eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
23 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم🍂 خاطرات همسر مرحومه شهید سرلشگر عباس بابایی 🥀🥀 💜💙💚💔 گفت: ملیحه کسی که عشق خدایی💧 خودش را پیدا کرده باشد باید از همه اینها دل بکند. گفت راه برو نگاهت کنم. گفتم: وا یعنی چه؟! گفت می خواهم ببینم با لباس احرام چه شکلی می شوی؟ من راه می رفتم و او سر تا پایم را نگاه می کرد. جوری که انگار اولین بار است مرا می بیند انگار شب خواستگاری ام باشد. گفتم بس است دیگر. مردم منتظرند. گفت ول کن بگذار بیشتر با هم باشیم. از خانه که می خواستیم بیرون بیاییم رفت و یکی از پیراهن هایم را برایم آورد. پیراهن بنفش گلداری که پارچه اش را مادرم از مکه برایم آورده بود. پیراهن خنک و آستین بلند بود. گفت این را آنجا بپوش.🌴🌸🥀😔 به خانه که برگشتیم همه شوخی می کردند که این حرف های شما مگر تمامی ندارد. دو ساعت حرف زده بودیم. اتوبوس ها در مسجد منتظرمان بودند همسفرهایمان همه دوست و همکارهای عباس و خانم هایشان بودند توی حیاط مسجد از شلوغی مرا کناری کشید می دانست خیلی هلو دوست دارم زود رفته بود هلو گرفته بود، انگار دوره نامزدی مان باشد. رفتیم یک گوشه و هلو خوردیم. بچه ها هم که می آمدند می گفت بروید پیش مامانی با بابا جون، می خواهم با مامانتان تنها باشم.
  اتوبوس منتظر آمدنم بود همه سوار شده بودند. بالاخره باید جدا می شدیم. آقایی که کنار اتوبوس مداحی می کرد و صلوات می فرستاد یکباره گفت سلامتی شهید بابایی صلوات؛ پاهایم دیگر جلوتر نرفتند برگشتم به عباس گفتم این چه می گوید؟! گفت این هم از کارهای خداست. پایم پیش نمی رفت یک قدم جلو می گذاشتم ده قدم برمی گشتم. سوار اتوبوس که شدم نگاهش کردم دستش روی سینه بود و لبخندی بر لب داشت این آخربن دیدار من با اوبود. https://eitaa.com/BandeParvaz
🌷۱۵ مرداد سالروز شهادت سردار گمنام جبهه‌ها شهید مصطفی ردانی پور گرامیباد كودكي خردسال بود كه به شدت مريض شد. مريضي ادامه پيدا كرد و باعث مرگ كودك شد! جنازه بچه را در كنار حياط گذاشتند تا صبح فردا دفن كنند. اما... مصطفي پسري تيزهوش و زيرك بود. در همان سالهاي دبيرستان خواب عجيبي ديد كه ثمره آن ورود به حوزه علميه بود. در ايام پيروزي انقلاب بارها دستگير شد. بنيانگذار و اولين فرمانده سپاه ياسوج شد. در جبهه مجروح و در بيمارستاني در تهران بستري شد. ميخواست به منطقه برود اما پولي نداشت. 📙هيچ آشنايي جز امام زمان(عج) در تهران پيدا نکرد. متوصل شد. سيدي نوراني به ملاقاتش آمد و کتابی داد که لابه لای آن چند اسکناس نو بود. گفت شما را تا جبهه می رساند و همین هم شد... ✅ او رده هاي مختلف فرماندهي را تا مسئوليت سپاه صاحب-الزمان(عج) كه شامل پنج لشكر مي شد تجربه كرد. او صدها رزمنده بااخلاص را در مسير شهدا تربيت كرد. 💐با همسر يكي از شهدا كه از سادات بود ازدواج كرد. ميخواست به حضرت زهرا(س) محرم شود. سه روز بعد از عروسي پرماجرايش جبهه رفت و گفت ميخواهم گمنام بمانم. در والفجر2 بر روي تپه برهاني حماسه ها آفريد. از آن روز تا كنون كسي از شهيد حجت الاسلام مصطفي رداني پور خبر ندارد... 📙برگرفته از کتاب مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/BandeParvaz
