6352_1579285033.mp3
3.99M
▷ ●━━━━━──── ♪♥️
ㅤ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤㅤ↻
+ #هندزفری دم دسته؟؟؟
-مادر غم خوار
+حاج مهدی رسولی
••••••••••
🚨#مهم
⚠️ اگر تمام فعالان مجازی انقلاب در نرم افزار گوگل پلی به برنامه اینستاگرام پایین ترین امتیاز یعنی یک را بدهند این عمل باعث کاهش شدید امتیاز اینستاگرام در گوگل پلی شده و در پی آن ارزش سهام کمپانی فیسبوک (مالک اینستاگرام در بورس ریزش پیدا خواهد کرد و متعاقبا ضرر زیادی برای سهام داران خواهد داشت )
🔹 این ترفند برای اولین بار توسط کاربران فلسطینی در اعتراض به بایکوت یکی از فعالان اجتماعی فلسطینی انجام دادند و بلافاصله فیسبوک دست از خباثت برداشت و عذرخواهی کرد.
📱لینک اینستاگرام در گوگل پلی 🔻
https://play.google.com/store/apps/details?id=com.instagram.android
~حیدࢪیون🍃
❤️بسم الرب العشق❤️ ⛵️قسمت بیست و ششم↯ ڪلید رو انداختم تو قفل و در رو باز ڪردم،از حیاط سر و صدا مے
❤️بسم الرب العشق❤️
🦋قسمت بیست و هفتم↯
استاد از ڪالس بیرون رفت،سریع بہ بهار گفتم:پاشو بریم چادر رو پس بدم!
با خستگے بلند شد،همونطور ڪہ از ڪالس بیرون میرفتیم گفت:هانے بہ نظرم باید از سهیلے هم تشڪر
ڪنے!
تمام ماجرا رو براش تعریف ڪردہ بودم،با شڪ گفتم:روم نمیشہ!تازہ این طلبہ س توقع تشڪر از
نامحرم ندارہ!
دستش رو بہ نشونہ خاڪ بر سرت گرفت سمت سرم!
خندہ م گرفت،از دانشگاہ خارج شدیم و رفتیم بہ سمت حسینیہ!
بهار چشم هاش رو بست و هوا رو داد تو ریہ هاش همونطور گفت:آخے سال جدید میاد،هانے بے عصاب
دلم برات تنگ میشہ!
با حرص گفتم:من بے عصابم؟!
چشم هاش رو باز ڪرد،نگاهے بهم انداخت و گفت:نہ ڪے گفتہ تو بے عصابے؟!
با خندہ گونہ ش رو بوسیدم و گفتم:االن ڪہ بے عصاب نیستم!خوبم ڪہ!
با تعجب گفت:خدایا خودت ختم بہ خیر ڪن،این یہ چیزیش شدہ!
چیزے نگفتم،رسیدیم جلوے حسینیہ خواستم در بزنم ڪہ خانم محمدے اومد بیرون با لبخند گفتم:سالم
چقدر حالل زادہ!
چادر رو از ڪیفم بیرون آوردم و گرفتم سمتش.
_بفرمایید دیروز یادم رفت پس بدم ببخشید!
لبخندے زد و گفت:سالم عزیزم،اگہ میخواستم پس میگرفتم!
سریع اضافہ ڪرد:تازہ گرفتہ بودمشا فڪر نڪنے قدیمیہ نمیخوام،قسمت تو بود از روضہ ے خانم!
_آخہ....
دستم رو گرفت و گفت:آخہ ندارہ!با اجازہ ت من برم عجلہ دارم!
ازش خداحافظے ڪردیم،بہ چادر توے دستم نگاہ ڪردم بهار گفت:سر ڪن ببینم چہ شڪلے میشے؟
سرم رو بلند ڪردم.
آخہ...
نذاشت ادامہ بدم با حرص گفت:آخہ و درد!هے آخہ آخہ!سر ڪن ببینم!
با تعجب نگاهش ڪردم.
_بهار دڪتر الزمیا!
چند قدم ازش فاصلہ گرفتم یعنے ازت میترسم،نگاهے بہ آسمون انداختم و بعد بهار رو نگاہ ڪردم زیر
لب گفتم:خدایا خودت شفاش بدہ!
