بصیـــــــــرت
📕 #عاشقانه_ای_برای_تو ✍ #قسمت_دهم 🏃فرار بزرگ 🍃حدود دو ماه بیمارستان بستری بودم ... هیچ کس ملاقاتم
📕 #عاشقانه_ای_برای_تو
✍ #قسمت_یازدهم
🇮🇷زندگی در ايران
🌟به عنوان طلبه توی مکتب پذیرش شدم ... از مسلمان بودن، فقط و فقط حجاب، نخوردن شراب و دست ندادن با مردها رو بلد بودم
🌟همه با ظرافت و آرامش باهام برخورد می کردن ... اینقدر خوب بودن که هیچ سختی ای به نظرم ناراحت کننده نبود ... .
سفید و سیاه و زرد و ... همه برام یکی شده بود ... مفاهیم اسلام، قدم به قدم برام جذاب می شد ...
🌟تنها بچه اشراف زاده و مارکدار اونجا بودم ... کهنه ترین وسایل من، از شیک ترین وسایل بقیه، شیک تر بود ... اما حالا داشتم با شهریه کم طلبگی زندگی می کردم ... اکثر بچه ها از طرف خانواده ساپورت مالی می شدن و این شهریه بیشتر کمک خرج کتاب و دفترشون بود ... ولی برای من، نه ... .
با همه سختی ها، از راهی که اومده بودم و انتخابی که کرده بودم خوشحال بودم ...
🌟دو سال بعد ... من دیگه اون آدم قبل نبودم ... اون آدم مغرور پولدار مارکدار ... آدمی که به هیچی غیر از خودش فکر نمی کرد و به همه دنیا و آدم هاش از بالا به پایین نگاه می کرد ... تغییر کرده بود ... اونقدر عوض شده بودم که بچه های قدیمی گاهی به روم میاوردن ... .
🌟کم کم، خواستگاری ها هم شروع شد ... اوایل طلبه های غیرایرانی ... اما به همین جا ختم نمی شد ... توی مکتب دائم جلسه و کلاس و مراسم بود ... تا چشم خانم ها بهم می افتاد یاد پسر و برادر و بقیه اقوام می افتادن ... .
🌟هر خواستگاری که می اومد، فقط در حد اسم بود ... تا مطرح می شد خاطرات امیرحسین جلوی چشمم زنده می شد ... چند سال گذشته بود اما احساس من تغییری نکرده بود...
💠همه رو ندید رد می کردم ... یکی از اساتید کلی باهام صحبت کرد تا بالاخره راضی شدم حداقل ببینم شون ... حق داشت ... زمان زیادی می گذشت ... شاید امیرحسینم ازدواج کرده بود و یه گوشه سرش به زندگی گرم بود ... اون که خبر نداشت، من این همه راه رو دنبالش اومده بودم ... .
رفتم حرم و توسل کردم ... چهل روز، روزه گرفتم ... هر چند دلم چیز دیگه ای می گفت اما از آقا خواستم این محبت رو از دلم بردارن ... .
💠خواستگارها یکی پس از دیگری میومدن ... اما مشکل من هنوز سر جاش بود ... یک سال دیگه هم همین طور گذشت ... .
💠اون سال برای اردوی نوروز از بچه ها نظرسنجی کردن ... بین شمال و جنوب ... نظر بچه ها بیشتر شمال بود اما من عقب نشینی نکردم ... جنوب بوی باروت می داد ... .
💠با همه بچه ها دونه دونه حرف زدم ... اونقدر تلاش کردم که آخر، به اتفاق آراء رفتیم جنوب ... از خوشحالی توی پوست خودم نمی گنجیدم ... .
💠هر چند امیرحسین از خاطرات طولانی اساراتش زیاد حرف نمی زد که ناراحت نشم ... اما خیلی از خاطرات کوتاهش توی جبهه برام تعریف کرده بود ... رزمنده ها، زندگی شون، شوخی ها، سختی ها، خلوص و ... تمام راه از ذوق خوابم نمی برد ... حرف های امیرحسین و کتاب هایی که خودم خونده بودم توی سرم مرور می شد ... .
💠وقتی رسیدیم ... خیلی بهتر از حرف راوی ها و نوشته ها بود ... برای من خارجی تازه مسلمان، ذره ذره اون خاک ها حس عجیبی داشت ... علی الخصوص طلائیه ... سه راه شهادت ... .
💠از جمع جدا شدم رفتم یه گوشه ... اونقدر حس حضور شهدا برام زنده بود که حس می کردم فقط یه پرده نازک بین ماست ... همون جا کنار ما بودن ... .
اشک می ریختم و باهاشون صحبت می کردم ... از امیرحسینم براشون تعریف کردم و خواستم هر جا هست مراقبش باشن ...
