eitaa logo
باران‌ِ عشق
21.8هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
37 فایل
مَنـ‌خُـدایۍداࢪمـ❣ ڪھ‌عاشِقانھ‌دوستشـ‌داࢪمـ خُدایۍڪھ‌عاشقِـ‌مَنـ‌استـ مھࢪبـٰانـ‌استـ❣ بینھایتـ‌بَخشندھ‌استـ خُدایۍڪھ‌خانِھ‌اشـ همینـ‌حَوالۍاستـ❣ ادمین‌تبادل‌و‌تبلیغ: @Khademehosseiin بِنویسْـ‌بَࢪایَمـ ... https://harfeto.timefriend.net/17227680569677
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕❣🌺❣💕 ڪاش یڪ موج رادیو❣ همیشہ روی صدای تو بود ...💕❣💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️ @eShghdoni ♥️༺‌‌‌ ┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به سلامتی هرکی اول اسمش M 💙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️ @eShghdoni ♥️༺‌‌‌ ┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشبختی من ❣ پیدا کردن " تو " ...❣ از میان این همه ضمیر بود ...❣ با تو من خوشبخت ترینم ...:)💕❣💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️ @eShghdoni ♥️༺‌‌‌ ┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
باران‌ِ عشق
🍁🍁🍁 #part_40 رمان #معشوقه_مجازی حق داشتم که با... نتوانستم بقیه حرفم را بزنم. سرم را پایین اندا
🍁🍁🍁 رمان . همیشه می خواست طوری رفتار کند که دخترش را کوچک کند بدون اینکه مقصر اصلی را پیدا کند. ولی پدر همیشه عاقلانه تصمیم می گرفت. دلسا گفت: - مامان نیازی نیست به این کارها. اولا که ارتباط عاطفی تو دادگاه جرم نیست. دوم اینکه رفتار های حسام برای دلارام تو زندگی خلا درست کرده بود. دلارام درسته کار اشتباهی کرده ولی مقصر اصلی نیست. آب دهانم را قورت می دهم و می گویم: -من هستی رو می خوام. دیگه برام فرقی نمی کنه که با حسام زندگی کنم یا نه. فقط اگه خواستم جدا بشم هستی رو می گیرم. پدرم با آرامش گفت: -صبور باش دختر. کنار پدر می نشینم. و خیره به هفت سینی که دلسا روی میز چیده بودم. چقدر جایی هستی برایم خالی بود. یعنی هستی بهانه من را نمی گیرد؟ دلش برای آغوش مادرش تنگ نمی شود؟ از حسام و دل بی رحمش متنفر می شوم. از اینکه احساس مادرانه من را به بازی می گیرد. دلسا با تنگ ماهی به طرف ما می آید، تنگ ماهی را روی میز می گذارد و می گوید: -اینم از هفت سین ما. کامل شد. نگاهش می کنم. صورت جذاب و زیبایش، دلربایی خاصی داشت. تمام سعی اش را می کرد که بتواند خانوده اش را شاد کند، امیدوار کند. او می خواست لبخند گم شده را به چهره مادرم باز گرداند. برای دل شکسته پدرم مرحمی باشد و برای من که از همه جا رانده شده بودم تکیه گاهی باشد... بلاخره سال نو می شود. مادرم قران را روی میز می گذارد و من را در آغوش می گیرد. اول سکوت می کند. و با دست هایش من را نوازش می کند. بلاخره لب می گشاید و می گوید: -سال خوبی داشته باشی دلارام. امسال نمی زارم بهت سخت بگذره. تا جایی که بتونم کمکت می کنم. شاید مقصر من باشم.. بغضش می شکند و هق هق کنان می گوید: -خیالت راحت من و بابات پشتت هستیم. بند دلم پاره می شود. مادر چه می گوید؟ او حال مرا درک کرده است؟ وای که چه احساس خوبی است وقتی پدر و مادرت حامی ات باشد، انگار دنیا را داری! به طرف پدر می روم. دستانش را بوسه می زنم. پدر من را در آغوش می گیرد و سال نو را تبریک می گوید. بعد از رو بوسی با دلسا به طرف آشپزخانه می روم. چند فنجان چایی می ریزم. و به سمت دلسا و پدر و مادر می روم. روی مبل کنار دلسا و مادر می نشینم. جرعه ایی از چایی می نوشم با اینکه تلخ و گس بود ولی عجیب برایم شیرین بود. اکنون که مادر و پدرم من را پذیرفته بودن برای من کافی بود. پدر سکوت را می شکند و می گوید: -امسال بهتره بریم مسافرت. چون دلارام تنهایی اینجاست. و مهمون ها می خواند بفهمند که چی شده؟ پس بهتره تا تکلیف دلارام مشخص نشده یه مسافرتی بریم. هم اینکه برای حال روحیمون هم خوبه! چشمانم در چشم های پدرم گره می خورد. او حق دارد از من خجالت بکشد! از کرده من شرم کند. خودش را از فامیل و دوست و آشنا پنهان کند. این بار غصه نمی خورم. ناراحت نمی شوم. و واقعا می پذیرم که اشتباه کردم. مادرم می گوید: -بهتره بریم شمال. میریم خونه روستایی. هم خلوته. هم اینکه دلباز و قشنگه. مخصوصا الان که همه جایی شمال شلوغه. ... رفتن به پارت اول👇👇👇 https://eitaa.com/eshghdoni/1136 🍁🍁🍁🍁
[طُ] هَمُونی کِه وَقتی بِهِت فک میکُنَم مَحو رویآهآم میشَم^^🔥✨💧💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️ @eShghdoni ♥️༺‌‌‌ ┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی باورنکردنی و زیبای علیرضا طلیسچی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️ @eShghdoni ♥️༺‌‌‌ ┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدئو موزیک محرم🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️ @eShghdoni ♥️༺‌‌‌ ┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
این حسین کيست که درقلب همه جا دارد این  همه عاشق دیوانه  و شیدا دارد این حسین کيست که نام کرمش در دو سرا این چنین پیش خدا رتبهٔ اعلا دارد این حسین کيست که از کشتن او چشم خدا اشک خون از حرم عالم بالا دارد این حسین کيست که در قتلگه کربُبَلا رقص او در بر شمشیر تماشا دارد این حسین کيست همان زینت دامان نبی ازلب پاک نبی بوسهٔ زیبا دارد این حسین کيست که در سلسلهٔ عرش خدا این همه از غم این داغ مُعَزّا دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️ @eShghdoni ♥️༺‌‌‌ ┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
لرزه بـر دستان و لکنت بر زبـان و نبضِ تند!!! وصف حالم چون ببینم یک نظر، چـشم «تـو» را..... (🌸💕🍃 . . . . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️ @eShghdoni ♥️༺‌‌‌ ┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اولین اجرایِ زیبایِ موزیکِ هیچ در کنسرت تهران💛 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️ @eShghdoni ♥️༺‌‌‌ ┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
" اللّهُم ارزقنا " همانکه میدانی ... همون که دلم پیشش گیره ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️ @eShghdoni ♥️༺‌‌‌ ┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