🌼 رمان نرگس و لاله🌷
#پارت_دهم
امروز روزیه که لاله و نرگس دل تو دلشان نیست ؛ قرار است امروز نفرات برتر امتحانات معرفی بشوند 👩🏼🎓
وقتی معلم به کلاس آمد نرگس و لاله با بی تابی از اون خواستند که نتایج امتحانات را اعلام کند😃
وقتی معلم اسم لاله و نرگس را به عنوان نفرات برتر کلاس اعلام کرد هر دوی آنها با خوشحالی خبر شاگرد اولی شان را به خانواده های شان دادند.🥳🥳
پدرلاله که حسابی از موفقیت او خوشحال شده بود به لاله گفت:
_پدر لاله : دخترم موفقیتت رو تبریک میگم. تو تونستی با تلاش و زحمت زیاد به این موفقیت بزرگی برسی و من و مامانت تصمیم گرفتیم یه جشن سه نفره به افتخار تو ترتیب بدیم و یه جایزه به دلخواه خودت تقدیمت کنیم🎁
خوب عزیزم چی دوست داری؟😌
+لاله: فدای مامان و بابای مهربونم بشم . واقعا بابا هر چی دلم بخواد برام میخری؟😍
_پدر لاله : بله عزیزم😊
+ لاله : قول میدی هر چی دلم خواست برام بگیری؟
_ پدر لاله : بله دخترم ، قول میدم🤝
+لاله : مامان شما هم قول میدی اجازه بدی هر چی دلم خواست بگیریم؟
× مامان لاله : بله عزیزم . قول میدم ، عزیزم دختر گلم ما میخوایم تو خوشحال باشی.💋
+لاله : مامان و بابای عزیزم ممنون که این همه به من لطف می کنید ، اگه اجازه بدید عصر باهم بریم بازار و اونجا بهتون بگم که چی دوست دارم داشته باشم😝
مامان و بابای لاله موافقت کردند💗
عصر آن روز : ____
ادامه دارد...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 💜 نرگس و لاله 💜 به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr