☘ سلام عزیزان 😍 پنجمینمین روز مهر زیبا رو می گذرونیم 😊 باز یک روز زیبا و مرور خاطرات جذاب و دوستداشتنی با شما عزیزان ❤️ ⭕️قراره امروز فلاش بک بزنیم به گذشته های دور یا نزدیک ...😍 ♻️امروز در مورد سوتی های خودتون یا دوستانتون تو دوران مدرسه صحبت می کنیم 😊 امیدوارم که خاطرات خوش دوستان کام همه مون رو شیرین کنه ❤️ ♻️♻️♻️♻️ #خاطره #کپی_برای_گروههای_مشابه_همسرداری_ممنوع 💕💕💕 💕💕💕 #بانوان_منتظر http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 ⚠️ #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_میباشد! 📌 #ارسال_بدون_لینک_پیگرد_الهی_دارد✨ 📞 #احوالپرسیღ ، #صحبت📞 ، #مشاوره 🍃، #ارسال_چالش🌠↙️ @Sh2Barazandeh

☘ سلام عزیزان 😊 روزتون بخیر و تنور دلتون گرم گرم در این دوشنبه ی زیبای آبان 😍 امروز هم خاطرات رو مرور می کنیم ♻️خاطره ی امروزمون در مورد آشپزی اقایون هست , همسرتون آشپز خوبی هست ؟ تو منوی غذایی همسرتون معمولا چه چیزهایی وجود داره 🤔😁 و.... البته اگر همسرتون سوتی هایی هم موقع آشپزی دادن که عالی میشه تعریف کنین 😍😁 امیدوارم که خاطرات خوش دوستان کام همه مون رو شیرین کنه ❤️ ♻️♻️♻️♻️ #خاطره موفقیت شخصی و همسرداری همراه خانواده منتظران💪❤️ 👇 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد. #کپی_برای_گروههای_مشابه_همسرداری_ممنوع #مطالب_دستنویسه #خادمین_حضرت‌زهرا‌سلام‌الله‌علیها

☘️ سلام عزیزان 😊 دلتون شاد در این چهارشنبه ی زیبای پاییزی😍 شما به عشق در نگاه اول اعتقاد دارید ؟ اولین بار که حضرت یار رو دیدید ، تو ذهنتون چی گذشت ؟ چی فکر کردین ؟ کجا بود و ایا حدس می زدین که یکروز نابترین لحظاتتون رو در کنار ایشون داشته باشید 😊 امیدوارم که خاطرات خوش دوستان کام همه مون رو شیرین کنه ❤️ ♻️♻️♻️♻️ #خاطره @BanovaneMontazer #کپی_برای_گروههای_مشابه_همسرداری_ممنوع #مطالب دستنویسه 💕💕💕 #بانوان_منتظر http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 ⚠️ #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_میباشد! 📌 #ارسال_بدون_لینک_پیگرد_الهی_دارد✨ 📞 #احوالپرسیღ ، #صحبت📞 ، #مشاوره 🍃، #ارسال_چالش🌠↙️ @Sh2Barazandeh

☘ سلام عزیزان 😍😍😍 تنور دلتون گرم به مهر خدا😍😍 دومین روز اسفند زیبا و دوست‌داشتنی پر از عشق و لطف خدا براتون. الهی که ی عالمه اتفاق خوب تو این ماه براتون رقم بخوره و امسال رو با شادکامی تموم کنین 😘 😊 ⭕️قراره امروز فلاش بک بزنیم به گذشته های دور یا نزدیک ...😍 ❤️ یک خاطره ی زیبا از اسفند زیبا و خونه تکونی هاش تعریف کنین 😍 😍😍احیانا اگر موقع خونه تکونی اتفاق خاصی افتاده یا سوتی دادین برامون تعریف کنین امیدوارم که خاطرات خوش دوستان کام همه مون رو شیرین کنه ❤️ انرژی منفی نداریمااااا😁😁😁 ♻️♻️♻️♻️ #خاطره ❄️خانه ی بهشتی بانوان☃ http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 ⚠️ #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_میباشد!

