eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور رهبر انقلاب بر مزار شهیدان بهشتی، باهنر و رجایی، شهدای انقلاب و و شهدای مدافع حرم. ۹۸/۱۱/۱۲
برای فعالسازی به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇 @Gomnam_h آموزشها اینجا 👇👇👇 @Pardakht
هدایت شده از استودیو ولایت
AUD-20200201-WA0001.mp3
4.06M
🎙 کلیپ صوتی | توصیه سپهبد قاسم سلیمانی به جوانها!
و خدایا تو گواهی در این لحظه كه در خدمت مقام وحدانیت، این كلمات را می نویسم بسی شرمنده و شرمسارم، چرا كه بندگان تو را می بینم كه در جبهه های حق بر علیه باطل می جنگند و در سنگرهای خود وصیتنامه های شهید وارانه می نویسند. خدایا دلم می سوزد كه چرا به زمین چسبیدم 🔻تاریخ تولد : ۱۳۳۴/۰۳/۰۹ 🔻محل تولد : اصفهان 🔻تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۱۲ 🔻محل شهادت: شلمچه 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 8⃣6⃣ ب دور خودم میچرخم و ی دفعه نگاهم روی دراتاقت خشڪ میشود... اززیر در...درست بین فاصله ای ڪ تا زمین دارد سایه ی ڪسی👤 را میبنم ڪ پشت در ،داخـــــل اتاقت ایستاده...! احساس ترس و تردید..!بااحتیاط ی قدم ب جلو برمیدارم... باز هم صـــــدای تو🗣 ـ بیا!... آب دهانم را بزور از حلق خشڪ یده ام پایین میدهم.باحالتی آمیخته از درماندگی و التمـــــاس زیر لب زمزمه می ڪنم ـ خدایا...چرااینجوری شدم! بسه! سایه حرڪت می ڪند.مردد ب سمت اتاقت حرڪت می ڪنم.دست راستم را دراز می ڪنم و دستگیره را ب طرف پایین آرام فشارمیدهم... در باصـــــدای تق ڪوچڪ و بعد جیر ڪشیده ای بازمیشود. هوای خنڪ ب صورتم میخورد..طعـــــم تلخ و خنڪ عطرت درفضـا پیچیده. دستم راروی سینه ام میگذارم و پیرهنم را درمشتم جمـــــع می ڪنم. چ خیـــــال شیرینی ست خیـــــال❣ توووووو!... سمت پنجره اتاقت می آیم ... یاد بوسه ای ڪ روی پیشانی ام نشست..چشمانم را میبندم و باتمـــــام وجود تجسم می ڪنم لمس زبری چهره مردانه ات را... تبسمی تلـــــخ...سرم میسوزد از یاد توووو...! یدفعه دستی روی شانه ام قرار میگیرد و ڪسی از پشت بقدری نزدیڪ ام میشود ڪ لمس گردنم توسط نفسهایش را احساس می ڪنم..دست ازروی شانه ام ب دورم حلقــه میشود. قلــــبم دیوانه وار میتپد... صدای تو ڪ لرزش خفیفی بم ترش کرده درگوشم میپیچد ـ دل بِ ڪَن ریحانه...ازمن دل بِ ڪَن! بغضم میترڪد😭...تِ ڪانی میخورم وبا دودستم صـــــورتم را میپوشانم.بازانو روی زمین می افتم و درحالی ڪ هق میزنم اسمت را پشت هم تِ ڪرار می ڪنم..همـــــان لحظه صدای زنگ تلفن 📱همراهم از اتاق فاطمـــــه را میشنوم... بیخیال گوشهایم را مُح ْڪَم میگیرم.. نمیخـــــاام هیچی بشنوم... هیچی!! زنگ تلفن قطـــــع میشود ودوباره مخاطب سمج شانسش را امتحان می ڪند... عصبی اَه ڪشیده و بلندی میگویم و ب اتاق فاطمـــــه میروم.صفحه ی گوشیم روشن و خاموش میشود.نگاهم ب شماره ناشناس میفتد...تمـــــاس را رد می ڪنم "برو بابا ..." ڪمتراز چندثانیه میگذرد ڪ دوباره همان شماره روی صفحه ظاهرمیشود.. " اه!! چقدر سیرسش!" بخش سبز روی صفحه را سمت تصـــویر تلفن می ڪشم ـ بلهههه؟؟ ـ سلام زن داداش..! باتردید میپرسم ـ آقا سجاد؟ ـ بله خودم هستم...خوب هستید؟ دلم میخـــــااهد فریاد بزنم خوب نیستم!!...اما اڪتفا می ڪنم ب ی ڪلمه ـ خوبم!! ـ میخـــــاام ببینمتون! متعجب درحالی ڪ دنبال جواب برای چندسوال میگردم جواب میدهم ـ چیزی شده؟؟😳 ـ ن! اتفـــــاق خاصی نیست... " نیست؟ پس چرا صدایش میلرزید" ـ مطمئنید؟....من الان خونه خودتونم! ـ جدی؟؟؟.. تاپنج دقیقه دیگه میرسم ـ میشه ی ڪَم از ڪارتون رو بگید ـ ن!...میام میگم فعلن یا علی زن داداش و پیش ازآن ڪ جوابی بدم.بوق اِشغال در گوشم میپیچد... "آنقدر تعجب ڪرده بودم ڪ وقت نشدبپرسم شمارمو ازڪجا آورده!!!" بافِ ڪْر این ڪ الان میرسد ب طبقه پایین میروم..حســـــین آقا با هیــجان علی اصغرراڪول ڪرده و درحیاط میدود.. هرزگاهی هم ازڪمردرد ناله می ڪند.. ♻️ ... 💘 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی خـامنــــه اے شهـــــدا http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
شہــدابامعرفتند نشان بہ آن نشان ڪہ خونشـان جارے شد تارشدڪنیم آماده شویم سربـازشویم وجـارے آیـاخوب دینمــــان را اداڪردیم در ازاے معرفتشــان؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درتمناے نڪَاهت بي‌قرارم تا بیایي مڹ ظهورلحظہ‌هارامي‌شمارم تا بیایي خاڪ لایق نیست تا بہ رویش پا ڪَذارے درمسیرت جاڹ فشانم گل بڪارم تا بیای 🌸🍃 @khamenei_shohada
⚠️ خودباختگی چیست؟ 🔰خودباختگی یعنی تزلزل شخصیت، بی ایمانی به خود، گم کردن خود، از دست دادن حس احترام به ذات، بی اعتمادی و بی اعتقادی به فرهنگ خود و استعداد و شایستگی خود. 🔻 در مقابل، به خودآمدگی یعنی بازگشت به ایمان خود، بیدار کردن حس احترام به خود و تاریخ و شناسنامه و نسب‌ تاریخی خود. 📖 شهید مطهری شماره11 @khamenei_shohada
ڪبوتران🕊 خونین حرم عشق اند ڪه جز ڪبوتران خونین صحرای بلا ڪسی در آن وادی توان پرواز را  ندارند پس خداوندا مارا ڪبوتران خونین بال ڪن زیرا هوای حریم عشقت ڪرد ه ایم🕊🌷 ▫️تاریخ تولد:1362/6/31 ▫️تاریخ شهادت:1394/11/13 ▫️محل شهادت:سوریه_نبل الزهرا ▫️نحوه شهادت:اصابت تیر به چشم @khamenei_shohada
˙·‌•°❁ ❁°•·˙ 🔹تاریخ تولد : 1349/9/4 🔹تاریخ شهادت : 1394/11/13 🔹محل شهادت : سوریه-نبل و الزهرا مسئولیت : مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه 🔹یگان خدمتی : یگان امنیتی سپاه امام علی بن ابی طالب(ع) استان قم 🔹آدرس مزار : استان چهارمحال بختیاری-شهرستان بروجن-شهر نقنه-گلزار شهدا @khamenei_shohada
🌷حرف ولی زمان خود را گوش کنیم. چشممان به دهان او باشد. او هر چه گفت عمل کنیم. 🌷 🌹امروز خداوند به ما یک نعمتی داده که کشورهای دیگر ندارند و آن ولی فقیه است. قدر آن را بدانیم و پشت سر او حرکت کنیم.لحظه ای به خود اجازه ندهیم بدخواهان به او نگاه بدی داشته باشند.🌹 👈 اگر در کشورهای دیگر هرج و مرج حاکم است و سال های سال جنگ و خون ریزی دارند، به خاطر همین است که ولی فقیه ندارند. همان طوری که امام(ره) فرمودند(پشتیبان ولی فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد) واقعا امروز به خوبی این امر، احساس می شود.👉 🕊🥀خدا را شکر ازآن وقتی که خودم را شناختم، در راه مستقیم ولی فقیه بوده ام 🕊🥀 @khamenei_shohada
