eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از استودیو ولایت
🔻نظر سپهبد شهید درباره حماسه آفرینی شهدا در خان طومان 🔹اگر حماسه‌آفرینی رزمندگان لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا در خان‌طومان نبود ما متحمل خسارت‌های بسیاری زیادی می‌شدیم. http://eitaa.com/joinchat/1206059038C45fa2857d4
🥀 🥀 (بعد از توکل به خداوند، توسل به حضرات معصومین؛ خصوصا حضرت زهرا "س" حلال مشکلات است...) @khamenei_shohada
🔰سردار باقرزاده در بوشهر: ۱۶۷ شهید امروز از مرز خرمشهر وارد کشور می‌شود فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح گفت: همزمان با سالگرد شهادت حضرت فاطمه الزهرا(ع) پیکر مطهر ۱۶۷ شهید تازه تفحص شده دفاع مقدس از طریق مرز خرمشهر وارد کشور می‌شود
 ➖➖➖  ⁉ پیام چیست؟! ▪این است که حتی اگر دستت راشکستند  دست از یاری برنداری.. ▪منِ فاطمه، برای امام زمانم، امیرالمؤمنین جان دادم. ⁉شمابرای امام_زمانتان پسرم مهدی چه کردید؟! 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ آقایـــم . . . دعایمان کنی راه باز می شود! زمانه عجیب طوفانی است و نبودنتان بر هجوم طوفان، دامن میزند! شما دعایمان کنی شاید صدایمان تا خدا برسد!!! 🍃🌸
⭕️دیروز! نتیجه مذاکره: معامله قرن! ⭕️امروز! نتیجه مقاومت: آزادی . ‏دیشب رونمایی از معامله‌ی قرن بود، . خاک را با اشغالگر معامله می‌کنند! امروز آزادی خان طومان است، مثل همه‌ی خاطرات ما از آزادسازی‌ها؛ خاک سوریه ‌ و لبنان و عراق و و ایران در اشغال نمانده و نمی‌ماند. نتیجه‌ی دو رویکرد برابر ظلم، "سازش" یا "مقاومت" جلوی چشم ماست. @khamenei_shohada
🔴گفت حاج قاسم نبودی ببینی شهر خان طومان آزاد گشته...‌‌. گفتم شهدا زنده اند و شک ندارم شهید سپهبد سلیمانی با لشکری از شهیدان آزادی خان طومان را رقم زدند..‌.‌.. گرامی باد یاد همه شهدا وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم @khamenei_shohada
امام صادق_ع : خداوند حضرت قائم(ع) را با سه لشکر یاری می دهد؛ فرشتگان، مومنان و رعب فرزندان صهیون! به مادرانتان بگویید داستان خیبر و حیدر را برایتان بازگویند ... ما از نسل همان ... با لشکری از رعب و وحشت شبانه به سراغتان خواهیم آمد... از این پس ما کابوس خوابهایتان خواهیم بود... شیعه تنها مدد از حضرت حیدر گیرد... اونقدر نشر بدین تا برسه به قلب 👌 ⛔️ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💐کشف پیکر مطهر شهید در جاده خندق 📍چهارشنبه ۹ بهمن ۹۸ مصادف با سالروز شهادت حضرت زهرا س @khamenei_shohada
شب چهار شنبه چهارم مهرماه 1343 در خانواده ای مذهبی در روستای "سرخکلاء"درمنطقه ی" دشت سر" در شهرستان "آمل "به دنیا آمد. علی ابن ابی طالب(ع)لشگر25 کربلا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