🔴 #رفتار_عیدانه 💠 یکی‌ از نکات مهمی که در خانه باید مورد توجه قرار گیرد این است که در ایام #میلاد اهل بیت علیهم‌السلام، تغییری قابل توجه در #اخلاق خود نشان دهیم تا همسر و فرزندان، #خاطره خوبی از ایام میلاد اهل بیت علیهم‌السلام داشته باشند. 💠 این ایام بهترین بهانه برای #اقتدا به اهل بیت علیهم‌السلام است. 💠 #بخشیدن و گذشتن از خطای همسر، فرو بردن خشم، مهربانی، #هدیه دادن، آشتی نمودن و پاک کردن دل از کینه‌های شیطانی، از رفتارهای نورانی و مورد پسند اهل بیت علیهم السلام است که یقینا به خاطر آن، #برکات زیادی در زندگی ما نازل خواهد شد. 💠 لذت زندگی را با اخلاق #حسینی، بچشید. 🌸خانه ی بهشتی بانوان🌱 http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135

سلااااام ملکه های بهشتی حال دلاتون خوب ❤ و روزتون پر انرژی😊💪 و تووووپ تک تک لحظه هاتون زیبا🌸🍃 #چهارشنبه‌های_خاطره‌ای باز رسیدیم به یه ( جمعه این بار🙂) چهارشنبه ی جذاب و دوست داشتنیه دیگه‌ با همراهان همیشگیمون😌 میخوایم که خاطرات شما قشنگ جانان رو بخونیم و کلی کیف کنیم 🧐😋😍 موضوع خاطره‌ی امروزمون خیلی خیلی خیلی خیلی هیجانی هست🤦‍♀🤪🤗 ❤️❤️❤️ خاطره از #سوتی ها و #شیطنت هایی که خودتون در دوران بچگی، تو جمع دورهمی ها دادین 😍😍😍😁 یا سوتی هایی از بچه های کوچیک فامیل 🤪🧐 🌸منتظر خاطرات شما عزیزان هستیم قطعا امروز هم خاطرات به یادموندنی و جذابتون کام هممون رو شیرین میکنه 😍😋 ♻️♻️♻️♻️ #خاطره #مشاورین_خانه_ی_بهشتی_بانوان_منتظر 🕊خانه ی بهشتی بانوان منتظر و زهراپسند🌱 http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 #کپی_برای_گروههای_مشابه_همسرداری_ممنوع #مطالب_دستنویسه

سلااااام ملکه های بهشتی 😘😍 #چهارشنبه‌های_خاطره‌ای باز رسیدیم به یه چهارشنبه ی جذاب و دوست داشتنیه دیگه‌ با همراهان همیشگیمون😌 میخوایم که خاطرات شما قشنگ جانان رو بخونیم و کلی کیف کنیم 🧐😋 موضوع خاطره ی امروز😊😅 🔹اولین باری که تو دوران نامزدی، پریود شدین، چطور برای همسر گفتید 😅 🔹و اولین باری که برای خرید نوار بهداشتی، خودتون یا همسر به فروشگاه رفتید😉 بیاین بالا خوشگلا برامون تعریف کنین امروز میخوام بترکونیدااا 🌸منتظر خاطرات شما عزیزان هستیم قطعا امروز هم خاطرات به یادموندنی و جذابتون کام هممون رو شیرین میکنه 😍😋 ♻️♻️♻️♻️ #خاطره https://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 #کپی_برای_گروههای_مشابه_همسرداری_ممنوع #مطالب_دستنویسه @BanovaneMontazer 🔮🌱مراقب خوشبختی هاتون باشید🧚‍♀🍓

سلااااام ملڪه هاے بهشتے 😘😍 #چهارشنبه‌های_خاطره‌ای باز رسیدیم به یه چهارشنبه ے جذاب و دوست داشتنیه دیگه‌ با همراهان همیشگیمون😌 میخوایم ڪه خاطرات شما قشنگ جانان رو بخونیم و ڪلے ڪیف ڪنیم 🧐😋 موضوع خاطره ے امروز😊😅 ✅بهترین سوپرایزے ڪه ڪردید براے ڪے بوده؟🙄 چیڪار ڪردید؟ 🧐چے شد ؟🤨 بهترےن سوپرایزے ڪه شدید چے بود و توسط ڪی؟🤪 بیاےن بالا خوشگلا برامون تعریف ڪنین امروز میخوام بترڪونیدااا🤩🤩 🌸منتظر خاطرات شما عزیزان هستیم قطعا امروز هم خاطرات به یادموندنے و جذابتون ڪام هممون رو شیرین میڪنه 😍😋 ♻️♻️♻️♻️ #خاطره #ڪپی_برای_گروههای_مشابه_همسرداری_ممنوع #مطالب_دستنویسه 🍃💞🍃 صفرعاشقی❤️۰۰:۰۰❤️ @BanovaneMontazer ♡••࿐ •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•

