♡••
تُویۍ بھانہےآنابرهاڪہمۍگریند
بیـاڪہصافشوداینهـواےبارانۍ..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
هࢪشبچࢪاغِدلرا
روشنڪنمبھیادش؛
شـایدمسیـــࢪجـانـان
یڪشببھدلبیفتـد..!
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
1_1643719059.mp3
9.48M
♡••
#سالارعقیلۍ
غمـِ دل..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
4_5916000494538458667.mp3
1.78M
♡••
#استادفرهمند
دعاےعھد..🕊
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
پَنجرھ را باز ڪردمـ نفس بیاید
عِطــرِ تـُــــــــو آمدقـَــــرار رفت..!
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
میلِدیدارِڪسۍدردلمننیستکہنیست
جزتُــواےشاهِدلـمـ،ماهِدلـمـ،خُـورشیدمـ...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
خـُـــدا از دردهاے مابزرگترھ
رفیق تُو بھ آرامــــشت فڪرڪن( :
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
تـُو بخــواه
تا بھ سویـــت
ز هـوا سبڪتر آیمـ ...
#حسینمنزوے
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
Ali Akbar Ghelichi - Rakate Hashtom.mp3
7.42M
♡••
#علۍقلیچ
رڪعتِهشتمـ...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
فروغۍچہزیباگفت:
اگریادِڪسۍهستیمـ
این هنرِاوست،نھهنرِما
چقدرزيباستڪسۍ
رادوستبداريمـ
نھبراےنياز نھازروےاجبار
ونھازروےتنھايۍ
فقطبراےاينڪہارزششرادارد..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
بارانِ عشق
#سجده_عشق نوشته:عذراخوئینی قسمت آخر باصدای راننده که گفت رسیدیم به خودم اومدم کرایه روحساب کردم وپی
#شیفتگانمحبت
#پارتاول
به نام دوست
نگاه در آینه می کنم،انگار کسی در من گمشده،انبوه خاطرات،نسیم سخت تقدیر،انباشت عقده ها،سایه های سردرگم،گل های مردابی،سکوت، تنهایی و البته مادرم و مادرم
ناگاه یاد شعر رهی افتادم
کیم من؟ آرزو گم کردهای تنها و سرگردان
نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی
گهی افتان و خیزان چون غباری در بیابانی
گهی خاموش و حیران چون نگاهی بر نظرگاهی
امشب شب امید است نه این که امید میخواهد بیاید خواستگاری من،نه،شاید آخرین امید من باشد در این دنیای هزار رنگ و هزار بلا،در همین خیال بودم که نازنین آمد و محکم از صورتم ویشگون گرفت طوری که تا عمق وجودم درد گرفت، گفتم دیوانه آخه اینطور؟یک لبخند نازی زد و گفت خره خوب آدم شب خواستگاریش این همه ترش میشه؟لامصب امید داره میاد خواستگاریت اونی که همه آرزو شو دارند نمی دونم تو توی الاغ چی دیده که داره میاد خواستگاریت،اشک بود که از چشم هایم جاری بود طوری که شانه هایم تکان می خورد،نازنین آمد و محکم بغلم کرد و گفت بخدا شوخی کردم،منم همینطور که اشک آرام آرام داشت روی صورتم راهش را پیدا می کرد،بوسیدمش،گفتم می دانم نازنین زهرا،اشکم بخاطر این هست که خدا هر چی به من نداد، تو را به من داد، نمی دانم اگر تو کنارم نبودی، رفیق درد هایم نبودی من الان کجای این زندگی بودم،دوباره صورتم را محکم تر ویشگون گرفت و گفت باشه حالا تمومش کن با این صورت و قیافه ات کل خاندان طباطبایی نا امید بر می گردند،منظورش به خانواده امید بود،کل خانواده شان سید بودند،شاید من اولین غیر سیدی بودم وارد خونواده شان می شدم،یک آه بلندی کشیدم و گفتم فقط یک چیز نازنین اگر یک روزی امید علت مرگ واقعی پدر و مادرم را فهمید چکار کنم؟یک سنگ بزرگ میخورد به شیشه آرزوهایم،مکثی کرد و گفت همینطور که
بارها خودت گفتی همون خدایی که تا الان تا اینجا تو رو آورده، فکر بعدش رو هم میکنه،اگر عاشق ذاتت باشه، مطمئن باش اگر یک روزی هم فهمید،رهات نمی کنه،دوباره تنم لرزید،آرام روی صندلی نشستم، نگاهی دوباره به آینه کردم، یاد لحظاتی افتادم که با گریه و داد و التماس از پدر بزرگم می خواستم از خون مادرم بگذرد نه به خاطر مادرم بلکه به خاطر من، اما پدربزرگم فقط یک کلمه می گفت، همچین مادری نبودش بهتر از بودنش هست، حتی پدربزرگم هم گریه می کرد می گفت سارا عزیز دلم،درکت می کنم،می دونم چی میگی،اگر میگی دروغ میگم بیا جون منو بگیر ولی نمی تونم از مادرت بگذرم، مادرت باید بره،روحش که برات تموم شده،می خوام جسمش هم بره.