با یک تیر دو نشان زدند علی اکبر رفتند علی اصغر برگشتند!! 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 https://eitaa.com/BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌟ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم… ♦️شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی سید ابراهیم، فرمانده گردان عمار فاطمیون، تاسوعای ۱۳۹۴ در منطقه حلب سوریه به شهادت رسید. 🍃🌷 https://eitaa.com/BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم تاسوعایی محضر ارباب میخواهد 💔 🖤شهید تاسوعا _شهید مصطفی صدر زاده🖤 https://eitaa.com/BandeParvaz
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱ محرم ۱۴۴۴ ▪️شهید محسن حججی▪️(سالگرد شهادت) ▪️شهید علی محمد معینی ▪️ ♡ 🍃 🍃🍃 🍃🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🖤🕊زیارت نامه ی شهدا🕊🖤 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🖇️ زندگینامه🖇️ شهید محسن حججی در سال ۱۳۷۰ در شهر نجف‌آباد اصفهان به دنیا آمد و از جمله رزمندگان دلاور مدافع حرم بود که در خاک سوریه به شهادت رسید. در ادامه با زندگی ایشان بیشتر آشنا می شوید. 🌿 محسن حججی دانش‌آموختهٔ مرکز آموزش علمی کاربردی علویجه در رشتهٔ تکنولوژی کنترل ورودی سال ۱۳۸۷ بود. حججی از جهادگران و اعضای فعال مؤسسه شهید احمد کاظمی بود که در عملیاتی مستشاری نزدیک مرز سوریه با عراق به اسارت گروه تروریستی داعش درآمد و پس از دو روز به‌دست تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید💔 داعش چندی پس از انتشار فیلمی که ادعای به اسارت درآوردن محسن حججی را داشت، اعلام کرد که وی را به قتل رسانده است. شهيد حججي دهمین عضو از لشکر زرهی ۸ نجف اشرف است که طی جنگ در خاک سوریه به شهادت رسيده‌اند. این جهادگر فرهنگی از فعالان ترویج و تبلیغ کتاب بود و اقدامات جهادی را در اردوهای سازندگی برای خدمت به مناطق محروم انجام داده و از خادمین راهیان نور در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس بود.✨ ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢ https://eitaa.com/BandeParvaz
توی نماز جماعت همیشه صف اول می ایستاد؛ همیشه توی جیبش مُهر و تسبیح تربت داشت. گاهی وقت ها که به هر دلیلی توی جیبش نبود، موقع نماز در حسینیه ی پادگان دنبال مُهر تربت می گشت. وقتی که پیدا میکرد، این شعر را زمزمه می‌کرد: تا تو زمین سجده ای، سر به هوا نمی شوم..! شهید محسن حججی🌷 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
برای خرید سر عقد رفته بودیم، موقع پرو لباس مجلسیم یواشکی بهم گفت: هنوز نامحرمیم! تا بپسندی بر‌میگردم رفت و با سینی آب هویچ بستنی برگشت برای همه خریده بود جز خودش گفت: خودم میل ندارم وقتی خیلی اصرار کردیم مادرش لو داد که روزه گرفته است ازش پرسیدم: حالا چرا امروز؟! گفت: می‌خواستم گرهی تو کارمون نیفته و راحت بهت برسم 🖤شهید‌ محسن حججی🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
هر شـب وسـطِ گریه هایش میزد روی شانه ام: "رفیق! دعا کن منم این طور شهید بشم"🥺 وقتی از اِربا اربا شدن علی اکبر (ع) می‌خواند، وقتی از گلوی بریده ی حضرت علی اصغر (ع) می گفت، وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس (ع) می گفت ؛ وقتی از بی سر شدن امام حسین (ع) ضجه می زد و حتی از اسارت حضرت زینب (س). یک شب از دستش کلافه شدم، بهش توپیدم: "مسخره کردی ما رو؟؟ هر شب هر شب دوست داری یه شکلی شهید بشی! لبخندی زد و گفت: "حاجی، دعا کن فقط! 😭 📚 ، روایت زندگی شهید محسن حججی ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بابا محسن هنوز سرش روی بدنش بود و با من بازی میکرد 🥺💔 به وقت ۱۸ مرداد و خبری که نه تنها ایران بلکه جهان را عزادار کرد 😭 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
