🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
1_366473609.mp3
1.78M
♡••
دعای عهد🕊
🎤 استاد فرهمند
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡••
سَــــــــلامـ اے ڪوهِ نور
ســَـــــــــــلامـ از راهِ دور...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
گرمـراهیـچنباشـد!
نہ بہ دنیـا،نہ بہ عقبـیٰ
چون تُـو دارم،همـه دارم
دگـرم هیــچ نبـاید..!
#سعـدی
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
Alireza Eftekhari - Dele Sarmast.mp3
5.26M
♡••
#علیرضاافتخاری
دل سرمست..🌱
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡••
#گرشارضایی
خاطـــــره ها....
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
در قفس خیال تو
تکیه زنم به انتظار
تا که تو بشکنی قفس
پر بکشم به سوی تو...
#مولانا
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
بارانِ عشق
♡•• 🔻کتاب صوتی #یادتباشد..🔻 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید نویسنده:محمد رسول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
part26.mp3
3.39M
♡••
🔻کتاب صوتی #یادتباشد..🔻
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
به روایت همسر شهید
نویسنده:محمد رسول ملا حسنی
قسمت بیست و ششم 📚
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
پنج شنبه ها
به نیت دیدار چشم تو
جانم به کف گرفته و
خیرات می کنم...
#صادقهوشیار
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
بارانِ عشق
رمان تو_بخواه_تا_من_عاشقی_کنم قسمت 151 دست آراز را که هنوز در دستم بود را کشیدم: اینجا کجاس
رمان #تو_بخواه_تا_من_عاشقی_کنم
قسمت 152
«آراز»
چشم هایم آن قدر سنگین بود که انگار به هم پلک هایم را چسبانده بودند. به سختی چشمانم را باز کردم و با نگاهی تار به مقابلم خیره شدم.
درد بدی در تمام تنم حس می کردم و و تمام بدنم بی حال و کرخت شده بود.
دستم را بلند کردم و از سوزشی که بخاطر سوزن سرم بود، اخم هایم درهم شد.
بوی الکل که زیر بینی ام می پیچید، حالم را بدتر می کرد.
اصلا چه شده بود؟ من در بیمارستان چه کار می کردم؟
- به هوش اومدی بالاخره؟
به عمه نگاه کردم. چشمانش سرخ بود و صدایش گرفته.
به سختی زمزمه کردم: چی شده؟
این سوال باعث شد، عمه زیر گریه بزند.
- عمه.
با حرص گفت: من چی کار کنم از دست تو؟ تو چرا هیچ وقت آدم نمیشی؟ چرا به حرف هیچ کس گوش نمی کنی؟ چرا این قدر دیوونه بازی در میاری؟ من چی بهت بگم ها؟
متعجب به او نگاه می کردم. مگر چه کار کرده بودم؟!
- مگه چی شده؟ من هیچی یادم نیست.
صدایش را بالا برد: یادت نیست؟ عیب نداره یادت میارم. دو روزه که بی هوشی. دو روز پیش بازم از اون کوفتی مصرف کرده بودی و زده بود به سرت و توهمی شده بودی. سلافه ی طفلی از همه جا بی خبر هم کشونده بودی پیش خودت.
با هق هق گفت: آخ سلافه، بمیرم برات الهی.
با شنیدن اسم سلافه هشیار شدم و به سختی روی تخت نیم خیز شدم.
- مگه سلافه چی شده؟
- دختره بیچاره رو داشتی به کشتن می دادی.
متعجب گفتم: من؟! الان سلافه کجاست؟
- از اون دره انداختیش پایین. اگه مردم دیر می رسیدند، زبونم لال سلافه تموم می کرد.
