~حیدࢪیون🍃
♥️..
•
.
برادرشھیدمیدونـےیعنـےچۍ؟!
یعنۍ وقتـے گنـٰاه درِ قلبت رو میزنـھ ،
یاد نگاهش بیوفتـے و در و باز نڪنۍ!
یعنـے محرم اسرار قلبت :)💛
اون اسرارۍ ڪھ هیچکس نمیدونـھ..
بین خودت و خُدا و برادرشھیدت🌱'
#رفیقآسمونۍ | #شھیدابراهیمهادۍ📿
دوربین خدا روشنه!📸
دیدین گاهی میریم
عروسی یا جشن تولد،🎈
دوربین داره فیلمبرداری میکنه
و تا نوبت به ما میرسه؛🎀
خودمون رو جمع و جور میکنیم چرا؟
چون دوربین روی ما زوم میکنه؛✨
نکنه زشت و بد قیافه بیفتیم!
اگه فقط به این فکر کنیم که دوربین خدا همیشه روشنه ✔️
و روی ما هم زوم شده، شاید یه جور دیگه
زندگی می کردیم!🙂
شاید اخلاقمون یه جور دیگه بود!
شاید لحن صحبتمون یه جور دیگه میشد!💔
مطمئن باشیم که دوربین خدا همیشه روشنه
و روی تک تک ما زوم شده؛ 📷
چون خودش فرمود:
♥️«ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» (علق/14)♥️
آیا نمی دانند خدا می بیند....
#تلنگرانه✨🌻
هدایت شده از ناشناسے "حــیــدࢪیــۆن"
سلام علیکم عزیزان شهدا🌹🌹
بررگواران لینک ناشناسی مشکلی پیدا کرده و لینک بروز میشه بنابراین پیام هاتون رو مجدد در لینک بروز رسانی جدید بفرستید ممنون از شما عزیزان شهدا😊
https://harfeto.timefriend.net/16411482539276
لینک بروز رسانی شد☝️🏻☺️
💐 آیـت الله مجتهدی (ره) :
اهل معـرفت برای رسیـدن به سعـادت
دو راه را به شدت موثر می دانند:
1⃣ احسان به پدر و مادر
2⃣ نماز اول وقت
💔در آرزوی شهادت💔:
#تلنگر
دلتونڪهگرفت . . .
تسبیحبرداریدواستغفارڪنید!
براےدلایۍڪہشڪستید
قضاوتهایۍ ڪهڪردید
براےهمہےگناههاۍِخواستهو
ناخواستهاستغفارڪنید...(:🍃
#سختنیستا
🌌چه زیباست ..
خاطرات مردانی
که پروای نام ندارند
و در کهف گمنامی خویش
مأوا گرفته اند
به یاد شهدای گمنام …
آنان که در زمین گمنامند
و در آسمانها مشهورند …🌌
🌷شهیدابراهیم هادی🌷
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای شهدا
برای ما حمدی بخوانید
که شما زنده اید
و ما مرده …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
⇔⇔
🌷شهیدابراهیم هادی🌷
#سخنانرهبرے
#حی_علی_الصلاه🕊
#نماز برترین چیزى است که مىتواند همهى افراد جامعهى مسلمان را به تهذیب #اخلاقى و تعالى #روحى و #معنوى برساند.
سرباز #امام_زمان
•••🚎📘"
هَـرجـٰاڪمآوردۍ،حوصـلہنـدآشتۍ
گرفتہبـود؎،پـولنداشـتۍ
ڪارندآشـتۍوبـٰاتریتتمـومشد🚶🏻♂..!
تسـبیحروبَـردآروبگـوـ!
استغـفراللّٰھرَبـیواَتـوبالیـھ🖐🏻..!
آروممیـشی🌱ـ!
استغفـٰارآثـٰارفوقالعـٰادها؎دآره
وَفقـطبَـرا؎ِتوبہوآمـرزشگنـٰاهنیسـتシ..!
#آیـتاللھمجتھدےتھـرانۍ🌿ـ!
#کلام_شهید
یه جوری خوب باش
که وقتی دیدنت بگن :
این زمینی نیست
قطعا شهید میشه ... !♥️ : )
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی🌿
#حسرت
-حقالناسمیتونہ
هموناشڪاییباشه
ڪهامامزمان «؏ـج»
بهخاطـرگناهـانِمامیـریزه..💔
حواسمونهست⁉️
#امام_زمان
•😇•
🔅پنج چیز قلب را نورانے میڪند:
۱_ زیاد "قل هو الله احد" را خواندن
۲_ڪم خوردن
۳_نشستن با علما
۴_نماز شب خواندن
۵_راه رفتن در مساجد
#آیتاللهمجتهدےتهرانے👤
📎°•.
خـوٰآبَشرآدیـدوگـُفت:چِگـونِھتوفـیقِ
شَھـٰآدَتپِیـدآڪـَرد؎؟!گـُفت:اَزآنچـِھ
دِلـَممیخـوٰآسـت؛گـُذَشتـَم...💔
•°•°•°•°
#شهیدانہ
مامانشگفت :
رضاجانخستہنمیشے
همشمداحےگوشمیدےعزیزم ؟!
گفت: مامان
ڪلالارضڪربلا
وڪلیومعاشورا ...
