eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بصیـــــــــرت
#معرفی_شهدا #شهید_براتعلی_سیاهکلی_مرادی، فرزند: صاحبعلی متولد: بیستم مهر ۱۳۴۰، روستای کوشان از توابع شهر رشت ، تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. #شهادت نوزدهم آذر ۱۳۵۹، در آبادان بر اثر اصابت ترکش به شهادتــــ🌷ــــ رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است. #روحمان_با_یادش_شاد #نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
به رسم یادگار ... عکسهایت می شود ... مرحم دلتنگی هایم ... پس از ۳۸ سال بی‌خبری از شوهر شهیدش، به همت خانواده شهید همجوار مزار همسرش و یکی از همرزمان این شهید، مزار همسر خود را پیدا کرد و صبح دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸ از رشت به تهران آمد و بر سر مزار همسر شهیدش حاضر شد. همسر این شهید که در طول این سال‌ها گمان می‌کرد «محمد صفری» مفقود‌الاثر شده است، دیروز بعد از سال‌ها انتظار برای اولین‌بار مزار شوهر شهیدش را زیارت کرد. پیکر مطهر که در سال ۱۳۶۰ به رسید، در قطعه ۲۴ بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شده بود. ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_بیست_و_
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 8⃣2⃣ . .پس منو تو ڪجا بنشینیم! مادرت میخندد... _ شرمنـــــده عروس گلم!یجوری شده ڪ تو و عـــــلی مجبورید باموتورش بیاید ...و اشاره می ڪند ب جلو..موتورت ڪنار تیر برق پارڪ شده!لبخـــــندی میزنم ومیگویم.. _ دشمنت شرمنده مامان!اتفاقا ازبوی ماشین خیلی خوشم نمیاد...! تو همان لحـــــظه پوزخندی میزنی وجلوتراز من سمت موتور 🏍میروی سجاد هم ماشین راروشن وحرڪت می ڪند...پشت سرت راه میفتم سڪوت ڪرده ای حتی حـــــالم رانمیپرسی!پس اشتباه فهمیده بودم..تو همـــــان سنگ دل قبـــــلی هستی..فقط اگر هفته پیش اشڪ میریختی بخـــــاطر شو ڪ فضـــــای ایجاد شده بود...صدایم راصاف می ڪنم و میگویم: _ دست منم بهتر شده!! _ الحمـــــدا...! چقـــــدر یخ!سوار موتور میشوی...حرصم میگیرد ڪیفم رابینـــــمان میگذارم و سوار میشوم.اما ن...!دوباره ڪیف را روی دوشم میندازم و ازپشت دستانم رامحڪم دورت حلقه می ڪنم حس می ڪنم چیزی درمن تغییر ڪرده!شاید دیـــــگر دوستت ندارم...فقط میخـــــااهم تلافی ڪنم!ازآینه ب صـــــورتم نگاه می ڪنی.. _ حتمـــــن باید اینجوری بشینی..؟ _ مردا معمولا بدشون نمیاد...! اخم می ڪنی و راه میفتی.... خلـــــوت ست و شاید بهتربگویم پرنده هم پرنمیزند..!مادرم میوه 🍎پوست می ڪند و گرم صحبت بازهراخانوم میشود.. _ میبینم ڪ آقای شمام نیومدن مثل آقای ما.. _ آره علی اصغرو برده پیش یڪی از همرزماش.. ازجایم بلند میشوم و ب فاطمـــــه اشاره می ڪنم تا دنبالم بیاید...حرف گوش ڪن بدنبالم می آید.. _ نظرت چیه بریم تاب بازی..؟ _ الان؟باچادر؟؟؟ _ آره خب ڪسی نیست ڪ..! مردد نگاهم می ڪ...ند. دستش را باشیطنت می ڪشم و سمت زمین بازی میرویم.سجاد ب پیست دوچرخه سواری🚲 رفته بود تادوچرخه ڪرایه ڪند..تو هم روی ی نیم ڪَت نشسته ای و ڪتاب میخـــ📖ــاانی...اول من سوارتاب میشوم و زیرچشمی نگاهت می ڪنم...میخـــــواهم بدانم عڪس العملت چه خـــــواهد بود!فاطمـــــه اول ب تماشا می ایستد ولی بعداز چنددقیقه سوار تاب ڪناری میشود و هردو باهم مسابقه سرعت میگذاریم.ڪم ڪم صدای خنـــــده هایمان بلند میشود.نگاهت می ڪنم ازروی نیمکت بلند میشوی و عصبی سمتمان🚶 می آیـی.. _ چ خبرتونه؟...زشت نیست!؟یهو یڪی بیاد چی!؟...آروم تربخندید!! فاطمـــــه سریعا تاب را نگه میدارد و شرم زده نگاهت می ڪند...اما من اهمیت نمیدهم...دوست دارم ڪمی هم من نسبت ب تو بی اهمیت باشم..!! _ ریحـــــانه باتوام هستما!تابو نگه دار.. گوش نمیدادم و سرعتم رابیشتر می ڪردم... _ ریحـــــان مجبورم نڪن نگهت دارم!! _ مگه میتونی؟؟ پوفی می ڪنی،آستین هایت راروی ساق دستهایت تا میزنی...!این حرڪت ینی هشدار _ نگهت دارم یاخودت میـــــای پایین؟ _ یبار گفتم نمیتونی..😝 هنوز جمـــــله ڪامل نشده ڪه دستت را دراز می ڪنی ومچ پایم را میگیری تاب شروع می ڪند ب لرزیدن،تعـــــادلم را ازدست میدهم و جیـــــغ می ڪشم... _ هیسس عهه! عصبی پایم را می ڪشی ومن باصورت توی بغلت پرت میشوم!!دست باند پیچی شده ام بین من و تو میمـــــاند ومن ازدرد آخ بلندی میگویم .... زهرا خانوم ازدور بلند میگوید: خب مادر این ڪارا جاش تو خونس!! و بامادرم میخندند..تو خجالت زده خودت را عقب می ڪشی و درحالی ڪ ازخشم سرخ شده ای میگویی.. _ شوخی اینجوری نڪن!هیـــــچ وقت.. . بسوزد پدر عشقققق❣ ڪه سوزاند مرا... ♻️ ... 💘 @khamenei_shohada
عبدالحسین برونسی.mp3
15.42M
مجموعه 🔊6⃣ ✨" نیمه پنهان ماه "💫 روایتی از زندگی شهدا از زبان همسران شهدای عالی قدر ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
سه شنبه شب چنان گلدسته های جمکرانت به سوی آسمان دست تمنا می گشایند که گوش دل یقینا بشنود آهنگ
❇#تقویم_ابراهیم✔ ✍ #امروز 🌹 #چهارشنبه ، مورخ👇 بیستم(۲۰)، آذر(۹)، نود و هشت(۹۸)؛ می‌باشد. مصادف با: ۱۴ربیع‌الثانی۱۴۴۱ ۱۱دسامبر۲۰۱۹ 🔸️ذکر امروز: #یا_حی_یا_قیوم 🔹️حدیث امروز: خدای عزوجل رباخوار و ربادهنده و نویسنده و شاهد بر آن را لعنت کرده است. #رسول_اکرم(ص) 🔸️رویداد‌های امروز: قیام مختار ثقفی به خونخواهی امام حسین(ع) شهادت شهیدمحراب آیت‌الله‌دستغیب عملیات مطلع الفجر 🔴۲۲روز تا ولادت حضرت زینب(س) 🔵۳۰روز تا شهادت حضرت زهرا(س) ۷۵روز 🆔️ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما بهش میگیم آقا👆 آقارو ازهرطرف بخونی، آقاسـ🌺ـت  اَللّـٰهُـمَّ احْفَظْ سِیِّدِنٰا وَ قٰائِدِنٰا وَ وَليِّ اَمْرِنٰا اِمٰامَ الْخٰامِنِہ اي به صلابت حیدریش ! 💠رَهبَرَم سَیِّد عَلی💠
سردار #شهید_حسن_اکبری 🌷از جانبازان سرافراز #دفاع_مقدس بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم سوریه شده بود 🌷 👈که سر انجام درحالی که فرماندهی گردان تخریب را در تدمور سوریه برعهده داشت در جریان آزادسازی حلب، 20 آذر سال 95 هدف گلوله توپ قرار گرفت و به درجه رفیع شهادتـــ🌷ــ🕊 نائل آمد. 👉 #روحمان_با_یادش_شاد #سالروز_شهادت
🔰 شهیــــــــ🌷ـــد هادی محبی: 👈در خود بر اقامه معروفات تاکید کرده بود و از امام حسین(ع) و اهل بیتش به عنوان الگو و اسوه در این مسیر یاد کرده و تاکید کرده بود که برای اقامه دین خدا، از تمام مادیات و عزیزان خود گذشتند.🌷🕊 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
بصیـــــــــرت
🔰 شهیــــــــ🌷ـــد هادی محبی: 👈در #وصیت‌نامه خود بر اقامه معروفات تاکید کرده بود و از امام حسین(ع)
🔰 🔸در تاریخ 23 / 1/ 1354 در خانواده ای مؤمن و متعهد چشم به جهان گشود. عشـــــ❣ــــق و علاقه او به ایثارگران و شهداء كشور عزیزمان باعث شد به انجمن اسلامی مدرسه اش بپيوندد. 🌷🔹او پس از اخذ مدرك دیپلم حسابداری از هنرستان حمزه سیدالشهدا (ع) در دانشگاه پیام نور در رشته مدیریت پذیرفته شد. احساس مسئوليت هادی در زمينه تهاجم فرهنگي و حساسيت او نسبت به اين موضوع همواره باعث مي شد كه به هدايت نوجوانان و جوانان بپردازد.🌷 🔸 او همواره در آرزوي شهادت بود و سرانجام هم در روز دوم ماه رمضان درمیدان امام حسین (ع) تهران با ضربات چاقو به ناحیه گردن به شهادت رسید. ضارب او توسط عده اي از مردم دستگير و تحويل قوه قضائيه شد. دادگاه پس از محاكمه، حكم قصاص را صادر كرد و قاتل را براي اجراي حكم، به میدان امام حسین (ع) بردند ، حكم قرائت شد، اما پدر هادي، به شكرانه ماه كرامت و بردباري، قاتل پسرش را بخشيد.🌷🕊 شهادت دوم رمضان سال ۱۳۷۸ ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