با خندہ بشگونے از بازوم گرفت.
_هانیہ خیلے بدے!
خندہ م گرفت،حالم تو این چند روز چقدر عوض شدہ بود!
چادر رو سر ڪردم،بهار با شوق نگاهم ڪرد و گفت:خیلے بهت میاد!
با لبخند گفتم:اتفاقا تو فڪرش بودم دوبارہ چادرے بشم!
دستم رو گرفت و گفت:خب حاج خانم االن وقت تشڪر از استادہ!
_منو بڪشے هم نمیام از سهیلے تشڪر ڪنم والسالم!
بازوم رو گرفت و گفت:نپرسیدم ڪہ میخواے یا نہ!
شروع ڪرد بہ راہ رفتن من رو هم دنبال خودش میڪشید،رسیدیم جلوے دانشگاہ نفس نفس زنون گفت:بیا
برو ارواح خاڪ باغچہ تون!من دیگہ نا ندارم!
با حرص نگاهش ڪردم،از طرفے احساس میڪردم باید از سهیلے تشڪر ڪنم!
با تردید وارد دانشگاہ شدم،از چند نفر سراغش رو گرفتم،یڪے از پسرها گفت تو یڪے از ڪالس ها با
چند نفر جلسہ دارہ!
جلوے در ایستادم تا جلسہ شون تموم بشہ،همون پسر وارد ڪالس شد،در رو ڪہ باز ڪرد سهیلے رو
دیدم داشت با چندنفر صحبت میڪرد،پسر رفت بہ سمتش و چیزے گفت و با دست بہ من اشارہ ڪرد!
شروع ڪردم بہ نفرین ڪردنش!
مے مردے حرف نزنے آقا پسر خب ایستادم بیاد دیگہ!
سرم رو برگردوندم سمت دیگہ یعنے من حواسم نیست!
_خانم هدایتے!
🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝
نویسنده: خانم لیلی سلطانی
@Banoyi_dameshgh
اَزشِیطـٰانپُرسیدَند:
_چِہچـیزۍمیزَنۍ؟!
+تیر
_بِہڪُجـٰامیزَنۍ؟
+قَلبۅرۅحِاِنسـٰان
_چِـجۅرۍ؟!
+وَقتۍدارِهمیرِهبیرۅنۅرۅسَرۍمیپۅشِہ
میگَمیِڪَمعَقَبتَر
+ۅَقتۍدارِهنَمـٰازمۍخۅنِہ
میگَمیِڪَمتُندتَر
+ۅَقتۍدارِهاِنتِخـٰابمیڪُنِہ
میگَمیِڪَمچَـسبۅنتَر
+ۅَقتۍدارِهبِہڪِسۍنِگـٰاهبَدمیڪُنِہ
میگَمیِڪَمبیشتَر
+ۅَقتۍدارِهقرآنمۍخۅنِہ
میگَمیِڪَمزۅدتَر
مُۅاظِببـٰاشیم
«📌»↫ #تلنگرانہ‴
#حیدࢪیوݩ
🌺🌿به فکر نمازت باش
مثل شارژ موبایلت!
با صدای اذان بلند شو
مثل صدای موبایلت!
از انگشات واسه اذکار
استفاده کن
مثل صفحه کلید موبایلت!
قرآن رو همیشه بخون
مثل پیامهای موبایلت!
🦋حالا آرامشتو بسنج🦋
🦋اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَة؛
🌺🌿(در برابر حوادث سخت زندگى،) از صبر و نماز كمك بگيريد.
💠 سوره #بقره / آیه ۱۵۳
#آرامش_با_قرآن
الهی مارو به قرآن وابسته کن
😔😔❤️❤️😔😔
#نماز
#نماز_اول_وقت
جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم
گاهیوقتابهشوخیمیگفت
درجهبرایآبگرمکناست..
"بهدرجهاعتقادینداشت
ودنبالشهمنمیرفت
رویلباسشهمنمیزد"
میگفتدرجهروبایدخدا
بدهتاشهادتنصیبتبشه...♥️
#شهیدجوادمحمدی🌱''!
🍁⃟🥃¦⇢ #شهدایی
🍁⃟🥃¦⇢ #حیدࢪیوݩ
ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