گیج و مبهوت ماندم. هر چه به مغزم فشار می آوردم که بدانم چه اتفاقی افتاده است و عمه از کدام دره صحبت می کند اما چیزی به خاطر نمی آوردم. یعنی من باعث شدم که اتفاقی برای سلافه بیفتد؟ برای عشق زندگی ام؟
با لحن تحلیل رفته ای پرسیدم: دارید شوخی می کنید دیگه نه؟
با حرص داد زد: چرا چرت و پرت میگی؟ دختره ی بیچاره رو انداختی گوشه ی آی سی یو الانم مسخره بازی در میاری؟ چی بهت بگم آخه؟ چیکار به اون دختر معصوم داشتی؟ مگه نمی گفتی دوسش دارم؟ مگه جونت به جونش بسته نبود؟ پس این چه غلطی بود کردی؟ کم با همه چیت ساخت؟ دو ماه به پات موند و زجر کشید اما می گفت من به آراز اعتماد دارم. بهم قول داده که ترک میکنه. اینجوری بهش قول دادی نامرد؟ این رسم عاشقیه؟
انگار سطلی آب سرد روی سرم ریختم. تازه داشتم باور می کردم. من چه کار کرده بودم؟
عمه بی توجه به من که مات و مبهوت مانده بودم گفت: می دونی خانواده اش چه حالی شدند؟ می دونی بخاطر توی دیوانه چه قدر ازشون خجالت کشیدم؟ مادرش طفلی وقتی فهمید چه اتفاقی افتاده از حال رفت. وقتی به هوش اومد همه ش گریه می کرد. می گفت نباید اعتماد می کردم و دخترم رو دست چنین آدمی می سپردم. دلم می خواست زمین دهن باز کنه برم توش. اصلا تو می فهمی خجالت یعنی چی؟
- الان کجاست؟ حالش چه طوره؟
- می خوای چه طور باشه؟ دو بار عملش کردند و تو آی سی یوئه. دکترش میگه رفته تو کما.
کلمه ی «کما» مانند پتکی توی سرم می خورد و در مغزم اکو می شد. سلافه ی من که همه ی زندگی ام شده بود الان در کما بود؟ بخاطر من به آن حال افتاده بود؟
سرم را به شدت از دستم کندم و به سختی از روی تخت بلند شدم. پای راستم شکسته بود و راه رفتن را برایم دشوار می کرد.
ادامه دارد...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
پنج شنبه های بی دلبر
پنج بار "شنبه " است
حتی کمی
بی حوصله تر ...!
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
Del Nadaram - Garsha Rezaei.mp3
3.09M
♡••
#گرشارضایی
دل ندارم...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
رفتـه ســـــــردار نفـس تازه کند
بــــــــــــرگـــــــــــــردد...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
دوبـــــــــاره
ایـــــن دلــــــم تنگـــــــ
کــــــــــربلاي شماســــــــت...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
اندیشہ ے معشــــــــــوقـ، نگہبانِـ خیالـ استـ
عاشقـ نتواند بہ خیـــــــــــــــــــالِـ دگر افتد ..!
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
دلی که دلدار دارد ؛
هــــمـــــه دارد...
#علامهحسنزادهآملی
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
دیده نابینا شد و قلب از تلاطم ایستاد...
بـا
نسیمـِ
"ڪربلا"
ڪۍ
زنـده
میسازے
مَــرا؟!..💔
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
خوشتر از دوران عشق ایام نیست
بامداد عاشقان را شام نیست...
#سعدی
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
1_161573552.mp3
3.99M
♡••
#حسامالدینسراج
نسیم جعد گیسویت..
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
1_366473609.mp3
1.78M
♡••
دعای عهد🕊
🎤 استاد فرهمند
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
ما شب زدگان درپۍ نُـــــــوریمـ آقا
از هِجـــــــــــرِ تو درحالِ عبوریمـ آقا
روشن شده آسمان وپایانِ شب است
ما منتظرِ صبحِ ظُهـــــــــــــــوریمـ آقا...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
تُــــــو آن خورشیدے ڪہ اگر طلوع ڪنۍ
دیگر غروبۍ براے روشنــــــــــایۍ نیست...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