سلااااام ملڪه هاے بهشتے 😘😍 #چهارشنبه‌های_خاطره‌ای باز رسیدیم به یه چهارشنبه ے جذاب و دوست داشتنیه دیگه‌ با همراهان همیشگیمون😌 میخوایم ڪه خاطرات شما قشنگ جانان رو بخونیم و ڪلے ڪیف ڪنیم 🧐😋 موضوع خاطره ے امروز😊😅 ✅ خاطره ،سوتی ،موتی از مراسم ازدواج خودتون یا اطرافیان 😍 بیاےن بالا خوشگلا برامون تعریف ڪنین امروز میخوام بترڪونیدااا🤩🤩 🌸منتظر خاطرات شما عزیزان هستیم قطعا امروز هم خاطرات به یادموندنے و جذابتون ڪام هممون رو شیرین میڪنه 😍😋 ♻️♻️♻️♻️ #خاطره 🍃💞🍃 صفرعاشقی❤️۰۰:۰۰❤️ @BanovaneMontazer ♡••࿐ •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈• #ڪپی_برای_گروههای_مشابه_همسرداری_ممنوع #مطالب_دستنویسه

#ارسالی #خاطره 😂 من روز عروسیم شوهرم دکمه کتش کنده شد بعد بهش گفتم یک جا وایستا نخ وسوزن بگیر بدوزم برات اومد جای یک مغازه وایستاد انقد که هول بود سریع پیاده شد رفت تو مغازه یادش رفته بود دستی ماشینو بکشه یک دفعه ماشین شروع کرد به حرکت 🙊🙊منم از هولم نمیدونستم چیکار کنم تا اینکه ما‌شین بغل دستمون وایستاد گفت خانوم دستی دستی 😂😂 خلاصه ماشین وایستاد بسلامتی بعد اینکه شوهرم اومد دکمشم من گم کردم اخرم دکمه کتش پیدا نشد🤣🤣

#ارسالی #خاطره 😂 سلام من خاطره خاصی ندارم ولی هنو بعد ۱۰ سال شوهرم میگه چایی که شب خواستگاری آوردی سرد بود🤪🤪🤪😂😂😂 بعدم که رفتیم تو اتاق حرف بزنیم شوهرم گوف خب شروع کنین من منتظرم منم انقد استرس داشتم هول شده بودم گفتم ببخشن من همه حرفام یادم رفته😩 🤪🤪😂ور داش گوف خب تو یه کاغذ مینوشتی با خودت میاوردی😂😂😂دگه همونجه مهرش رف به دلوم کلا حرف زدمان ۵ دقه طول کشید😍😂 یکی دیگه هم ایی که شب عروسیمان دخترای داییم دست میزدنو بلند میگفتن آقای سیاح سرت سلامت عروس آخریت عالی در اومد 😂😂قیافه جاری بزرگم دیدنی بود فقط😂ایجوری بود قیافش😒😒😏😏❌❌😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

#ارسالی #خاطره من مادر شوهرم موقعی که عروس شده 👰بود 15 سالش بوده، هیچی هم بلد نبوده بچه طفلک😝🙈 زن داداشش میخواسته براش در مورد رابطه صحبت بکنه گفته اصلا نترسی🙃😌 یک چیزی داره شوهرت که کوچیکه بعد بزرگ میشه😕😐😐😐😐😐😐 همین. 🤣🤣مادر شوهرم از ترس نزدیک بوده سکته کنه..... 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

#ارسالی #خاطره یبار عید بود عمه هام🙍‍♀👩🧑👨👱‍♀🙍‍ عموهام بابام اینا 🧔🧔👱‍♂👱‍♂👱‍♂👨همگی اومدن خونمون عید دیدنی ☺️با همه روبوسی😘 کردم با شوهرمم روبوسی کردم 💏 اصلن نفهمیدم عمم اینا میگن بالا شما بهم عیدو تبریک نگفته بودین 😂😂🤣🤣🤣🤣 خلاصه ابروم رفت پیش بابام عموم اینا 😂😂 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

#ارسالی #خاطره سلام مااصلاهمدیگه راشب خواستگاری ندیدیم بعدش هروقت شوهرم می اومد پدرومادرم نمیزاشتن کنارهم بشینیم مثل ی مهمون می اومدومیرفت قبلا به مادرخدابیامرزم میگفتم چرا نذاشتیداصلاباهم حرف بزنیم من دوسش نداشتم فردای عقد تو ی دقیقه بهش گفتم من تورادوست ندارم میخام ادامه درس بدم اصلا حالیم نبوداز ازدواج ومشترک عشق 😔الان گاهی خیلی حرص میخورم یادم می افته گریه م میگیره بعداون به هردختری که نامزدمیکنه میگم بهترین دورانتونا قدرشابدونید عاشق باشید وعاشقانه زندگی کنید