با عرض سلام خدمت همراهان همیشگی گروه شهدایی باند پرواز ♥️ با توجه به اینکه شروع چله ی زیارت عاشورامون به نیابت از شهدا ، مصادف شده با سالروز شهادت شهید گرانقدر محسن حججی ، ما هم امروز میزبان این شهید والامقام هستیم ♥️ 🔹همگی می دانیم که دین ما به شهدا ادا شدنی نیست ..اما تصمیم داریم در سالروز پرواز ملکوتی این شهید پرپر شده هدیه ای به روح مطهرشون اهدا کنیم 💐 🔸تقاضا داریم در ختم صلواتی که هدیه به این شهید عزیز در نظر گرفته ایم شرکت بفرمایید ، تعداد صلوات های اهدایی تون را به پی وی مدیران گروه ارسال بفرمایید🙏🏻 مطمئنا شهدا مدیون کسی نمی مانند و حتما زحمت شما را جبران می کنند🌹 حاجت روا باشید https://eitaa.com/BandeParvaz
***در ضمن چالشی هم در نظر داریم برای علاقمندان به مطالعه ی سیره ی شهدا ✨✨به نظر شما شاخص ترین ویژگی اخلاقی شهید حججی در زندگی فردی و اجتماعی شون که باعث شد ، در بین شهدای مدافع حرم بدرخشند و ستاره شوند ، کدام ویژگی بوده است ؟✨✨✨ نظرات خود را برای مدیران گروه ارسال بفرمایید 🙏🏻 https://eitaa.com/BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 #روز_اول_چله ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱ محرم ۱۴۴۴ ▪️شهید محسن حججی▪️(سالگرد شه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 ✍ ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۱۲ محرم ۱۴۴۴ ▪️شهید حسین معزغلامی▪️ ▪️شهید احمدرضا معینی ▪️ ♡ 🍃 🍃🍃 🍃🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام و عرض ادب به دلایلی دیروز زندگینامه شهید علی محمد معینی ارسال نشد خدمتتون ارسال میشه و بعد از آن زندگینامه شهدای امروز♥️✨
🌿شهید علی محمد معینی 🌿 نام پدر✨ آقابابا تاریخ تولد ✨۱۲۹۸/۰۶/۰۶ وضعیت تاهل✨ متأهل تاریخ شهادت✨۶۶/۰۵/۰۹ نوع عضویت✨نیروی مردمی عملیات✨درگیری با مزدوران سعودی محل شهادت✨مکه معظمه محل دفن✨کربکند تحصیلات✨ ابتدایی شغل✨آزاد سن✨۶۹ سال 🖊️ *زندگینامه* ▪️علی محمد در خانواده ای کشاورز و زحمتکش در کربکند متولد شد . از همان کودکی با کار مأنوس و به همراه پدر در بیابان ها به شغل خارکنی برای تهیه آتش مشغول بود . در سن ۲۰ سالگی برای کار در شرکت نفت به شهر خوزستان رفت . آنقدر با ایمان و دیندار بود که حتی گرمای ۵۰ درجه خوزستان مانع از روزه گرفتنش نمی شد📿 . بعد از بازنشستگی در سن ۶۰ سالگی به زادگاهش کربکند آمد و مدتی بعد برای زیارت خانه خدا و حج واجب عازم مکه مکرمه شد .🌹 سرانجام در جمع خونین حاجیان در سال ۱۳۶۶ در حالیکه بیرق برائت از مشرکین در دست داشت با لباس خونین احرام ، دعوت حق را لبیک گفت . 🔺 *مهمانی خدا 🔻* سالها بود که برای رسیدن چنین روزی لحظه شماری میکرد . بزرگترین آرزوی زندگی اش زیارت خانه خدا بود .✨ بالاخره به آرزویش رسید . روزی که قرار بود در مکه مراسم برائت از مشرکین انجام شود حضور داشت . یک پرچم بزرگ و سنگین بود که رویش نوشته بودند « *الموت لأمریکا* » به خاطر بزرگی و سنگینی پرچم کسی حاضر به برداشتن آن نبود . علی محمد به یکی از همسفر های دولت آبادی خود گفت ما بوه برخواریم ، بنیه قوی ای داریم ، بیا با کمک هم پرچم را بلند کنیم 🏴 . باهم پرچم را برداشتند و حرکت کردند و در میانه راه برای خستگی ایستادند .