🔰 : قبل از عملیات کربلای ۵ به مرخصی آمد و به همسرش گفت: «مریم! خدا خواست که حداقل بار دیگر بیایم شما را ببینم. چون امام زمان (عج) را در خواب دیدم و گفت: برو خانه که آخرین دیدار تو خواهد بود. مریم من از تو راضی هستم امیدوارم که خدا هم از تو راضی باشد.» در عملیات ▫️کربلای ۵ شرکت کرد و در ساعت ۹ صبح روز جمعه دهم بهمن‌ماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی به‌هنگام عزیمت برای شناسایی خطوط دشمن در عمق ۱۵۰۰ متری داخل خاک عراق مورد اصابت گلوله مستقیم تانک قرار گرفت و به درجه رفیع شهادتــــــ🌷🕊ــ نائل آمد ▫️شهید فتح الله حیدری فرمانده گردان علی ابن ابی‌طالب (یگان دریایی) با بیش از سی و شش ماه حضور مستمر در مناطق جنگی و با سی درصد جانبازی، در منطقه عملیاتی کربلای ۵ مفقودالاثر گردید. 🌷🕊 پیکر او در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۷۴ش توسط گروه تفحص کشف و از طریق پلاک هویت شناسایی شد و در ۸ مرداد ۱۳۷۴ش در شهرستان آمل تشییع و در زادگاهش، روستای سرخکلا به خاک سپرده شد.🌷🕊
انالله وانا الیه راجعون جانباز و مداح اهل بیت صبح امروز پس از حضوردر مجلس روضه حضرت مادر سلام الله علیهاهنگام سلام زیارت عاشوراروح بلندش به دیدار معبود شتافت
بله، بزرگترین جرم همگی ما این بود كه می‌خواستیم دست اینان را از سر مردم مظلوم و مسلمان كُرد آن منطقه كوتاه کنیم. سعید 75 روز زیر شكنجه بود، ابتدا به هر دو پایش نعل كوبیده و به همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری می‌بردند. پس از دادگاهی شدن محكوم به شكنجه مرگ شد بلكه اعتراف كند. اولین كاری كه كردند هر دو دستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و این بهداری بردن و معالجه كردن هایشان به خاطر این بود كه مدت بیشتری بتوانند شكنجه كنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست. پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی می‌گذرد تا پوست‌های نو جانشین سوخته‌ شده و آن وقت همان پوست‌های تازه را می‌كندند كه درد و سوزندگی‌اش بسیار بیش از قبل است و خونریزی شروع می‌شود و تازه آن وقت نوبت آب نمك است كه با همان جراحات داخل دیگ آب نمك می‌اندازند كه وصفش گذشت. تمام این مراحل را این شهید بزرگوار با استقامتی وصف‌ناپذیر تحمل كرد و لب به سخن نگشود. ... @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتی‌و به زینب قسم از نسل تو امروز در شام و حلب لشکر فریادرسی هست اولین فرمانده مدافعان حرم در حرم حضرت زینب (س)؛ سوریه - دمشق سال۱۳۶۱ شادی ارواح مطهر شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 7⃣6⃣ تندتند بندهای رنگی ڪتونی ام رو بهم گره میزنم..مادرم با ی لقمه بزرگ ڪ بوی ڪوڪو ازبین نون تازه اش ڪل فضـــــا را پرڪرده سمتم می آید.... ـ داری ڪجا میری..؟؟؟ ـ خونه مامان زهرا... ـ دختر الان میرن؟ سرزده؟ ـ باید برم...نرم تو این خونه خفه میشم. لقمـــــه را سمتم میگیرد.ک. ـ بیا حداقل اینو بخور.