eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
70 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️پیام تسلیت و دستور رهبر معظم انقلاب درپی آتش سوزی یک مرکز درمانی بسم الله الرحمن الرحیم 🔹حادثه‌ بسیار تلخ آتش سوزی در یک مرکز درمانی را که به جان‌باختن تعدادی از مردم عزیزمان انجامید به خانواده‌های مکرّم آنان صمیمانه تسلیت عرض میکنم و تسلّا و آرامش قلبی آنان و رحمت الهی برای درگذشتگان را از خداوند متعال مسئلت میکنم. دستگاه‌های مسئول باید همه‌ تلاش خود را برای جلوگیری از وقوع چنین حوادث دلخراش و نیز تدابیر لازم برای کاستن از آسیب‌ها و خسارت‌های آن به‌کار گیرند و مانع چنین ضایعات بی‌جبرانی شوند. بررسی درست این حادثه‌ی مرکز درمانی نیز باید به‌وسیله‌ی دستگاه‌های مسئول سریعاً انجام گیرد. سیّد علی خامنه‌ای ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۹ ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
2.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویری از شست و شوی گنبد منور رضوی در آستانه میلاد امام رضا(ع) ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🌼🍃🌺🍂 🌺🍁🍃 🍃🌼 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_بیستم_ویکم(ب) خیره نگاهش کردم: - تو چی؟از هانیه میگذری؟
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 (الف) ✍حالا دیگر جز عربده های پر تملق پدر رجوی زده ام در مستی،دیگر صدایی به گوش نمیرسید. حتی دلسوزی های مادرانه ی تنها مسلمان ترسوی خانه مان،زنی که هیچ وقت برایم مهم نبود،اما انگار ناخودآگاهم،عادت کرده بود به نگرانی های ایرانی منشانه اش. روزها میگذشت و مادر بی صداتر از هروقت دیگر،خانه گردی میکرد. از اتاقش به آشپزخانه،از آشپزخانه به اتاقش،بدون حتی آوایی که جنس صدایش را به یادم آورد. با چادری سفید بر سر و تسبیحی در دست و سوالی که حالم را بهم میزد، او هنوز هم روی خدایش حساب میکرد؟ حالا دیگر معنای مرده ی متحرک را به عینه میدیدم. زنی که نه حرف میزد،نه گریه میکرد،نه میخندید و نه حتی زندگی فقط بود، با صورتی بی رنگ و بی حس و منی که در اوج انکار،نگرانش بودم. من دانیال را می پرستیدم،اما به مادر عادت کرده بودم. عادتی که اسمش را هر چه می گذاشتم جز دوست داشتن. آن روزها اسلام مانند موریانه،دیوارهای کاه گلی اطرافم را بلعیده بود و حالا من بودم و زمستانی سوزناک که استخوان خورد میکرد و من تمام لحظه هایم را به مرور عکسهای آن دوست مسلمان دانیال در ذهنم میگذراندم،تا انتقام خانه خرابی ام را از نفس به نفسش بگیرم اما دانیال را دیگر بی تقصیر نمیدانستم. اگر او نمیخواستم زندگیم مان حداقل،همان جهنم دلنشین سابق بود با همان مادرانه های زن ایرانیِ خانه مان. حالا دیگر قاعده ی تمام شده ی زندگیم را میدانستم. دانیالی که نبود.. و دوست مسلمانی که چهل دزد بغداد را شرمنده کرد و در این بین نگرانی ها و مهربانی های عثمان،پوزخند بر لبم می نشاند. مدتی گذشت با مستی های بی خبرانه پدر،سکوت آزار دهنده مادر،قهوه ها و ملاقات های عثمان. عثمانی که وقتی از شرایط و حالات مادر برایش گفتم با چشمانی نگران خواست تا برای معالجه نزد پزشک ببرمش و من خندیدم. عثمانی که وقتی با دردهای گاه و بی گاه معده ام مواجهه میشد،با نگرانی عصبی میشد که چرا بی اهمیت از کنار خودم میگذرم و من می خندیدم. عثمانی که یک مسلمان بود و عاشق چای و من متنفر از هر دو.. و او این را خوب میدانست ادامه دارد،،،، @khamenei_shohada 🌸 🍃❤️ 💐🍃🌸
23.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدی که زمین با او حرف زد... عالم عبث نیست... ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از گرفته، تا و ، تا و و ، و همه فاتحان گمنامِ نام‌داروــ...... 🌹 ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
✍رهبر انقلاب: وقتی مقابل دشمن از نشان دادن قدرت بترسیم، دشمن پررو می‌شود. می‌گویند ایران در خلیج فارس رزمایش نداشته باشد؛ چه غلط ها! از آن طرف دنیا می‌آید رزمایش برگزار می‌کند؛ خب بروید همان خلیج خوک‌ها، اینجا چه می‌کنید!؟ خلیج فارس خانه‌ی ما است. جای حضور ملت ایران است. این‌طور باید باقدرت‌های زیاده‌خواه مواجه شد. ۹۵/۲/۱۳ ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مدیحه سرایی خادم (ع) در جوار حرم مطهر آن امام همام ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
در 12 تیرماه 1367، یک فروند هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران، در پرواز معمولی برنامه‏ ریزی شده 655، از بندرعباس به مقصد دبی در حالی که هنوز سقف پرواز مورد نظر را به دست نیاورده بود بر فراز آب‏های سرزمینی ایران و در آب‏های اطراف جزیره هنگام، به دلیل شلیک دو موشک از ناو آمریکایی وینسنس سقوط کرد و تمامی 290 نفر مسافر و خدمه آن به رسیدند ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
در 12 تیرماه 1367، یک فروند هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران، در پرواز معمولی برنا
اما مگر گناه آنها چه بود ؟ 118 نفر از این مسافران بی‏گناه، زن و کودک بودند. همچنین 20 هندی، یک ایتالیایی، 6 پاکستانی، 13 نفر تبعه امارات و 6 یوگسلاو نیز در میان مسافران هواپیما دیده می‌شد. رئیس جمهور وقت آمریکا به فرمانده ناو وینسنس که موجب سقوط هواپیمای مسافربری ایران شده بود نشان افتخار داد و بر جنایت او مهر تأیید زد. این تناقض آشکار از عوام فریبی ریاکارانه دولت آمریکا و نیات شوم سردمداران این کشور خبر می‌‏داد.
