◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❣•° ❁ ◇❥ ❁
خیره میشوم بہ چهره ے معصومانہ اش و مرور می کنم شعرهاے کہ میان بازیهاے #کودکانہ_مان مے خواندیم!!!
#دختره اینجانشسته...
#گریہ میکنہ...
#زارے میکنہ...
اااما،
این دیگر #بازے نیست!
اینبار دخترک بازے ما،
خوابش میبرد میان هق هق.....
#دلتنگے_هایش.
باپدر😭😭
دختر #شـــღــید_هادےباغبانے
🍃❄️🍃❄️🍃❄️🍃❄️🍃❄️🍃
#فرمانده_دلها
تو آموزش یه بار که در منطقه حسابی عرق بچه ها رو درآورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت : نکنه فکر کنین که فلانی ما را #آموزش میده ، من #خاک_پاهای شماهام .
من خیلی #کوچکتر از شماهام اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم.
ولی #دلش رضا نداده بود و با #گریه از همه خواست که دراز بکشن، همه #تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه، همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف #پوتین بچه ها و #خاکش رو می مالید رو #پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام .💔😥
#شهید_ابراهیم_همت
بصیـــــــــرت
🖤🍃🖤 🍃🖤 🖤 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_پنجاه_و_هفتم ✍به میان حرفش پریدم،کمی عصبی بودم. - لابد به این
- ما مدام شما رو زیر نظر داشتیم، تعقیبای هر روزتون میتونست دردسر ساز بشه،
هم واسه امنیت خودتونو دانیال، هم واسه ماموریتی که ما داشتیم.
یادمه اون شبی که از دانیال کتک خوردین،برادرتون اونقدر #گریه کرد که فکر کردم دیگه حاضر نمیشه به ماموریتش ادامه بده.
اما اینطور نشد و اون برخلاف تصورم،سختتر از این حرفا بود و بالاخر بعد از یه مدت و فریب صوفی،با اون به سوریه رفت.
حالا دیگه زمان اجرای عملیات اصلی بود.
سوالی ذهنم را درگیر کرد.
- صبر کن!حرفایی که صوفی در مورد نحوه ی خروجش از آلمان میزد،اون حرفا از کجا میومد؟ منظورم اینه که...
انگار کلامم را خواند:
- تمام حرفهاش درست بود خط به خط،جمله به جمله
اما نه در مورد خودشو دانیال.
اون در واقع خاطراتی واقعی از ماهیت اصلی گروهشون رو براتون تعریف کرد.
اتفاقاتی که هر روز داره واسه اعضای اون گروه رخ میده.
هر روز زنانی هستند که بدون آگاهی و به امید #ماه_عسل، با همسران داعشی شون به ترکیه میرن،
اما سر از حریم سوریه و پایگاه این حرومزاده ها برای جهاد_نکاح، در میارن.
هر روز هستند دخترا و پسرایی که به طمع وعده های دروغین این گروه تو کشورایی مث فرانسه و آلمان و الی آخر، خودشونو گرفتار خون یه عده زن و بچه ی مظلوم میکنن.
طمعی که یا مجبورین تا ته،پاش وایستن و یکی بشی عین همون حیوونا،
یا باید فاتحه ی نفس کشیدنشونو بخونن و برن استقبال به مرگ به بدترین شکل ممکن.
به صورتش خیره شدم
- یه سوال!
چجوری به دانیال اعتماد کردین؟نترسیدین که رابطتونو لو بده؟
سری تکان داد..
⏪ #ادامہ_دارد...
@khamenei_shohada