#شهید_رضا_عربلو 🥀🕊
میگفت :
اگه به نامحرم نگاه میڪنی
به خاطر اینه ڪه نمیدونی
دیدن مھدی"عج" با اون
شالِ سِیدے چه لذتے داره ...🙂♥️
|#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
~حیدࢪیون🍃
﴾﷽﴿ 🍎قسمت سی و پنجم↯ مادرم آروم گریہ مے ڪرد،من هم گوشم رو سپردہ بودم بہ صوت قرآن و گریہ ے هستے،آروم
ادامه قسمت بیست و پنجم 🐞👇
من فراموش ڪردہ بودم چرا نمیخواستن بفهمن؟!
با صداے خش دار ادامہ داد:ببین نشستم روے همون تختے ڪہ شب خواستگاریم نشستہ بودم
بہ پنجرہ مون اشارہ ڪرد:از باال نگاهم مے ڪردے مثل همیشہ!
االن عزادار اون زنم!همدمم،مادر بچہ م!
زل زد بہ صورت هستے،چشم هاش قرمز بود اما جلوے من گریہ نمے ڪرد!
نفسے ڪشیدم و گفتم:دل من ڪے ڪارہ اے بود ڪہ این بار باشہ؟!
رفتم بہ سمت در،همونطور ڪہ پشتم بهش بود گفتم:بچگے ڪردم امین!چرا هیچوقت نگفتے چرا؟!
نمیدونم چرا بے اختیار اسمش رو بردم!
چیزے نگفت،نگفت ڪدوم چرا؟!چون خوب میدونست ڪدوم چرا منظورمہ!
وارد خونہ شدم!
همونطور ڪہ با بهار از پلہ هاے دانشگاہ پایین مے رفتیم،نفسم رو بیرون دادم و گفتم:مرگ مریم هنوز
باورم نشدہ،یہ حس و حال گنگے دارم!
بهار دستم رو گرفت و گفت:من ڪہ اصال نمیشناسمش هنوز ناراحتم،چہ برسہ بہ تو ڪہ دخترشم جلوے
چشمتہ!
رسیدیم نزدیڪ در دانشگاہ،یڪے از دخترهاے ڪالس هراسون وارد شد با دیدن ما گفت:بیاید ڪمڪ!
نفس نفس زنون بہ بیرون دانشگاہ اشارہ ڪرد و ادامہ داد:استاد سهیلے!
نگاهے بہ بهار انداختم و دویدم بیرون!
چندنفر هم پشت سرم اومدن،همونطور ڪہ چادرم رو بہ دست گرفتہ بودم بہ دو طرف خیابون نگاہ
ڪردم،چندنفر سر خیابون حلقہ زدہ بودن!
با عجلہ دوییدیم بہ اون سمت،رو بہ جمعیت گفتم:برید ڪنار!
دو تا از طلبہ ها جمعیت رو ڪنار زدن،سهیلے نشستہ بود روے زمین،از گوشہ سرش خون مے
چڪید،صورتش از درد جمع شدہ بود!
سریع گفتم:بہ آمبوالنس زنگ بزنید!
ڪسے گفت:تو راهہ!
یڪے از طلبہ ها خواست ڪمڪ ڪنہ بلند بشہ ڪہ سریع گفت:نڪن،فڪرڪنم پام شڪستہ!
بهار با عصبانیت گفت:بابا یڪے ماشین بیارہ آمبوالنس حاالحاالها نمیرسہ!
سهیلے لبش رو بہ دندون گرفت و با دست پیشونیش رو گرفت!
دورہ امداد گذروندہ بودم بلند گفتم:ڪسے چیزے ندارہ پاشو ببندیم؟
چندنفر با تعجب نگاهم ڪردن،نمیتونستم معطل این جمعیت بشم!
چادرم رو درآوردم و نشستم رو بہ روے سهیلے!
همونطور ڪہ نگاهش مے ڪردم گفتم:ڪدوم پاتونہ؟
چشم هاش رو نیمہ باز ڪرد و آروم لب زد:چپ!
سریع چادرم رو محڪم بستم بہ پاش!
با صداے خفیف گفت:مراقب خودت باش!
از فعل مفرد استفادہ ڪرد،معلوم بود حالش اصال خوب نیست!
صداے آژیر آمبوالنس اومد،چندنفرے ڪہ درمورد ماجرا صحبت مے ڪردن صداشون بہ گوشم مے
رسید:یہ ماشین با سرعت از اون سمت اومد این بندہ خدا داشت مے رفت طرف دانشگاہ،بدون توجہ
مستقیم رد شد خورد بهش!
زیر لب گفتم:بنیامین!
حاال متوجہ حرفش شدم!
سریع سهیلے رو بردن بیمارستان،بهار بازوم رو گرفت:هانے منو ڪہ نفرین نڪردے؟!
با تعجب نگاهش ڪردم و گفتم:چے؟!
با خندہ گفت:آخہ هرڪے ڪہ اذیتت ڪردہ دارہ میرہ زیر خاڪ!
محڪم بغلم ڪرد:شوخے میڪنما،ناراحت نشے!
ازش جدا شدم،بدون توجہ بہ حرفش گفتم:حتما ڪار بنیامینہ فڪرڪنم تا ابد باید شرمندہ و مدیون سهیلے
باشم!
بهار بہ شوخے گونہ م رو ڪشید:فیلم زیاد مے بینیا حاال بذار مشخص بشہ،چادرتم ڪہ نصیب برادر
سهیلے شد!
زل زدم بہ مسیرے ڪہ آمبوالنس ازش گذشتہ بود.
_بهار،امیرحسین چیزیش نشہ!
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
نویسنده: خانم لیلی سلطانی
@Banoyi_dameshgh