ازصـــــبح تو اتاق خودتو حبس ڪردی.. ن صبحونه ن ناهار...اینو بگیر.بری اونجـــــا باید تاشام گشنه بمونی...! لقمه را ازدستش میگیرم.باآن ڪمیدانم میلم ب خوردنش نمیرود... ـ ی ڪیسه فریزر بده مامان... میرود و چنددقیقه بعد بای ڪیسه می آید.ازدستش میگیرم و لقمه راداخلش میگذارم و بعد دوباره دستش میدهم ـ میزاریش تو 👜ڪیفم...؟ شانه بالا میندازدومن مشغول ڪتونی دومم میشوم.. ڪارم ڪ تمام میشود ڪیف رااز دستش میگیرم.جلو میروم و صـــــورتش را آرام میبوسم... ـ ب بابا بگو من شب نمیام... فعلن خدافظ ... ازخانه خارج میشوم ،دررا میبندم و هوای تازه را ب ریه هایم می ڪشم... ازاول صبح ی حس وادارم می ڪرد ڪ امروز ب خانه تان بیایم.حواسم ب مسیر نیست و فقـــــط راه میروم..مثل ڪسی ڪ ازحفظ نمـــازش را میخـــااند بی آن ڪ ب معنایش دقت ڪند...سر ی چهارراه پشت چراغ قرمز عابر پیاده می ایستم...همان لحظـــــه دخترڪی نیمه ڪثیف بالباس ڪهنه سمتم میدود ـ خاله یدونه گل میخری..؟ و دسته ی بزرگی از گل های سرخ🌹 ڪ نصفش پژمرده شده سمتم میگیرد لبخند تلخی میزنم.سرم را تکان میدهم ـ ن خاله جون مرسی... ڪمی دیگر اصرار می ڪند و من باڪلافگی ردش می ڪنم...ناامید میشود و سمت مابقی افراد عجـــــول خیابان میرود.. چراغ سبز میشود اما قبـــــل از حرڪت بی اراده صدایش می ڪنم ـ آی ڪوچولو... باخوشحالی سمتم برمیگردد..😁 ـ ی گل بده بهم... ی شاخه گل بلند و تازه را سمتم میگیرد..ڪیفم راباز می ڪنم و اسڪناس ده تومنی بیرون می آورم.نگاهم ب لقمه ام می افتد آن راهم ڪنار پول میگذارم و دستش میدهم..چشمهای معصومش برق میزند.لبانش را ڪودڪانه جمع می ڪند.. ـ اممم...مرسی خاله جون!☺️ و بعد میدود سمت دیگر خیابان... من هم پشت سرش از خط عابر پیاده عبور می ڪنم.نگاهم دنبالش ڪشیده میشود.سمت پسر بچه ای تقریبا هم سن و سال خودش میدود و لقمه را بااو تقسیم می ڪند لبخند میزنم.... چقدر دنیـــــایشان باما فرق دارد! فاطمـــــه مرادلسوزانه ب آغوش می ڪشد.و درحالی ڪ سرم راروی شانه اش قرارداده زمزمه می ڪند.. ـ امروز فردا حتمن زنگ میزنع مام دلتنگیم... بغضم را فرو میبرم و دستم را دورش مُحْ ڪَم ترحلقه می ڪنم. " بوی ؏لــی رو میدی..." این را دردلم میگویم و می شڪنم... فاطمـــــه سرم را میبوسد و مراازخودش جدا میکند ـ خوبه دیگه بسه... بیا بریم پایین ب مامان برا شام ڪمڪ ڪنیم.. بزور لبخـــــند 😊میزنم و سرم را ب نشانه باشه تِ ڪان میدهم... سمت دراتاق میرود ڪ میگویم ـ تو برو ...من لباس مناسب تنم نیست..میپوشم میام ـ آخه سجاد نیستا! ـ میدونم! ولی بلاخره ڪ میاد... شانه بالا میندازد و بیرون میرود. احساس سنگینی در وجودم ،بی تابی در قلـــــبم و خستگی در جسمم می ڪنم. سردرگم نمیدانم باید چطور مابقی روزهارا بدون تو سپری ڪنم... روسری سفیدم را برمیدارم و روی سرم میندازم...همان روسری ڪ روز عقـــــد سرم بود و چادری ڪ اصرار داشتی باان رو بگیرم. لبخند ڪمرنگی لبهایم را میپوشاند.