*لبخند بزن بسیجی* بپرید بالا همه را جمع کرد داخل میدان صبحگاه و خودش ایستاد وسط؛ کوچک و بزرگ، پیر و جوان؛ یعنی با ما چه می خواست بکند؟ این اولین باری بود که تنبیه می شدیم. برخوردش هم طوری نبود که بشود حدس زد شوخی می کند. نگران بودیم؛ چون وضع با همیشه خیلی توفیر می کرد: به فرمان من! بپرید بالا. همه پریدیم بالا. گفت: نشد؛ بپرید بالا و تا نگفتم سه، نیایید پایین! که دوباره اخم ها یکی یکی باز شد و دیدیم او اگر بخواهد هم نمی تواند عصبانی شود. ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_بیست_و_دوم(الف) ✍حالا دیگر جز عربده های پر تملق پدر رجوی زده
💐🍃🌸 🍃💖 🌸 (ب) آن شب بعد از خیابان گردی های اجباری با عثمان،به خانه برگشتم همان سکوت و همان تاریکی. برای خوردن لیوانی آّب به آشپزخانه رفتم که صدای باز و سپس کوبیده شدن در خانه بلندشد. پدر بود،مثل همیشه مست و دیوانه. خواستم به اتاقم بروم که صدایش بلند شد،کشدار و تهوع آور... - سااارا صبر کن ایستادم نگاهش کردم این مرد،اسمم را به خاطر داشت؟ تلو تلو خوران دور خودش میچرخید: - دختر چقدر خوشگل شدی کی انقدر بزرگ شدی؟ دست به سینه، تکیه زده به دیوار نگاهش کردم. این مرد چهار شانه و خالی شده از فرطه مصرف الکل،هیچ وقت برایم پدری نکرد. پس حق داشت که بزرگ شدنم را نبیند. جرعه ای دیگر از شیشه اش نوشید: - چقدر شبیه اون مادر عفریته ای،اما نه،نیستی. تو مثه من سازمانو دوس داری نه؟مث من عاشق مریم و رجوی هستی تمام عمرش را مدام در صورت خودش تف انداخت،سازمان قاتلی که برادر و آسایش و زندگی و زنو بچه اش را یک جا از او گرفت. دانیال چقدر شبیه این مرد بود قد بلند و هیکلی،او هم ما را به گروه و خدای قصابش فروخت. تعادل نداشت: - سارا امروز با چندتا از بچه های سازمان حرف زدم. میخوام هدیه ات کنم به رجوی بزرگ. دختر به این زیبایی،هدیه خوبی میتونه باشه،اونقدر خوب که شاید رجوی یه گوشه چشمی بهم بندازه. تهوع سراغم را گرفت،انگار شراکت در ناموس از اصول مردان این خانه بود. حالا حرفهای صوفی را بهتر باور میکردم،پدری که چوب حراج به زیبایی های دخترش بزند،باید پسری مثل دانیال داشته باشد. جملات صوفی در گوشم تکرار شد. جملاتی که از نقشه های دانیال برای رستگاریم در جهادنکاح میگفت انگار پدر قصد پیش دستی کردن را داشت. مست و گیج به سمتم می آمد و کریه میخندید. بی حرکت و سرد نگاهش کردم، چرا دختران مردی به نام پدر را دوست دارند؟ چه فرقی بود میان این مرد و عابران تا خرخره خورده ی کنار رودخانه؟ هر چه نزدیکتر میشد،گامی به عقب بر نمیداشتم. ترسی نمانده بود تا خرج آن لحظات کنم. سر تکان دادم و به سمت اتاقم رفتم که دستم را از پشت کشید: - کجا میری دختر صبر کن بذار دو کلمه اختلاط کنیم. باید واست از سازمان و وظایفت در مقابل رجوی بگم. اون تمام زندگیشو صرف رستگاری خلق کرده. خلق بی عاطفه، خلق قدرنشناس اما من مث بقیه نیستم تو رو،پاره تنمو بهش هدیه میدم... ⏪ @khamenei_shohada 🌸 🍃💖 💐🍃🌸