#ترفند
خانم خونه
اگر وقت جاروبرقی کشیدن روی مبلرو نداری
و اگر مو و پرز به مبل چسبیده و جدا نمیشه،
یک دستکش لاستیکی دست کنید و با آب خیس کنید.
وقتی دست خودتونرو،
روی راحتی بکشید،
مو و پرزها به دستکش میچسبن...☺️👌
🍃💞🍃
صفرعاشقی❤️۰۰:۰۰❤️
@BanovaneMontazer
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
#ایده_متن
ای که هوای منی 😌
بی تو نفس ادعاست
ذکر کمالات تو،👌❤️
تذکرﺓ الاولیاست.☺️
🍃💞🍃
صفرعاشقی❤️۰۰:۰۰❤️
@BanovaneMontazer
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
خانم گلیا
از همسرتون متوقع باشید که شما رو بیینه
ولی خیلی مهمه که این نیاز رو با ظرافت بهش بفهمونید، نه مستقیم بهش بگین: تو اصلاً من رو نمیبینی!!
😐🤦♀
مثلاً اگه رفتی آرایشگاه و ابروهاتو مرتب کردی، به همین سادگی نگو: شوهرم که این چیزها حالیش نمیشه! ...😣
از فرصت استفاده کن.
برو با ناز و خنده و شیطونی جلوش رژه برو و بگو
یک دقیقه بهت فرصت میدم که بگی من چه تغییری کرده ام و گرررنه ...
اگه درست جواب داد که هرجوری خودتون صلاح میدونین
تشویقش کنید،😘😉😁
و اگه درست نبود هم با شیطنت بگید این دفعه به خاطر ابروی خوشگلم می بخشمت!❤️😇😌 ...
خلاصه که عادتش بدید به تغییرات مثبتتون عکس العمل نشون بده...😉
🍃💞🍃
صفرعاشقی❤️۰۰:۰۰❤️
@BanovaneMontazer
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
سلااااام ملڪه هاے بهشتے 😘😍
#چهارشنبههای_خاطرهای
باز رسیدیم به یه چهارشنبه ے جذاب و دوست داشتنیه دیگه
با همراهان همیشگیمون😌
میخوایم ڪه خاطرات شما قشنگ جانان رو بخونیم و ڪلے ڪیف ڪنیم
🧐😋
موضوع خاطره ے امروز😊😅
✅ خاطره ،سوتی ،موتی از مراسم ازدواج خودتون یا اطرافیان 😍
بیاےن بالا خوشگلا برامون تعریف ڪنین
امروز میخوام بترڪونیدااا🤩🤩
🌸منتظر خاطرات شما عزیزان هستیم
قطعا امروز هم خاطرات به یادموندنے و جذابتون ڪام هممون رو شیرین میڪنه
😍😋
♻️♻️♻️♻️
#خاطره
🍃💞🍃
صفرعاشقی❤️۰۰:۰۰❤️
@BanovaneMontazer
♡••࿐
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
#ڪپی_برای_گروههای_مشابه_همسرداری_ممنوع
#مطالب_دستنویسه
منم یادمه شب اولی که عقد کردیم کلی استرس داشتم موقعی که مراسم تموم شد شوهری رفت داخل اتاق تا بخوابه منم اصلا یه خجالتی میکشیدم که نگو وقتی رفتم تو اتاق چادرمو مثل موقعی که نماز میخونی قشنگ دور سرم پیچیدم و مانتو و شلوار و جوراب رفتم تو رختخواب مثل یه جاج خانوم با حجاب شوهرم فقط ریز میخندید و میگفت حاج خانوم خفه نشی با چادر پیچیدی تا صبح پختم از گرما
یه چیزه خنده دارم ایی بود که شوهرم برا عروسیمان با زیر شلواری و دمپایی رفته بود آرایشگاه وقتی داداشش با ماشین عروس رفته دنبالش همه فهمیدن ایی داماده😂😂😂❌❌🤪🤪❌❌😂😂
#ارسالی
من روز عروسی رسیدیم خونه مامانم انقد تشنم بود که به خواهرم گفتم اب بیار شربت اورد ریختمش رو لباسم حالا شوهرم بیچاره با دستمال لباس منو تمییز میکرد جاش نمونه
یکی دیگه هم شب حنابندون دسته گل رو دادم مادرشوهرم گفتم بده دسته خواهرم اونم فکر کرده بود میگم بگیر دستت دیگه بادسته گل وسط میرقصید ول نمیکرد منم نگران دسته گل بودم کنده نشه
علاوه بر خاطراتتون
لطفاً اطلاع بدید برای فردا چالش ارسال کنیم یا نه⁉️
با صبوری و دلبری مراقب خوشبختی هاتون باشید بانوهای بهشتی نازنینم
☺️❤️
ممنون بابت ارسال خاطرات زیباتون
لبریز سعادتمندی باشین الهی
☺️❤️
من شب خواستگاریم از بس ظرف میوه رو پر کرده بودم اومدم تعارف اقا داماد کنم یه پرتقال افتاد روخشتکش 😑😑😑🥴🥴🤯🤯🤯خودم اینجوری 😓😓😓🥺🥺🥺😲😲😲😳😳شوهرم اینجوری 😄😄😄دستپاچه شدم چادرم کلا بلز شد فک کنین بلوز کوتاه با شلوار ابروم رفت نفهمیدم از کجا در برم 🤕🤕🤕😢😢😢 تو عقدم ک بودیم شوهرم منو با باباش اشتباه بغل کرده بود 😃😃😃شب عروسیمم تو اتلیه بودیم یهو متوجه شدم بغل لباسم پاره شده بنده خدا فیلمبردار نخ و سوزن اورد برام دوخت از یه طرفم جیشم گرفته بود فیلمبردارم بیخیال عکس نمیشد 😩😩😩 از اتلیه اومدیم بیرون سوار ماشین بشیم دوتا از ناخن مصنوعیام کنده شد 😭😭😭😭 کلا یه وضعی بود 😂😂😂😂😂😂 هنوز ک هنوزه شوهرم میگه پرتقاله مستقیم افتاد رو سالار 😂😂😂😂😂😂
سلام چند سال پیش دختر داییم موقع عقدش وقتی ب زیر لفظی میرسه خودش میگه عروس زیر لفظی میخواد🤦♀🤦♀😂😂
تا چند سال ولش نمیکردن 😄😁😁
عقد من و همسرم رو بابا بزرگ همسرم خوند چون روحانی هستن همسرم چهار تاداداش داره همشون اسماشون با ج شروع میشه ایشونم به خاطر کهولت سن همیشه اسم اینا رو اشتباه میگه اول منو به عقد برادر شوهر بزرگم در اورد حالا جاریمم کنارم بود یعنی مجلس داشت میرفت رو هوا😂