eitaa logo
باران‌ِ عشق
21.5هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
7.5هزار ویدیو
41 فایل
مَنـ‌خُـدایۍداࢪمـ❣ ڪھ‌عاشِقانھ‌دوستشـ‌داࢪمـ خُدایۍڪھ‌عاشقِـ‌مَنـ‌استـ مھࢪبـٰانـ‌استـ❣ بینھایتـ‌بَخشندھ‌استـ خُدایۍڪھ‌خانِھ‌اشـ همینـ‌حَوالۍاستـ❣ ادمین‌تبادل‌و‌تبلیغ: @Khademehosseiin بِنویسْـ‌بَࢪایَمـ ... https://harfeto.timefriend.net/17227680569677
مشاهده در ایتا
دانلود
باران‌ِ عشق
#شیفتگان‌محبت #پارت‌هفدهم دو روز دیگر در کربلا ماندیم، پدربزرگ میرفت سراغ بازارها و گردش در شهر، ام
روز آخر در کربلا، قرار شد بروم حرم برای خداحافظی و برگردم هتل تا با پدربزرگم به سمت نجف برویم رسیدم حرم دمدمای غروب بود، یک گوشه ای از بین الحرمین نشستم و نگاهم را سمت حرم امام حسین مایل کردم و آرام نجوا کردم، آقاجانم، امام حسینم، ای کسی که مزه ی حقیقی محبت را به من چشاندی، هر کسی میخواهد از شما جدا شود، وداع می کند، اما واقعا چرا؟ مگر قرار است دیگر شما را نبینم؟ من تازه شما را پیدا کردم، من با دنیای زیبایی آشنا شدم که مهر و محبت بر تار و پودش نقش بسته است، من از دیدن این دنیا خسته نمی شوم، دنیایی که یک سمت آن تویی و سمت دیگر برادرت و آن سو خیمه گاه و آن سوتر فرات و تل زینبیه و همه اجزای عاشقی دور هم جمعند در دائرة المعارف زیبایی ها، در کربلای تو، حسین جانم، من با هر رفیقی بودم با هر جمعی در هر سفری اما هیچ جایی، کربلای تو نمی‌شود، من همیشه برایم سوال بود که چرا عاشقانت از عشق گویه‌هایشان خسته نمی شوند، مدام از این هیأت به آن هیأت، از محرم امسال تا محرم سال بعد، چرا که تو عشق نا تمامی، تمامی نداری، وقتی خواستم بیایم امیدم وصل با امید بود، الانم هست، ولی می خواهم به طور تمام تو را داشته باشم، نگاهت عطر حرمت صوت زیبای مداحی‌هایت و کلا هر چه مرا یاد تو می‌ اندازد حسین جانم، من سوخته عشق امید شدم و الان سوخته محبت تو، اگر صلاح من میدانی مرا به امید برسان که امید هم از محبت چشیدگان شماست، نذر کردم اگر وصل ما انجام شد، عقد را همین جا بخوانیم، همین جا، همین بین الحرمین تو، پدر و مادر که ندارم، می خواهم شما هم به جای پدر و مادرم باشید هم این که شاهد عقد ما هم دعاکننده حال ما بلند شدم به سمت هتل حرکت کردم، بار آخر نگاهم را چرخاندم سمت حرمش و در حالی که دوباره هق هق گریه ها امانم را بریده بود، گفتم آقا امام حسین من، همه موقع وداع به تو می گویند خداحافظ، اما من به شما می گویم سلام، چون طاقت خداحافظی شما را ندارم، اصلا کسی را جز شما ندارم،انگار دارم از خانه ی خودم دور می شوم، اگر با من باشد، این قدر به من خوش گذشت که اگر چاره داشتم، همین جا می مردم، همین جا می ماندم، حسین جان نکند از چشم تو بیفتم، نکند بروم و دیگر پرنده ی جسم و جانم به سمت تو نیاید در حالی که از شدت اشک، صورتم خیس باران شده بود،گفتم حسین جان، دارم سمت پدر شما می روم، وقتی فرزند این همه مهربان است، پدر هم مهربان است و مادر هم مهربان تر، و چه دوست داشتنی است فاطمه، مادرتان.. ☄کپی‌ و استفاده بدون اجازه‌ مؤلف‌ جایزنیست 💫نقد و نظرات شما بر صحیفه دل است❤️👇 https://harfeto.timefriend.net/16655831392956