انگار از بیرون و درون به سرم فشار می آمد که گوشی ام زنگ خورد، مداحی که امید دوست داشت گذاشته بودم روی زنگ گوشی ام،آره خودش بود امیدم،گوشی را برداشتم و صدای پر محبت خودش بود، گفت سلام گلم ،کمی مکث کردم و گفتم سلام امید جان،گفت سارا طوری شده، صدات انگار گرفته است،گفتم نه با نازنین هستم داشتیم با هم صحبت می کردیم، یک خنده بلندی کرد و گفت من ببعی خودمو نشناسم باید بمیرم،منم یک خنده ی ریزی کردم و گفتم کجایی؟ گفت هیچی خونه ام از صبح دارم خونواده رو راضی می کنم بیاییم خواستگاریت، و دوباره شروع کرد خندیدن، خواستم بهش بگویم دیوانه اما دلم نیومد گفتم باشه عزیزم منم دارم بابا بزرگم رو راضی می کنم بیایید خواستگاری و دوباره شروع کرد خندیدن و اصلا اولین بار عاشق خنده هایش شده بودم لعنتی دوست داشتنی..
ادامه دارد
#بهقلمسیدمحمدحسینی
☄کپی و استفاده بدون اجازه مؤلف جایز نیست
💫داستان به روز نگاشته می شود،نظرات شما می تواند مسیر داستان را مشخص کند👇
https://harfeto.timefriend.net/16655831392956
♡••
ڪوه با نخستین
سنگها آغاز مۍشود
و انسان با نخستین درد
من با نخستین نگاهِ تُـو آغاز شدمـ...
#احمدشاملو
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
16.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡••
#علیرضاقربانۍ
آھازصبورے...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
ضـامنِآهوےصحراشدنتجـاےخودش
اینڪہدرروزِجزاضامنِمایۍ؏شقاست..
#مھدےنظرے
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
ازهمانروزڪہمسڪینِسراےتوشدم
بہتوسوگندڪہنمڪگیرعطاےتوشدم...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
گاهۍمࢪگقصدِڪشتننداࢪد
نامشمۍشوددِلتنـگۍ...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
1_1181551494.mp3
5.73M
♡••
#محمدمعتمدے
🎼 شوقِدیدار...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
4_5916000494538458667.mp3
1.78M
♡••
#استادفرهمند
دعاےعھد..🕊
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
نشود صُبح اگࢪ عࢪضِ اࢪادت نڪنمـ
نامـِ زیباے تُـو ࢪا صُبح تلاوت نڪنمـ...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
مِھرَتبہدِلَمنِشَستوَدِلَمرَنـگوبـوگِرفت
ایـندِلبـہپـٰاے؏ـشقِشمـٰاآبـروگـرفت...!
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
بھ ؏شقِ خُـدا زندگۍڪن
تا خُـدا همـ بھ ؏شقِ تُـوخُدایۍڪند..
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
از آنچـِھ نیسٺ
مخـُـــــــوࢪ غَـمـ...
#بیدلدهلوے
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
1_1656189911.mp3
2.49M
♡••
#احسانخواجہامیرے
میشہخُداراحسڪرد...
༻@Barrane_eshgh༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