eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
گوشیم رو بر می‌دارم و وارد تلگرام میشم، شماره‌ی ثمین رو پیدا می‌کنم و پروفایلش رو چک می‌کنم، اولین عکس خودش و محمدرضا هست که با دیدنش قلبم می‌ایسته، دومی دوتا حلقه ست و سومی هم عکس خودش! عکس خودش رو به مهدیس نشون میدم. مهدیس با چشم های حدقه زده میگه: - اینه واقعا؟ وای آقا محمد چطوری این رو خواسته؟ این کجا تو کجا؟ دختره‌ی پلشت با اون لب‌های پروتز شده و اون دماغ عملیش! - بیخیال حالا بهش فوش نده، گفتم که دوستش نداشتم. مهدیس- شب خوش. اسما- منم بخوابم، یاعلی. *** توی آینه به خودم‌ نگاه می‌کنم که چشم هام قد دو کاسه‌ی خون شده، نیم ساعت پیش بهش زنگ زدم که بازم جواب نداد. گوشیم زنگ می‌خوره که به سمت گوشی میرم شماره‌ی ناشناسی هست. - بله؟ -خانوم اسرا توکلی؟ -بفرمایید خودم هستم. -طبق اخرین تماس آقای توکلی با شما تماس گرفتن، بنده از مرکز بهداشتی بین‌راهی علی اکبر با شما تماس گرفتم ایشون تصادف کردند و الان مرکز ما‌ بستری هستند. ... @Banoyi_dameshgh
لبخندی مملو از عشق به قلم ریحانه بانو، رایحه گوشی از دستم می‌افته و داد می‌زنم: - یا فاطمه‌ی زهرا (س) مهدیس که کنارم نشسته توجهش به سمتم جو میشه و میگه: - چیشد؟ نمی‌تونم حرف بزنم، زبونم بند اومده به گوشی اشاره می‌کنم تا برداره... - کدوم بیمارستان؟ آدرسش رو می‌دید؟ - چشم الان یاد داشت می‌کنم. و روی کاغذی آدرس بیمارستان رو نوشت، گوشی رو قطع می‌کنه و کنارم می‌شینه از پارچ روی میز لیوانی آب برام می‌ریزه و میگه: - حالش خوبه، فقط آدرسش رو گرفتیم بریم اونجا! نزدیکه تهرانه... با نگرانی لیوان آب رو از دستش می‌گیرم و قورتی ازش می‌خورم و میگم: - میشه به خاله بگی زنگ بزنه مامان بهش خبر بده! بغلم می‌کنه و میگه: - باشه، تو فقط با اسما آماده بشید بریم من باهاش هماهنگ می‌کنم و سوئیچ رو ازش می‌گیرم. - ممنونم. از جاش بلند میشه و از اتاق خارج میشه، دقایقی بعد اسما با نگرانی وارد میشه و میگه: - اسرا حال بابا چطوره؟ مهدیس میگه توی راه تصادف کرده بردنش بیمارستان! آغوشم رو براش باز می‌کنم که میاد بغلم، بوسه ای روی موهای لختش می‌شونم و میگم: - آره، ولی نگران نباش زود خوب میشه! فعلا پاشو حاضر شو بریم. از من جدا میشه و منم مشغول عوض کردن لباسهام میشم. بعد پوشیدن وسایلی که فکر می‌کنم لازمه رو داخل کیفم می‌ذارم. از اتاق خارج میشم و روبه خاله و مهدیس میگم: - من حاضر شدم بریم! @Banoyi_dameshgh
🌱 🌱 سوره مبارکه بقره آیه ۴۳ وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ و نماز را بپا داريد و زكات را ادا كنيد، و همراه ركوع كنندگان ركوع نمائيد (و نماز را با جماعت بگذاريد)
🌱 🌱 ‌ (ع) می فرماید : إنَّ الْجَنَّهَ لا حَمْلَ فیها لِلنِّساءِ وَ لا وِلادَهَ، فَإذَا اشْتَهی مُوْمِنٌ وَلَداً خَلَقَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیرِ حَمْل وَ لا وِلادَه عَلَی الصُّورَهِ الَّتی یُریدُ کَما خَلَقَ آدَمَ (علیه السلام) عِبْرَهً . فرمود: همانا بهشت جایگاهی است که در آن آبستن شدن و زایمان برای زنان نخواهد بود، پس هرگاه مومنی آرزوی فرزند نماید، خداوند متعال بدون جریان حمل و زایمان، فرزند دلخواهش را به او می دهد همان طوری که حضرت آدم (علیه السلام) را آفرید . بحارالانوار : جلد ۵۳ ، صفحه ۱۶۳ ، سوال ۱۶ ، ضمن حکمت ۴ .