احساس می ڪنم دیوانه شده ام ... باچادر دراتاقی ڪ هیـــــچ ڪس نیست رو میگیرم و ازاتاق خارج میشوم.ی لحـــــظه صدایت میپیچد ـ حقا ڪ تو ریحانه منی! سر میگردانم....هیچ ڪس نیست...! وجودم میلرزد...سمت راه پله اولین قدم راڪ برمیدارم باز صدایت را میشنوم ـ ریحانه؟...ریحانه ی من...؟ اینبار حتم دارم خودت هستی.توهم و خیـــــال نیست! اما ڪجا..؟ ♻️ ... 💘 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی خـامنــه اے شهــــدا http://eitaa.com/joinchat/935919616C50ed9177bb
اگر قسمت شود که دست دل یک گوشه ای از آن ضریحت را بگیرد چه زیبا می شود درد دل ما با امام عزت و عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام آقا دوباره عطر کوچه ها را می نوازد چه زیبا می شود آن جمعه ای که قرار است مهدی زهرا بیاید 🌸 @khamenei_shohada
روزهای اول پیروزی انقلاب ؛ هرکس چیزی داشت مثل طلا و پول .. برای جبهه می‌داد ، من به علی گفتم : پســرم من چیزی ندارم بدهم ، فورا گفت: من را که داری ، مرا بده... راوی : مادر شهید @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ طلبه ای که در کانال BBC مطلب می‌گذاشت ... ▫️ببینید چگونه با تلگرام در انتخابات، شبهه آیت الله قتل عام را پخش کردند اما مانع پخش جوابیه آن شدند ... ▫️حال و روز این روزهای اینستاگرام در کشور. 🔰سواد رسانه ای @khamenei_shohada
⚘﷽⚘ ..‌‌‌.🌷 ✍ فاصله‌شان یڪ وجب است، ولادت تا شهادت را مے‌گویم اگر این یک وجب را با ولایت پر کنی قطعا شـ‌هیــــ🌷ــد خواهے شد. امروز داشتم به اسم شهیدگمنام فڪر میڪردم ... یعنے یڪ قبر ساده ڪہ فقط رویش نوشته فرزند روح الله... یعنے یڪ قبر کوچک ڪه داخلش یڪ قهرمان پاڪ خوابیده اما بے نام... 👈شهید گمنام یعنی قبر خاڪ گرفته و بے رنگ و لعاب... شهید گمنام یعنے مادر... 🥀مادرے ڪہ سر هر چهار هزار قبر گمنام گلزار را طے میڪند بہ امید اینڪه یڪے از آنها پسرش باشد... شهید گمنام 🌷 یعنے بغض... یعنے یڪ پسر جوان ڪه ڪلے آرزو داشت...ولے نشد... نشد ڪه به هیچ ڪدامشان برسد... یڪروز رفت و دیگر برنگشت... وقتی هم ڪه برگشت شد گمنام... شد شبیه مادرش زهرا"سلام الله"... وقتےاز ڪنار قبر شهید گمنامے رد میشوے به این فڪر ڪن ڪه اون هم یڪ جوان بود عین تو فقط گمشده ست.. گمنامے یعنی درد...دردے شیرین... یعنے با عشـــ❣ــق یڪے شدن... یعنے اثبات اینکه از همه چیزت براے معشوقت گذشتے... یعنی فقط خدا را دیدی و رضای او را خواستی نه تعریف و تمجید مردم را. گمنامی یعنی.... اےکاش همه ےماگمنام باشیم.... @khamenei_shohada
مرگ با عزت مرگ در راه خداوند تبارک و تعالی همین و بس، این تمام مسائل را حل می‌کند. گوش‌ها را باز کنید٬ ندای هل من ناصر حسین علیه السلام به گوش می‌رسد٬ صدایش در هوا موج می‌زند، بیایید لبیک گویید خصم متحد شده برای خفه کردن این صدا٬ بلند شوید٬ اسلحه رزم در دست گیرید و خصم دون را خفه کنید.