مامان رفته روضه خانه ی همسایه.دیگر باید برگردد.قاب عکست🖼 را بگذارم روی میز،از در که وارد می شود اولین چیزی که به چشمش می خورد همین قاب عکس🌹 است.قاب عکس تو که با پیراهن مشکی ات تکیه داده ای به ستون حرم حضرت رقیه.این عکس را مریم💞 از تو گرفته.
یادت هست چقدر اصرار کردم با لباس مشکی🧥 نرو خواستگاری،چقدر پاپیچت شدم که به جای بهشت زهرا خانمت را ببر کافی شاپ🍧!
حرف گوش نمیکردی که.
محرم و صفر غیر پیراهن مشکی🏴 رنگ دیگری نمی پوشیدی.چقدر محرم هادلم برایت تنگ میشد.کم خانه می آمدی.وقتی می دیدمت باذوقمیآمدم سمتت و میگفتم:به به آقانوید ،بیاببینمتداداش گلم⚘
همیشه می گفتی :حیفه ازین فرصت محرم غافل بشیم.این روزا هرچی بیداری بکشیم می بریم!
⚜تو بردی نوید.بازی عاقبت بخیری را بردی🌹.دل همه ی ما از نبودنت خون💔 است ،ولی خوشحالیم
برای خودت خوشحالیم.حالا وقتی به قاب عکست نگاه میکنیم آرامش و رضایت را توی چشم هایت می بینیم.تو برای ما زنده تر هم شده ای.اصلا باورکن حالا که رفته ای حرف هایت را بهتر میفهمم.تو هنوز با مازندگی میکنی.لحظه ای نیست که به یادت نباشیم. هر لحظه انگار با صدای قشنگت زیر گوشمان این قسمت از دست نوشته ات را زمزمه می کنی که:
"برادران و خواهرگرامی!
همیشه به یادتانهستم.از شما می خواهم به برکت خون شهدا،یاد شهدا را زنده نگه دارید."🌹🌹🌹
راوی خواهر شهید
📚 برشیاز#کتاب_شهید_نوید
https://eitaa.com/BandeParvaz