#ادامه_دارد
#داستان_واقعی
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
#قرار_عاشقی
شب چهلم از چله #دعای_فرج
اللهم عجل لولیک الفرج
#شبتون_مهدوی
@khamenei_shohada
#نشر_حداکثری
بسم رب الشهداء و الصدیقن
22 اسفند سالروز تشکیل بنیاد شهید و امور ایثارگران به فرمان معمار و بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی ره و
روز ملی بزرگداشت شهدا بر خانواده های معظم شهدا و ایثارگران گرامی باد
#۲۲اسفند
#گرامیداشت_شهدا
#صبحتون_از_هر_روز_شهدایی_تر
#دعای_فرج
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#معرفی_شهید سردار #شهید_عبدالحسین_برونسی 💠نام و نام خانوادگی: عبدالحسین برونسی 💠نام پدر: حسینعلی 💠
#یاد_شهدا
#شهید_غلامحسین_برونسی 🌹
اگرمن در این عملیات شهید نشدم به مسلمونی من شک کنید
#سالروز_شهادت #شهید_غلامحسین_برونسی گرامیباد
ـــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
#یاد_شهدا #شهید_غلامحسین_برونسی 🌹 اگرمن در این عملیات شهید نشدم به مسلمونی من شک کنید #سالروز_ش
🔰 #شهیدی که حضرت زهرا به او قول شهادت داد 🔰
💠روایتی بسیار خواندنی🌹
🎙 راوی: #رحيم_پور_ازغدي
شاید جزو معدود افرادی بودیم
که تا آخرین دقایق شهادت شهید برونسی
در کنار ایشون بوديم
خب ایشون آدمی نبود که
فلسفه خونده باشه
عرفان خونده باشه
فقه وتفسیرو اصول..اینا باشه نبود
یه آدم عالیه خاکی ..بنا , کارگر
یک مقدار طلبگی خونده بود
حکمت بود در برونسی
معرف بود ولو تحصیلات و مدرک نبود .ولی حکمت داشت
قرآن که میخوند حقیقتامیخوند ایمان داشت
و مکاشفاتی که داشت
که سه چهارنمومنش رو همون زمان جنگ شنیدم
که قبل از
#عملیات_بدر ایشون
گفت :
اونجا که #حضرت_زهرا به من قول داده که من #شهید می شم
و تو بچه های دیگه مشهور بود
که #حاجی_برونسي
گفته :
اگه من تو این عملیات #شهید نشم
تو مسلمونی خودم شک می کنم.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
ـــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــــــــ
پنجشنبه است
و یاد درگذشتگان 😔
🌸اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
التماس دعا 🙏
🕯🦋🕯🦋🕯🦋🕯
آخر هفته و دلتنگی برای عزیزانی
که دیگر در کنار ما نیستند...😔💔
شادی ارواح مطهر شهدا و
شادی روح پدران و مادران آسمانی
با ذکر فاتحه و صلوات🙏
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
ذاکر با اخلاص اهل بیت علیهم السلام شهید مدافع امنیت امید اکبری یکی از شهدای حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان است که چهره و صدای او برای بسیاری از اهالی اصفهان آشنا است...
امید ،خادم الحسین ، ذاکر اهل بیت و ذاکر هیئت فدائیان حسین اصفهان بود که همراه رفیقانش در ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ دو روز بعد از چهل سالگی انقلاب غریبانه در جاده خاش_زاهدان پر کشید و جزء اولین شهدای چلّه ی دوم انقلاب نام گرفت.
#شهید_امید_اکبری
@khamenei_shohada
وقتی که #حاج_حسین_بادپا می گفت #حاج_قاسم از غیب خبر داره!
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
وقتی که #حاج_حسین_بادپا می گفت #حاج_قاسم از غیب خبر داره! http://eitaa.com/joinchat/935919616C803
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حاج_حسین_بادپا
یک بار حاج حسین بادپا رو به من گفت #حاج_قاسم از غیب خبر داره!
گفتم یعنی چی؟ گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما... پرسیدم چه خوابی؟
حاج حسین گفت چندی قبل خواب
#شهید_کاظمی را که پیغام #شهید_یوسف_الهی را برایم آورد و گفت تو #شهید نمی شوی دیدم.
در خواب به شهیدکاظمی گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی شهیدکاظمی دعا نکرد،گفتم من دعا میکنم آمین بگو و بعد گفتم خدایا منو به شهدا برسون باز هم شهیدکاظمی آمین نگفت و فقط شهیدکاظمی به صورتم نگاه کرد و خندید.
#حاج_قاسم از کجا فهمیده که بهم گفت اگر آن کسی که باید برایت دعا کند شهید می شوی.
حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار #شهید_کاظمی می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند.
حاج حسین آنجا از مادر #شهید_کاظمی
می خواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش و حاج حسین یک ماه بعد در سوریه شهید می شود.
#روحمان_با_یادشان_شاد
💢 قاب ابلاغ سلام رهبری در کرج به مناسبت روز شهید به همسر شهید مدافع وطن مرتضی رمضانی تقدیم گردید
🔹 شهید رمضانی از کارکنان پلیس تکاوری نیکشهر در استان سیستان و بلوچستان چهارم بهمن ۹۷ در حین ماموریت به درجه رفیع شهادت نائل گردید
ــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88