشی و حسین پورجعفری را همانگونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی. حسینی که برای هر مجاهدی اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی، آشنا بود. او نشانه و نشانی من بود. چه زیبا بود در این چند روز سراغت را از من می گرفتند و کسی باور نمی کرد همراهم نباشی. حسین عزیز! فقط قیامت است که حقیقت ارزش اعمال معلوم می شود و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی. اجر این خستگی ها را آنوقت دریافت خواهی کرد، آنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند و به تو توسل می جویند، خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم. حسین عزیزم! سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی در خودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است. حسین جان! عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می گذارند،در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد. حسین عزیز! اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. برادر خوبم! اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است. دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد، عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند و همه بلاها، بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین نعمت و لطف و محبت بدان. حسین! می دانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. میدانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظه ای رهایم نمی کند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از از مقام و مکان. تو می دانی! چون پاره ای از وجودم بودی، ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن. انشالله تو و خانواده مجاهد و صبورت همیشه موفق و موید باشید. خداحافظ برادر خوب و عزیزم، دوست و یار باوفاو مهربان و صادق سی ساله ام. خداحافظ، برادرت ۱۰ / ۸ / ۱۳۹۵ سفر حلب.... https://eitaa.com/BandeParvaz
حدود ۳۰ سال از صبح تا شب همراه سردار سلیمانی بود و در آخر هم کنار او شهید شد. در یک برهه‌، حوالی سال ۹۵ که تصمیم می‌گیرد بیشتر به امور خانواده بپردازد‌ ، بدلیل ملاحظات خانواده استعفا میدهد. بعد از آن، شهید سلیمانی برای اولین‌بار برای مأموریت عازم سوریه میشوند درحالی که برخلاف همیشه پورجعفری همراهشان نبوده. در آن سفر، شهید سلیمانی نامه ای را برای حسین پورجعفری می نویسد که بسیار خواندنی هست. ظاهراً بعد از این نامه، شهید پورجعفری خانواده را راضی می‌کند و دوباره برمیگردند به سپاه قدس و نهایتا در کنار شهید سلیمانی به فیض شهادت می‌رسد. متن این نامه خواندنی حاج قاسم به این شهید به شرح زیر تقدیم به شما https://eitaa.com/BandeParvaz
شهید مشلب بسیار با گذشت بود،هرگز از کسی خشمگین نمی شد کینه کسی را به دل نمی گرفت و مواظب بود کسی از او دلگیر نشود https://eitaa.com/BandeParvaz
به قلبت نگاه ميكند اگر جايی برايش گذاشته باشی مي آيد مي ماند لانه ميكند تا همراهیت کند پس از فاصله نگیریم🌷🕊 💐 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم https://eitaa.com/BandeParvaz
✨دختر مقاومت✨ آیه شحاده متولد فرودین ۱۳۸۰در لبنان است، او دختری ۲۰ ساله است که از او به عنوان همسر دو شهید یاد می‌شود🌸 آیه شحاده دختری لبنانی این روزها به سبب داغ سنگینی که در دل دارد بین مردم شناخته می‌شود. او کمتر از سه سال هر دو نامزدش را قبل از برگزاری جشن ازدواجشان، در سوریه تقدیم حضرت زهرا(س) کرد....💔 https://eitaa.com/BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برشی کوتاه از زندگی ● قسمت ۲۲ - آداب زیارت 🔺حاج قاسم چه سوره‌ای را در گلزار شهدا می‌خواند؟ https://eitaa.com/BandeParvaz
🌷 شب حمله همه پیشونی‌بندها رو ریخته بود بهم دنبال یه پیشونی‌بند بود که روش نوشته باشه یافاطمه الزهرا {س} بچه ها گفتند خب حالا یکیش رو بردار چه فرقی میکند؟! گفت:من مادر ندارم دلم خوشه وقتی شهید شدم حضرت زهرا{س} بیاد بالا سرم و برام مادری کنه تا وارد اتاق شدم از خواب پرید رو پیشونیش عرق نشسته بود گفتم : چی شده داداش؟ گفت: یه ساعت بود با حضرت زهرا{س}حرف میزدم ادامه داد: فقط از خدا میخوام که روز شهادت بی‌بی شهید شم .✨ روز شهادت حضرت زهرا (س) بود قنوت نماز صبح بود که ترکش خورد به پهلوش.. ♥️ https://eitaa.com/BandeParvaz
سلام امام زمانم 🌸 صبحت بخیر امید دلها 💐 چــه کــرده ایـم کـــه آن آشـنا نــمــی آیـــد پیامی از سـر کویـش بـــه مــا نــمــی آیـــد چــه کــرده ایــم، گره خورده کارمان اینقدر چــه کــرده ایــم کـــه مشکل گشا نـمـی آید 🤲اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرج🌸 https://eitaa.com/BandeParvaz
🌤️روزها ساعت ها ثانیه ها مگر میشود لحظه ای به یادتونبود💔 به خستگی پلک هایت؛ و به سرخی چشمانت قسم از آن جمعه دلگیر تمام روزهای ما رنگ دلتنگےست🖤 هوای تمام لحظه های ما برای تو بارانےست.... قاسم سلام صبحتون شهدایی 🌱 شادی روح شهدا صلوات https://eitaa.com/BandeParvaz
برادر و خواهرم ما اومدیم تو این میدون که به بچه ها جنگ نرم بگوییم:🌱 همه جوره حواسمون هست به هر کلمه، که می نویسن یادشون باشه شهدا، شاهدن و ناظر https://eitaa.com/BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان شهادت 🌷شهیدمدافع‌حرم‌رضا‌اسماعیلی🌷 از زبان همرزمانش 😭 صلوات🌹 ✨ ┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄ ━⊰🌹❀🕊❀🍀⊱━ https://eitaa.com/BandeParvaz
بہ خدا سوگند ... هـر وقت صدای اللہ اڪبر موذن بہ گوشم می رسد ، احساس می ڪنم دنیا در چشمانم رنگ می بازد و بی ارزش میشود و دیگر جز قدرت و عظمت خداوند چیزی حس نمی ڪنم https://eitaa.com/BandeParvaz
🕊🌷🕊 🕊🌷 🕊 الگوی_خودسازی 🌟 کلاس دوم راهنمایی که بود، مجلات عکس مبتذل چاپ می کردند. درآرایشگاه، فروشگاه وحتی مغازه ها این عکس ها روی درو دیوار نصب می کردند و احمد هرجا این عکس ها را می دید پاره میکرد. صاحب مغازه یافروشگاه می آمد و شکایت احمد را برای ما می آورد. 📍 پدر احمد رئیس پاسگاه بود وکسی به حرمت پدرش به احمد چیزی نمی گفت.من لبخندمی زدم. چون باکاری که احمدانجام می داد، موافق بودم. یک مجله ای باعکس های مبتذل چاپ شده بودکه احمد آنها را از هر کیوسک روزنامه ای می خرید. پول توجیبی هایش راجمع می کرد. 📌هربار 20 تامجله ازچند روزنامه فروش می خرید وقتی می آورد در دست هایش جا نمیشد. توی باغچه می انداخت نفت می ریخت وهمه را آتش می زد. می گفتم:چرا این کار را می کنی؟ می گفت:این عکس ها ذهن جوانان را خراب می کند. ✍راوی:مادرشهید https://eitaa.com/BandeParvaz
‌تہ‌صف‌بودم،بہ‌من‌آب‌نرسید. بغل‌دستیم‌لیوان‌آبش‌را‌داد‌دستم‌گفت‌ من‌زیاد‌تشنہ‌‌ام‌نیست . نصفش‌را‌تو‌بخور . فرداش‌شوخے‌شوخے‌بہ‌بچہ‌ها‌گفتم‌ از‌فلانےیاد‌بگیرید،دیروز‌نصف‌آب‌لیوانش‌ را‌بہ‌من‌داد . یکے‌گفت : لیوان‌ها‌همہ‌اش‌نصفہ‌بود ..💔 https://eitaa.com/BandeParvaz