هدایت شده از 🍄دنیای تم و استیڪر ایتا🍄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحتون پرخیر و برکت 😊 #ان_شاءالله 🌹❣
🌤تقویم امروز 🌤
⚜ شنبه ⚜
☀️ ۳۰ فروردین ١۳۹۹ خورشيدی
🌙 ۲۴ شعبان ۱۴۴۱ قمری
🎄 ۱۸ آوریل ۲۰۲۰ میلادی
📿 ذکر روز 💯
☘یا رب العالمین☘
گفتند:
طرف از آب گِلآلود
ماهی میگیرد!
دلم آب گلآلوده میخواهد
با آن ماهیهای گمگشتهاش ...
«غواص خط شکن، #شهید_جلال_توکلی، عملیات والفجر ۸»
#صبحتون_شهدایی
ــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــ
کانال امام خامنه اے شهدا
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
#برگی_از_خاطرات
#شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری🌹
ادامه در پست بعد 👇👇
ـــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
#برگی_از_خاطرات #شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری🌹 ادامه در پست بعد 👇👇 ـــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــ
👆👆
#شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری🌹
خیره شده بود به آسمان
حسابی رفته بود توی لاک خودش...
بهش گفتم: «چی شده محمد؟» 🤔
انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟😔 میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله💥 توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام).
ـــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
✍رهبر معظم انقلاب:
انقلابی یعنی دارای سواد، دارای انضباط، دارای تدیّن، دارای حرکت، دارای عقل، خردمند. ما یک چنین نسلی لازم داریم. این نسل، نسل جوان ما است.
۹۵/۷/۲۸
ـــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
✍شهید قاسم سلیمانی :
🔹برخی وقت ها ما تصورهای غلطی نسبت به قدرت دشمن داریم. از دور یک تصوراتی وجود دارد. اما وقتی به درون خودشان می رویم ، می بینیم فاصله فاصله بسیار فاحشی است بین آن چیزی که ما تصور می کردیم و آن چیزی که حقیقت دارد.
ـــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
🌺ماجرای دیدار شهید حاج قاسم سلیمانی با خانواده جوان ترین شهید مدافع حرم ارتش #شهید_مجتبی_یداللهی
✍یک شب ساعت ۱۱ شب تلفن خانه مان زنگ خورد. مردی پشت تلفن بدون اینکه خودش را معرفی کند گفت فردا با حاج آقا می خواهیم در منزل خدمتتان برسیم. فکر کردم یکی از مسئولان کشور یا رییس جمهور هستند. اصلاً ذهنم به سمت حاج قاسم سلیمانی نرفته بود. چند لحظه بعد علی رغم اینکه منزل ما آسانسور دارد دیدم حاج قاسم است که از پله ها سه طبقه با همراهانش بالا آمد تا تشریف بیاورند منزل ما...
🔹نیم ساعتی منزل ما نشستند و بعد بلند شدند که بروند بعد از من خواستند دعا کنم عاقبت شان به شهادت ختم شود. گفتم دعا می کنم شما در رکاب امام زمان (عج) شهید شوید،ایشان لبخند دیگری زد و گفت شما دعا کنید من عاقبتم به شهادت ختم شود و وقتی صاحب زمان(عج) آمدند مجدد در رکاب ایشان بجنگم و دوبار به شهادت برسم. راستش بازهم دلم نیامد به دعایشان آمین بگویم و دوباره گفتم انشاءالله در رکاب امام زمان باشید...
ـــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
#برگی_از_خاطرات
عکس دخترشو زده بود تو دفتر فرماندهیش، بهش گفتم: مرتضی اون عکسو بردار اینجوری دلت گیره نمیتونی بپری ها، گفت: نه میخام با همه وابستگیام فدایی امام زمان (عج) بشم.
🌷شهید مرتضی مسیب زاده
ـــــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
🔹می گفت:
" #پاسدار یعنی کسی که کار کنه، بجنگه، خسته نشه... کسی که نخوابه تا وقتی خود به خود خوابش ببره..."
🔹یه بار توی جلسه فرماندهان داشت روی کالک شرایط منطقه رو توضیح می داد؛ یه دفعه وسط صحبت صداش قطع شد از خستگی خوابش برده بود دلمون نیومد بیدارش کنیم چند دقیقه بعد که خودش بیدار شد، عذرخواهی کرد؛ گفت: سه چهار روز هستش که نخوابیده ام...
🌷 #سردار_شهیدجاویدالاثر_مهدی_باکری
شادی روح شهید عزیز #صلوات
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌹 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
#سالروز_زمینی_شدنت_مبارک_سردارباغیرت
ــــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡 #رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا #قسمت_سی_و_یکم ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺁﺷﭙﺮﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫ
💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡💞🧡
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا
#قسمت_سی_و_دوم
ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﻦ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ . ﺩﺭﺑﺎﺭﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ .
ﭘﺪﺭ ﯾﮑﻪ ﺧﻮﺭﺩ : ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺶ ﻭﺍﯾﺴﯽ . ﻣﻄﻤﺌﻨﯽ؟
– ﺁﺭﻩ . ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ .
– ﭘﺲ ﺑﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺣﺮﻓﺎﺗﻮﻧﻮ ﺑﺰﻧﯿﺪ !
ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ . ﻫﺮﺩﻭ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ، ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﮔﺬﺷﺖ . ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﻄﻤﺌﻨﯿﺪ؟
– ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﻪ . ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ .
– ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﺎﺩﯼ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
– ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﻣﻨﻢ ﺗﻮﻗﻌﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ . ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺷﺮﻁ ﺩﺍﺭﻡ .
– ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ !
– ﺑﺪﺍﯼ ﻋﻘﺪ ﺑﺮﯾﻢ ﺷﻠﻤﭽﻪ !
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﯾﺰﯼ ﺯﺩ : ﭘﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ ﻫﻤﺴﻨﮕﺮ ﺑﺎﺷﯿﻦ !
– ﺍﻥ ﺷﺎﺀﺍﻟﻠﻪ .
# ﮔﺮﻩ _ ﺯﻟﻒ _ ﺧﻢ _ ﺍﻧﺪﺭ _ ﺧﻢ _ ﺩﻟﺒﺮ _ ﻭﺍ _ ﺷﺪ
# ﺯﺍﻫﺪ _ ﭘﯿﺮ _ ﭼﻮ _ ﻋﺸﺎﻕ _ ﺟﻮﺍﻥ _ ﺭﺳﻮﺍ _ ﺷﺪ …
#ادامه_دارد...
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88