باند پرواز 🕊
🌿شهید علی محمد معینی 🌿 نام پدر✨ آقابابا تاریخ تولد ✨۱۲۹۸/۰۶/۰۶ وضعیت تاهل✨ متأهل تاریخ شهادت✨۶۶/۰۵/
ناگهان گلوله ای به سمتشان شلیک شد و در نزدیک خانه خدا به مهمانی خود خدا رفتند💔 🔺 *پشتکار* 🔻 از همان سن ۷ سالگی به همراه پدرش کشاورزی میکرد و در بیابان های اطراف به شغل خارکنی برای داغ کردن حمام مشغول بود ، در انجام واجبات دینی سختگیر بود و پشتکار بالایی داشت 📿، روزهای بسیار گرمی در هوای ۵۰ درجه خوزستان برای کار در شرکت نفت سپری میکرد حتی یک روز هم روزه هایش از قلم نیفتاد.🍃 قبل از اینکه به مکه بروند برای نوشتن وصیت نامه نزد شیخ رضا معینی رفت ایشان از او پرسید چقدر نماز و روزه قضاداری و او گفت:« هیچ ! نماز هایم را تمام خوانده ام و روزه هایم را هم در گرمای ۵۰ درجه خوزستان گرفته ام ». 📚برگرفته از کتاب پلاک های ماندگار📚 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 #روز_دوم_چله ✍ ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۱۲ محرم ۱۴۴۴ ▪️شهید حسین معزغلامی▪️ ▪️شه
🖤🕊زیارت نامه ی شهدا🕊🖤 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🖇️ زندگینامه 🖇️ 📌ششم فروردین ماه سال 1373 در امیدیه اهواز(پایگاه پنجم شکاری)چشم ب جهان گشود. سال ۹۱ ایشان وارد دانشگاه افسری امام حسین علیه السلام شدند . ایشان دائما برای اعزام به مناطق جنگی اصرار داشته و بسیار پافشاری مینمودند . فتنه ۸۸ و دیدن گریه های سید مظلوم امام خامنه ای🥺، حسین را که تنها ۱۵ سال داشت جذب بسیج کرد و در درگیری با عناصر فتنه در همان سال از ناحیه کتف آسیب دید که هرگز قابل درمان نبود. با رسیدن به سن دانشگاه و علی رغم برخورداری از رتبه خوب کنکور، وی که در دانشگاه امام حسین(ع)نیز شرکت کرده بود✨ در سن ۱۸ سالگی به این دانشگاه رفته و با طی مراحل علمی به بهترین نحو و با بالاترین نمرات، به انتخاب خود وارد سپاه قدس شد.🌺 در همان سال های دانشجویی به عنوان آموزش دهنده ارشد به عراق و سوریه اعزام شد و پس از اتمام تحصیلات، با عنوان مستشار نظامی ۳ مرتبه به سوریه و یک بار به عراق اعزام شده و به خیل مدافعان حرم پیوست.💔 🔹حسین، در سالروز تولد ۲۳ سالگی اش در روز جمعه ۴ فروردین ماه سال 1396 در منطقه حماء سوریه به شهادت رسید.3 تیر به چشم چپ، گونه راست و کتفش اصابت نمود. به دلیل موقعیت بد حضور وی در سنگلاخ، دندان ها و استخوان پایش نیز هنگام سقوط به زمین شکسته و پیکر وی چندساعتی تا برگشت به نیروهای ایرانی(مقاومت) بر زمین مانده بود.😭 پیکر پاکش را در هشتم فرودین ماه در قطعه50 بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.🌿 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🏴 *شهدای حسینی 🏴* ◾دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ... ◼️وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن😳 و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه ..🖤 🌷یادشهداباصلوات🌷 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
📿الهی بالرقیه(س)📿 🔹گفتم: حسین دارم‌ از استرس‌ می‌میرم...گفت‌: یه ‌ذکر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر کردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم: گره‌ی کار منم‌ همین ‌باز کرد (آخه ‌خودشم‌ به سختی ‌اجازه‌ی ‌خروج ‌گرفت) گفتم: باشه ‌داداش ‌بگو. گفت: تسبیح ‌داری؟ گفتم: آره، گفت: بگو "الهی ‌بالرقیه ‌سلام ‌الله ‌علیها"، حتما ‌سه سـاله ی‌ ارباب ‌نظر میکنه، منتظرتم ... و قطع‌ کردم‌ چشممو بستم‌‌ شروع‌ کردم: الهی ‌بالرقیه ‌سلام‌الله‌علیها الهی ‌بالرقیه‌ سلام‌الله‌علیها ۱۰تا‌ نگفتم ‌که ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفر آخرین ‌لیسته؛ بقیه‌اش ‌فردا، توجه نکردم‌ همینجور ‌ذکر می‌گفتم که ‌یهو اسمم ‌رو خوندن. بغضم ‌ترکید با گریه ‌رفتم‌ سمت ‌خونه حاضر‌ شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست ‌شد، اشک ‌تو چشمش ‌حلقه ‌زد‌🥺 و گفت: "الهی ‌بالرقیه‌ سلام‌ الله ‌علیها" ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz