محمد پزشک است. از همان لبنانیهایی که معلوم است بهسختی عاطفی میشود. میگوید ما در سید حسن حل شده بودیم. برای حرفهایش دلیل نمیخواستیم. به او آرام میگرفتیم. ولی من میدانستم که او علیرغم اینهمه اعتبار و تقدسی که برای طرفدارانش دارد چقدر در گفتن برخی حرفهایش ملاحظه و تحفظ دارد. نمیتوانست هر حرفی را به همانها که دوستش دارند، بگوید. فهمیدن راهبردهایش ساده نبود. گاهی ماهها صبوری میکرد تا با چندین سخنرانی بتواند زمینه پذیرش حرفش را فراهم کند. مثلا همین و ورود حزبالله به جنگ با داعش. بعضی از فرماندهان درجه اول که حالا شهید شدهاند هم علاقهای به این کار نداشتند. میگفتند "این جنگ خودشان است؛ به ما چه! همینها بودند که سالها ما را رها کرده بودند حالا چرا ما باید ورود کنیم؟" سید مدتها با صبوری با مردم حرف زد تا آنها را برای درک راهبرد حضرت آقا در جبهه مقاومت آماده کند.
محمد میگوید من گمان میکنم حضرت آقا هم همینطور است.
حرفهايش برایم آشناست. انگار یک درد قدیمی را در درون من پیدا کرده باشد. گفتم ایشان هم برای گفتن حرفها و راهبردهایش حتی برای طرفدارانش کار راحتی ندارد. مثلا اینکه ایشان هم مجبور شد برای توجیه حضور ایران در سوریه از ادبیات عرفی استفاده کند. گفت اگر در سوریه و عراق نجنگیم، باید در همدان و کرمانشاه بجنگیم. بهناچار باید با عقول متوسط گفتوگو کرد.
محمد میگوید در جنگی که الان وسطش قرار داریم شاید فرصت برای سخن گفتن با مردم دیر شود.
راست میگوید. ایران هنوز خود را بیرون از معرکه میبیند. مثل آمریکا در جنگ جهانی دوم. دور از هر تیر و ترکشی و نهایتا پیروز جنگ. این واقع بینانه نیست. معرکه جدی تر از این حرفهاست... نگرانم ناگهان زود، دیر شود.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 24
@Banovane1