#ارسالی #خاطره سلام به همگی من وقتی اومدن خواستگاری و قرا ر شد حرف بزنیم خواستم از اتاقم بیام بیرون اولش که قندون رو زمینو ندیدم پا زدم توش😂 بعدم حرفام رو کاغذ نوشته بودم قشنگ کاغذو در اوردم سوالام پرسیدم الان شوهرم هی میخنده میگه سوالات کنکور دستت بوده😂😜

#ارسالی #خاطره من روز بله برونم بود بخاطر همه شوهرم که می‌خواست از ایران بره مجبور شدیم همون روز بهم محرم شیم💏 رفتیم سر مجلس باهم تموم که شد ما دوتا رو فرستادن طبقه بالا منم از صبح هیچی نخورده بودم تا حالا هم باهم تنها نبودیم عقدم نبودیم محرمیت بود توت فرنگی برامون آوردن منم هم خیلی خسته بودم هم خیلییییی توت فرنگی دوس دارم سرمو انداختم پایین تا تهش همشو خوردم یکی آخر هم میخواستم بزارم دهنم همسری داشت منم نگاه می‌کرد منم متوجه نبودم مچم گرفت گفت میخوای اینو بدی منم اینجا هستم یعنی مردم از خجالللللللت

#ارسالی #خاطره وای شوهر منم شب خاستگاری جورابش پاره بود بعد داداش بزرگم گفت خب حالا شا دوماد سیب زمینی کیلو چنده شوهر منم خیلی جدی گفت فکر کنم فلان قیمت بعد چند وقت شوهرم گفت راستی داداشت چرا همچین سوالی کرد منم گفتم آقای مهندس جوراب پاره بود 😂😂😂😂

#ارسالی #خاطره سلام من عروسی خواهرم بود بعد اخرشب میخاستن عروس ببرن خواهردیگه ام گفت نون پنیراوردیم دخترتونو بردیم بعد دایی ام زدتوسرش گفت تومگه خانواده دامادی میگی دخترتونو بردیم😂خودمم شب عروسی جلوی پاهامو نگاه نکردم جفت پارفتم توجدول یه بوی بدی گرفته بودم هرکی میومد خونم خداحفظی کنه دماغشو میگرفت😐😂

#ارسالی #خاطره ماهم شب عروسیمون یه ماجراایی داشتیم که نگو آرایشگاه که بودم زنگ میزدم شوهرم بیا دیگه هی میگفت الان الان باز نیم ساعت می‌گذشت نمیومد آخر سر اومد میگم چرا الکی میگی اومدم گفت یه چیزی بگم دعوا نمیکنی گفتم نه بگو گفت دسته گل عروس و گم کردم من نزدیک بود گریه ام بگیره بعد رفتم آتلیه بدون دسته گل باز رفتیم آتلیه خانومه میگه آقا چرا کمربند نداری تو عکس مشخصه شوهرم میگه نه بابا نگاه کرد دید بله کمربندش فراموش کرده ببنده من نزدیک بود جیغ بکشم. از دست این فراموش کاری شوهرم

#ارسالی #خاطره ما شب عروسی👰 برادر شوهرم راننده بود🧔 مادرشوهرم جلو نشسته بود👵 خالم عقب👱‍♀ منو داماد جا نمیشدیم😂😂😂😂🤪🤪❌❌❌😂😂😂❌❌❌

#خاطره ما نامزد بویم خونه مادرشوهرم بودیم هیشکی خونشون نبود بجز مادربزرگ شوهرم که با اینا زندگی میکردو نابیناست ؛ خلاصه ما مثلا قایمکی باهم رفتیم حموم و در اومدیم بعد تابستونم بود؛دیدم مامانبزرگه شوهرم گرمشه داره خودشو با کاغذ باد میزنه بهش گفتم مامانبزرگ گرمته کولرو روشن کنم گفت نه شما از حموم اومدید سرمامیخورید 🙈بعد دیگه ما بصورت نامحسوس پیچیدیم رفتیم بیرون 😂 بعد دیگه نمیدونم صدا چیزی شنیده بود خلاصه تا یه مدت خجالت میکشیدن سلامم بکنم بهش واسه ده سال پیشه این جریان 😍🙈😂

#خاطره برای من روز عقدم هم خنده دار بود وهم استرس زیاد... وقتی رفتیم عقد کنیم شناسنامه همسرم پیش مامانش بوده با بقیه مدارک اورده بود بعد به جای شناسنامه شوهرم شناسنامه پدر شوهرمو داده بود تو محضر🙈😂 اونا هم اسمشو نوشته بودن وقتی خوندن همه پقی زدن زیر خنده تازه فهمیدن مادرشوهرم سوتی داده دوباره از اول کاراشونو کردن 😂😂😂

#خاطره سلام🌹 من ۵ساله که ازدواج کردم این داستانم مال شب اول عقدمونه منو شوهرم دختر خاله پسرخاله ایم بخاطر فامیل بودنمون همه خانواده ها مخالف ازدواج ما بودن تا بعد چهار سال که خونه مادربزرگمون تو روستا شوهرم با مادربزرگم وزن عمو خودش صحبت کرد هر دو قبول کردن که واسته ازدواج ما بشن چون هردو بزرگ خانواده هابودن دیگه کسی روحرفشون حرف نزد و در عرض ۴ روز ما با هم عقد کردیم😊 چون همه شهرستان بودیم خانما تویه اتاق اقایون تویه اتاق ما هم که تازه عروس داماد بودیم تویه اتاق خوابیدم 🙈 شوهرم خواست رابطه داشته باشیم با اینکه ۴سال باهم در ارتباط تلفنی بودیم وکم وبیش با هم راحت بودیم ولی من بازم خجالت میکشیدم بعدم میگفتم شاید کسی بفهمه زشته خلاصه داشتم قانعش میکرد که بیخیال بشه 😱 یه یهو یه گاز محکم از لپم گرفت و منم جیغ زدم 🙊 اونم ساعت دونصف شب🙈🙈 مادرم که فکر کرد ما کاری کردیم که جیغ من رفته بالا برای جلوگیری از ابروریزی سریع الکی دوتا قابلمه رو برمیدار باسرو صدا میشوره و بهم میزنه حالا فکر کتین ساعت ۲ نصفه شبه😂😂😂🤣🤣🤣 که ما بفهمیم بیدارن و صدامون میشنون من از خجالت مرده بودم🤕🤕🥴 وشوهرم داشت با صدای بلند میخندید شده بود اش نخورده ودهن سوخته😢😢 حسابی ابرومون رفت هنوز که هنوز یادش میفتم خجالت میکشم ☺️☺️☺️

#خاطره 😁 سلام روزی که خانواده شوهرم اومدن برای خواستگاری البته جلسه آخر و برای صحبت مهریه و ..‌. پدر من شرط گذاشت که داماد بیاد و بره ولی شب #ساعت_ده دیگه باید بره خونشون و همین طور اگه دخترم و بیرون برد ساعت ده برگردونه🙊🙊👍 خلاصه دو روز بعد جشن عقد تو خونه پدرم بود بعد مراسم وقتی مهمونا رفتن همسرم با کت و شلوار جلوی خانواده و سفره عقد رو زمین گرفت خوابید😜😂 و از اونجا که همسرم من هیکلی هست پدرم رو به مادرم گفت ایشون رو که دیگه نمیشه تکون داد خانم جای ما رو بنداز تو اتاق 😂😂😂😂 و این شد که یه شب یه شب راه باز شد برا هر شب 😁😁😁😁

#خاطره 😁 سلام من و شوهرم دخترخاله پسرخاله ایم الان 6 ساله ک ازدواج کردیم عقدک بودیم چون خونه ما شهرستان بودخونه خالم تهران من میومدم چند روزی خونه خالم میموندم یه روزی مادرشوهرم وخواهرشوهرم وپدرشوهرم گفتن ما میریم چندروزی شمال بعداز رفتنشون شوهرم اومد سراغم خیلی خواستم مقاومت کنم ولی نشد یهوی به خودم اومدم دیدم کار ازکار گذشته بود😱😱🙈🙈 چند روز بعد ک مادر شوهرم اومد همسرم ترسیده بود چون اون موقع خیلی سنامون کم بود بعد رفت صاف ماجرا رو ب مادرشوهرم گفت😢🙈🙈 بعد مادرشوهرم رفت بیرون گف میره خرید منم رفتم حمام بعد ک اومدم بیرون منو برد تواتاق ودر کمد باز کرد دیدم برام چند دست لباس خواب خریده😉😉 و بوسم کرد گفت مبارکه من اب شدم رفتم تو زمین هروقت میدیمش سرخ میشدم و مدام ب شوهرم میگفم چراب مامانت گفتی😜😜 😂😂😂😂😂😂😂