آخرین سفارش‌های به روایت همسر بزرگوارشان👇 🌷سجاد سفارش می‌کرد در زندگی حضرت زهرا(س) را الگوی خود قرار بدهید و خیلی روی حجاب تأکید داشت و دوست داشت دختران باحجابی داشته باشد. من سعی خودم را می‌کنم تا دختران درمرحله اول زینب گونه باشند و درمقابل دلتنگی‌هایی که دارند مدام از حضرت رقیه (س)‌ وحضرت زینب (س)‌ برایشان می‌گویم و دوست دارم به وصیت پدرشان آنها زهرایی تربیت شوند.🌷 شادی روح مطهر شهید سیدسجاد روشنایی پنج 🌷🕊 @khamenei_shohada
امروز مدافع حرم، جانشین فرماندهی گردان امام حسین (ع) لشکر 17 است، شهیدی که بارها برای شهادتش دعا کرد و همسرش، آمین گفت.🙏 در تاریخ ۳ تیر ۱۳۵۵ در روستای سرکوبه شهرستان خمین چشم به جهان گشود. وی سابقه فرماندهی گردان بیت‌المقدس لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) در قم و همچنین فرماندهی پایگاه بسیج شهید زین الدین را در کارنامه کاری خود دارد. علی اکبر سرانجام در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ در سوریه حومه حلب به درجه رفیع شهادت نائل آمد.🕊🌹 @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: اولین انقلابی که با مردم شروع کرد، با مردم ادامه داد، حرف خود را عوض نکرد ، راه خود را تغییر نداد و اهداف خود را کم و زیاد نکرد . است.
🌷شهید مدافع حرم : ما انقـلاب کردیم که اضطرار امام زمـان (عج) را به تبدیل کنیم، و رسیدن به این هدف هزینه دارد و هزینه آن همین در سوریه وعراق شهیـد دادن است.
هدایت شده از بصیـــــــــرت
برای فعالسازی به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇 @Gomnam_h آموزشها اینجا 👇👇👇 @Pardakht
دوستان این از امکانات جدید ایتا هستش برای پرداخت های درون برنامه و خرید شارژ وبسته اینترنت کاملا قابل اطمینان حتما پیام بدید این خدمت براتون فعال بشه
🔺او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه می‌كرد. استقامت این جوان آن بی‌رحم‌ها را بیشتر جری می‌كرد. 🔺او كه دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید كه خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگی‌ام تنها برای تو باشد و بس خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محكوم به اعدام گردید. زخمهایش را باز كردند و پس از آنكه با نمك مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش كه زیرش آتش بود انداختند و همان جا مشهدش شد و با لبی ذاكر به دیدار معشوق شتافت. اما این گرگان كه حتی از جسد بی‌جانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما كه هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند. 🔺درود بر روح پاک این وتمامی شهیدان 🔊بفرستید برای اونهایی که میگن مدافعان حرم حضرت زینب برای چه رفتند تا داعشیهای همچون کومله به ایران نیایند وسر جوانهایمان را... همه ما در دفاع از خون پاک این شهدای گران قدر مسئولیم ✊هستیم بر آن عهدی که بستیم
