✍🏻 چشمان منتظر یک پدر...💚
انتظار سخته!
پر از درده و رنج...
همش چشمت به دره که عزیزت از راه برسه...
تا وقتی که منتظری آروم و قرار نداری و توی
دلت آشوبه...
منتظر بودن خیلی سخته!
خیلی سخت...😢
سالهای ساله که یه آقایی ،غریب و تنها منتظر
ماست! این که همش دعا میکنیم و میگیم خدایا!
خستهایم از تاریکیهای دنیا، چراغ هدایتمون،
آقامون، امامون، مولامون رو بهمون برسون یعنی
ما منتظر آقاییم؟!
نه!....
واقعیت چیز دیگهایه...
این ماییم که هنوز نتونستیم هوای نفسمونو کنار
بذاریم و بی چون و چرا دعوت مولامون رو لبیک
بگیم...
حقیقت اینه که امام زمانمون منتظر ماست تا به
یاریشون بریم و همراهشون باشیم اما...
امام حسین (ع) توی عصر عاشورا، درست وقتی
که همهی یارانشون به شهادت رسیده بودن، ندای
هل من ناصر ینصرنی سر دادن اما هیچ کسی جز
حضرت علی اصغر(ع) ندای ایشون رو نشنید...
نه اینکه نشنیده باشن!
اتفافا شنیدن، اما گوش دل هاشون نشنید؛ چون
فقط نفسشون و دنیاشون رو میخواستن ... مردم
کوفه ندای هل من ناصر امام زمانشون ،امام
حسین (ع)،رو شنیدن اما ایشون رو یاری نکردن!
نکنه یه وقت مثل کوفیا بشیم...
آقامون منتظره و چشمای پر از انتظارش به ماست
تا با اعمال و رفتار و همه چیزمون به یاری ایشون
بشتابیم...✨❤️
#وصال_نویس✍🏻
✒️《 @Banoyi_dameshgh》🖋
|•🌹تا پلک می زنی، همه گمراه می شوند
بر روی ما مبند کتاب نجات را….
هفت سال...🍃
هفت سال را در کنارش گذراند...
پا به پا،،، نفس به نفس،،،
از جان مایه گذاشت برای او ...
برای سرداری که دلهایی را از تاریکی نجات داده بود 💎
هفت سال محافظی بود نزدیکتر از دوست...
اما رنگ رفاقتش فرق داشت،،،
رنگ رفاقتش به رنگ حبیب بود ...
....................................................
کتاب به رنگ حبیب🌙
به رنگ حبیب نوشته جناب آقای صادق عباسی ولدی نوشتهای جذاب از خاطرات شهید هادی طارمی ✨
شهید طارمی که بیش از هفت سال محافظ سردار دلها بودن قطعا مجموعه خاطراتشون جذاب و شنیدنی خواهد بود.♥️
#معرفی_کتاب📚
#وصال_نویس✍🏻
📝《 @Banoyi_dameshgh》📝
⸢بسم ربِّ العِشق♥️⸥
#برایتومینویسم!
ای که مرا خواندهای؛ روزی مانند همهی
روزهای قبلِ تو، دلشکسته و بیهواس
نگاهم پرتِ قاب عکس تو شد :)
همانجا، از دلم گذشت حرف روضهخوان که:
شهدا فرزندان حضرت فاطمهاند؛ درست مثل
مهدی زین الدین که گفت: حضرت مادر مرا
"سید مهدی" خوانده!
همانجا میان شلوغی خیابان خواندمت...
تو را به حق مادرت زهرا دستانم را بگیر؛ و
از آن روز دست حسینیات را حس میکنم
با تمامِ وجود✨...
فقط گَه گاهی دلم لک میزند، برای زیارت تو...
رفیق دستگیرم، کمی طلب کن مرا در هوایی
که عاشقش شدی!💛
در هوایی که اباعبدالله تو را در آغوش کشید.
در هوایی که هستی و همچنان یار جمع میکنی
برای همانی که به مادر میگفتی:
"میشنوم صدای هل من ناصر ینصرش را" 🌹
بی سبب نیست که آواره ی هر دشت شدیم
هر که عاشق شود اصلا سفرش بیشتر است🌿
#وصال_نویس✍🏻
#دلنوشته_شهدایی
📝《 @Banoyi_dameshgh 》📝