نگاهم کن من فدای نگاهت....😭 صدایم کن من فدای صدایت...💔 حلالم کن ای چکیده‌ی رحمت....😔 سلاله‌ی عصمت شهسوار غریییب....🥀 شبتون مهدوی🌸 شب جمعست هوایت نکنم میمیرم...😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب هادئ القلوب....💔
•••🌸💞 دلم‌ڪہ‌هوا؎ڪربلایت‌رابڪند دیگربہ‌هیچ‌صراطۍمستقیم‌نیست ارباب؛خودت‌هوا؎این‌دݪِ‌هوایۍشدھ‌را.. داشته‌باش...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مونِسے‌نیسٺ‌مَرا بَعدِسَفَرڪَردَن‌ِٺو... هَمدَمِ‌دَردَم‌و‌این‌دَرد، ڪِشیدَن‌دارَد!
🙂💔 بماند به یادگار...✌🏻 امروز بازی ایران و ولز ساعت ۱۳:۳۰ هست هاا یادتون نره 🙃
شبـی از میـان این درد جوانـه ی امیـد می رویـد ... !
ارزش‌ِ‌‌چشمات‌خیلی‌بالاتراز‌اونه‌که‌؛ بخوای‌باهاش‌گناه‌کنی‌رفیق.."(:
✍🏻دست نوشته : خدایا اکنون که من در این سن به سر می برم تازه دریافتم که چقدر این دنیای فانی وپوچ است و حال می فهمم که چگونه شهید عاشقانه به دیدارتو می شتابد . خدایا مرا نیز به آرزوی خود برسان و را نیز به من برسان یاد شهدا با ذکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیر کلام (علی ؏) :❤️ بدترین‌مردم‌کسی‌است‌که‌کاوشگر عیب‌های‌مردم‌است.. ولی‌ازعیب‌های‌خودنابیناوکوراست 🌙 @Banoyi_dameshgh🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای ساربان غمگین مباش خوش روزگاری میرسد یا عمر غم سر میرسد یا غمگساری میرسد ای ساربان آهسته ران قدری تحمل بیشتر این کشتی طوفان زده آخر کناری می رسد
غروب جمعه حضرت فاطمه علیهاالسلام گویند: شنیدم پیامبر اکرم صلّى‏ اللّه‏ علیه ‏و ‏آله مى‏ فرمودند: در روز جمعه ساعتى است که هرکس آن را مراقبت کند و در آن لحظه دعا کند دعایش مستجاب شود، و آن زمانى است که نیمى از خورشید غروب کرده باشد. حضرت فاطمه علیهاالسلام براى درک آن ساعت به خدمتکارش مى ‏گفت: بر فراز بلندى برو و هرگاه دیدى نیمه خورشید غروب نمود مرا خبر کن تا دعا کنم. معانى الاخبار:۳۹۹ التماس دعای فرج حضرت صاحب روحی فداه اللهم عجل لولیک الفرج دعای این لحظات را اختصاص دهیم به بهترین خواسته های مان. این لحظه و تمام لحظاتم تقدیم شما باد یا صاحب الزمان یا ولی الله ان بینی و بین الله عز و جل ذنوبا لا یاتی علیها الا رضاکم التماس دعا دارم آقای من! مولای من! صاحب من! ادرکنا یا صاحبنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدیس ماشین خاله رو می‌گیره و با اسما به سمتش حرکت می‌کنیم. *** می‌رسیم به بیمارستان وارد بیمارستان می‌شیم و به سمت خانوم جوونی که پشت میز نشسته و مشغول صحبت با تلفن هست میرم. - سلام سرش رو بالا میاره و نگاهم می‌کنه و به اون طرف پشت خط میگه: - ژاله جان من برم، خدانگهدار و گوشی رو قطع می‌کنه رو به من با اخم‌هایی که انگار دشمن خونی‌شم نگاهم می‌کنه و میگه: - بفرمایید؟ که دکتر میان‌سالی میاد و میگه: - خانوم خسروی این چه طرز رفتار با همراه بیمار هست؟ خانومه با دست پاچه از جاش بلند میشه و میگه: - ببخشید آقای دکتر! دکتر با مهربونی رو به من میگه: - بفرمایید خانوم؟ که اسما می‌پره وسط و میگه: - همراه آقای توکلی هستیم، تازه رسیدیم از مشهد! - دنبال من بیاید. و به سمت اونطرف سالن میره ماهم دنبالش می‌ریم، که دکتر میگه: - بابا فعلا بخاطر عملی که کردن بیهوشه و اگر بهوش نیاد تا آخر امشب میره کما! کما؟ وقتی کلمه‌ی کما رو شنیدم پاهام سست شد و نزدیک بود بیفتم که از دیوار می‌گیرم تا نیوفتم! مهدیس زیر دستم رو می‌گیره و کمکم می‌کنه تا روی صندلی بشینم. صدای زنگ گوشیم بلند میشه گوشی رو از کیفم در میارم و به دست اسما میدم تا جواب بده. حالم شدیدا بده تنها یاد خدا می‌تونه آرومم کنه و من رو از فکر و خیال های الکی دور کنه! قرآن و تسبیح ستم رو از کیفم بیرون می‌کشم و مشغول خوندنش میشم. @Banoyi_dameshgh
بعد قرآن خوندن از جام بلند میشم و به سمت نماز خونه که مهدیس و اسما رفتند، قدم بر می‌دارم. در رو باز می‌کنم و وارد میشم اسما سرش رو روی پای مهدیس گذاشته و غرق خوابه؛ بوسه ای بر پیشونیش می‌زنم، گوشیم رو از جیبم بیرون میارم تا از مامان خبر بگیرم و ببینم که کجاست! اما آنتن نمیده، از جام بلند میشم و کمی اونطرف تر میرم که آنتنم بهتر از قبل میشه و می‌تونم تماس بگیرم! کم کم اتصال بر قرار میشه و صدای مامان درون گوشی می پیچه: - الو؟ - سلام مامان کجایی؟ مامان با نگرانی میگه: - کم مونده برسم، چیزی شده؟ که وسط حرف مامان می‌پرم و میگم: - نه مامان، فقط نگران خودت شدم! - من الان پشت فرمونم، فعلا خداحافظ - یاعلی و گوشی رو قطع می‌کنم! سرم رو روی شونه‌ی مهدیس می‌ذارم و مفاتیح رو باز می‌‌کنم. "زیارت عاشورا " برام میاد و شروع به خوندنش می‌کنم. * وقتی به سلام دادن آخرش می‌رسم بغض بدی گلوم رو می‌گیره و هر کلمه‌ی دیگه ای که می‌خونم بغض بزرگتر میشه تا اینکه دیگه توان ندارم و هق می‌زنم! که همون لحظه در نماز خونه باز میشه و رویا وارد میشه و به سمتمون میاد. تا می‌بینمش خودم رو داخل بغلش می‌ندازم و به هق هق کردنم ادامه میدم، رویا چیزی نمیگه و همینطور آروم من رو داخل بغلش نگه داشته! * با دیدن مامان به سمتش میرم و خودم رو داخل بغلش می‌ندازم خیلی دلتنگش بودم! - حال بابا چطوره؟ مامان برای طبیعی جلوه دادن وضعیت لبخندی می‌زنه و میگه: - دکتر میگه حالش خوبه، و خدایاشکر نمیره کما! ولی باید صبر کنیم تا بهوش بیاد و اگر بهوش بیاد شاید برای یک مدتی فراموشی بگیره. البته کوتاه مدت! وقتی مامان میگه که نمیره کما خیلی ذوق می‌کنم. @Banoyi_dameshgh
هیچ‌ڪس چون تُـو طبیبِ دلِ من نیسٺ کہ نیسٺ..💔 💔
نتیجه بازی جانانه ایــــ🇮🇷ـــران و ولز 🇮🇷: 2 🏴󠁧󠁢󠁷󠁬󠁳󠁿: 0 برد جانانه شیرمردان ایران زمین را تبریک می گوییم😍🌹
۲ تااااااااا گل زدیم حاجی♥️⚽️♥️