🔴جوان انقلابی هم مسدود شد تو این هفته سومین پیج حدوده100kدنبال کننده😢 ✅خجالتش برای امثال جهرمی که حواسش هست پیام چینی بذاره و ابراز تاسف کنه برای خودنمایی اما در برابر قلع و قمع نیروهای انقلابی دهانش را گِل گرفتند شهید شناسی10k،خامنه ای شهدا75k،جوان انقلابی انلاین23k پیج سیاسی ما👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 9⃣6⃣ ب حیاط میروم و سلام نسبتا بلندی ب پدرت می ڪنم.می ایستد و گرم بالبـــــخند 😊و تِڪان سرجوابم را میدهد.. زهراخانوم روی تخت نشسته و هندونه ی🍉 بزرگی را قاچ میدهد.مراڪ میبیند میخندد و میگوید.. ـ بیا مادر!بیا شام حاضریه!! گوشه لبم را بجای لبخندڪج می ڪنم .فاطمـــــه هم ڪنارش قالبهای ڪوچڪ پنیررا در پیش دستی میگذارد. زنگ 🔔درخانه زده میشود.. ـ من باز می ڪنم.. این را درحالی میگویم ڪ چادرم را روی سرم میندازم.. حتـــــم دارم سجاد است.ولی باز میپرسم ـ ڪیه؟ ـ منم !... خودش است! دررا باز می ڪنم. چهره ی آشفته و موهای بهم ریخته... وحشت زده میپرسم😰 ـ چی شده؟ آهسته میگوید.. ـ هیچی!خیلی طبیعی برید تو خونه... قلـــــبم می ایستد.تنها چیزی ڪ ب ذهنم میرسد.. ـ ؏لـــی!!؟؟؟...؏لـی چیزیش شده؟ دستی ب لب و ریشش می ڪشد... ـ ن! برید ... پاهایم را ب سختی روی زمین می ڪشم و سعی می ڪنم عادی رفتار ڪنم. حســـــین آقا میپرسد.. ـ ڪیه بابا؟؟.. ـ آقا سجاد! و پشت بند حرفم سجاد وارد حیاط میشود.. سلام ڪمی گرم می ڪند و سمت خانه میرود.باچشم اشاره می ڪند بیا ... "پشت سرش برم ڪ خیلی ضایع است!" ب اطراف نگاه می ڪنم... چیزی به سرم میزند ـ مامان زهرا!؟...آب آوردید؟ فاطمـــــه چپ چپ نگاهم می ڪند ـ آب بعد نون پنیر؟ ـ خب پس شربت! زهراخانوم میگوید ـ آره ! شربت آبلیمو میچسبه🍺...بیا بشین برم درست ڪنم. ازفرصت استفاده می ڪنم و سمت خانه میروم... ـ ن ! بزارید ی ڪمم من دختری ڪنم واسه این خونه! ـ خداحفظت ڪنه.. ! درراهرو می ایستم و ب هال سرڪ می ڪشم. سجـــــاد روی مبل نشسته و پای چپش را بااسترس تِ ڪان میدهد ـ بیاید اینجا... نگاهش درتاریڪ ی برق میزند بلند میشود و دنبالم ب آشپزخانه می اید.ی پارچ از ڪابینت برمیدارم ـ من تاشربت درست می ڪنم ڪارتون رو بگید! و بعد انگار ڪ تازه متوجه چیزی شده باشم میپرسم ـ اصلن چرا نباید خانواده بفهمن؟ سمتم می آید، پارچ رااز دستم میگیرد و زل میزند ب صورتم!! این اولین بار است ڪ اینقدر راحت نگاهم می ڪند. ـ راستش...اولن حلال ڪنید من قایمَ ڪی شماره شمارو ظهر امروز از گوشی فاطمـــــه پیدا ڪردم....دومن فِ ڪر ڪردم شاید بهتره اول بشما بگم!...شایدخود ؏لـــــی راضی تر باشه.. اسمت را ڪ میگوید دستهایم میلرزد.. خیره ب لبهایش منتظر میمانم ـ من خودم نمیدونم چجوری ب مامان یا بابا بگم...حس ڪردم همسرازهمه نزدیڪ تره... طاقتم تمـــــام میشود ـ میشه سریع بگید ... سرش را پایین میندازد.باانگشتان دستش بازی می ڪند...ی لحظـــــه نگاهم می ڪند..."خدایا چرا گریه می ڪنه.."😭 لبهایش بهم میخورد!...چند جمـــــله را بهم قطارمی ڪندڪ فقط همـــــین را میشنوم... ـ امروز..خبرررسید ؏لـــــی... ... و ڪلمه آخرش را خودم میگویم ـ شد! ♻️ ... 💘 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی خـامنــــه اے شهــــــدا http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88