پنجشنبه است
و یاد درگذشتگان 😔
🌸اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
التماس دعا 🙏
🕯🦋🕯🦋🕯🦋🕯
آخر هفته و دلتنگی برای عزیزانی
که دیگر در کنار ما نیستند...😔💔
شادی ارواح مطهر شهدا و
شادی روح پدران و مادران آسمانی
با ذکر فاتحه و صلوات🙏
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
ذاکر با اخلاص اهل بیت علیهم السلام شهید مدافع امنیت امید اکبری یکی از شهدای حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان است که چهره و صدای او برای بسیاری از اهالی اصفهان آشنا است...
امید ،خادم الحسین ، ذاکر اهل بیت و ذاکر هیئت فدائیان حسین اصفهان بود که همراه رفیقانش در ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ دو روز بعد از چهل سالگی انقلاب غریبانه در جاده خاش_زاهدان پر کشید و جزء اولین شهدای چلّه ی دوم انقلاب نام گرفت.
#شهید_امید_اکبری
@khamenei_shohada
وقتی که #حاج_حسین_بادپا می گفت #حاج_قاسم از غیب خبر داره!
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
وقتی که #حاج_حسین_بادپا می گفت #حاج_قاسم از غیب خبر داره! http://eitaa.com/joinchat/935919616C803
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حاج_حسین_بادپا
یک بار حاج حسین بادپا رو به من گفت #حاج_قاسم از غیب خبر داره!
گفتم یعنی چی؟ گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما... پرسیدم چه خوابی؟
حاج حسین گفت چندی قبل خواب
#شهید_کاظمی را که پیغام #شهید_یوسف_الهی را برایم آورد و گفت تو #شهید نمی شوی دیدم.
در خواب به شهیدکاظمی گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی شهیدکاظمی دعا نکرد،گفتم من دعا میکنم آمین بگو و بعد گفتم خدایا منو به شهدا برسون باز هم شهیدکاظمی آمین نگفت و فقط شهیدکاظمی به صورتم نگاه کرد و خندید.
#حاج_قاسم از کجا فهمیده که بهم گفت اگر آن کسی که باید برایت دعا کند شهید می شوی.
حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار #شهید_کاظمی می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند.
حاج حسین آنجا از مادر #شهید_کاظمی
می خواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش و حاج حسین یک ماه بعد در سوریه شهید می شود.
#روحمان_با_یادشان_شاد
💢 قاب ابلاغ سلام رهبری در کرج به مناسبت روز شهید به همسر شهید مدافع وطن مرتضی رمضانی تقدیم گردید
🔹 شهید رمضانی از کارکنان پلیس تکاوری نیکشهر در استان سیستان و بلوچستان چهارم بهمن ۹۷ در حین ماموریت به درجه رفیع شهادت نائل گردید
ــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
📕 #عاشقانه_ای_برای_تو ✍ #قسمت_یازدهم 🇮🇷زندگی در ايران 🌟به عنوان طلبه توی مکتب پذیرش شدم ... از مس
📕 #عاشقانه_ای_برای_تو
✍ #قسمت_آخر
💌دعوتنامه
☀️فردا، آخرین روز بود ... می رفتیم شلمچه ... دلم گرفته بود ... کاش می شد منو همون جا می گذاشتن و برمی گشتن ... تمام شب رو گریه کردم ... .
☀️راهی شلمچه شدیم ...برعکس دفعات قبل، قرار شد توی راه راوی رو سوار کنیم ... ته اتوبوس برای خودم دم گرفته بودم ... چادرم رو انداخته بودم توی صورتم ... با شهدا حرف می زدم و گریه می کردم توی همون حال خوابم برد ... .
☀️این خواب و بیداری ... یه صدا توی گوشم پیچید ... چرا فکر می کنی تنهایی و ما رهات کردیم؟ ... ما دعوتتون کردیم ... پاشو ... نذرت قبول ... .
چشم هام رو باز کردم ... هنوز صدا توی گوشم می پیچید ... .
☀️اتوبوس ایستاد ... در اتوبوس باز شد ... راوی یکی یکی از پله ها بالا میومد ... زمان متوقف شده بود ... خودش بود ... امیرحسین من ... اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد ... .
اتوبوس راه افتاد ... من رو ندیده بود ... بسم الله الرحمن الرحیم ... به من گفتن ...
☀️شروع کرد به صحبت کردن و من فقط نگاهش می کردم ... هنوز همون امیرحسین سر به زیر من بود ... بدون اینکه صداش بلرزه یا به کسی نگاه کنه ...
💞اتوبوس توی شلمچه ایستاد ... خواهرها، آزادید. برید اطراف رو نگاه کنید ... یه ساعت دیگه زیر اون علم ..
💞از اتوبوس رفت بیرون ... منم با فاصله دنبالش ... هنوز باورم نمی شد ... .
صداش کردم ... نابغه شاگرد اول، اینجا چه کار می کنی؟ ... .
برگشت سمت من ... با گریه گفتم: کجایی امیرحسین؟ ... .
💞جا خورده بود ... ناباوری توی چشم هاش موج می زد ... گریه اش گرفته بود ... نفسش در نمی اومد ... .
همه جا رو دنبالت گشتم ... همه جا رو ... برگشتم دنبالت ... گفتم به هر قیمتی رضایتت رو می گیرم که بیای ... هیچ جا نبودی ... .
💞اشک می ریخت و این جملات رو تکرار می کرد ... اون روز ... غروب شلمچه ... ما هر دو مهمان شهدا بودیم ... دعوت شده بودیم ... دعوت مون کرده بودن ... .
🌺پایان🌺
👤سخن نویسنده👇
این داستان و رخدادهای آن براساس حقیقت و واقعیت می باشند ... و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع جز روایتگری آنها ندارم ...
با تشکر و احترام
سید طاها ایمانی
پــایــان🍃
#داستان_واقعی
بصیـــــــــرت
📕 #عاشقانه_ای_برای_تو ✍ #قسمت_آخر 💌دعوتنامه ☀️فردا، آخرین روز بود ... می رفتیم شلمچه ... دلم گرفت
✍این داستان عاشقانه واقعی هم به پایان رسید
کوتاهی حقیر رو در سر وقت گذاشتن داستان به بزرگواری خودتان ببخشید
❌🌹❌🌹❌🌹❌🌹❌🌹❌
از فردا ان شاءالله داستان دیگری برایتون بارگذاری خواهیم کرد
⭕️التمــــاس دعـــــــــ❤️ـــــــــــا
هدایت شده از بصیـــــــــرت
❤️ #سلام_آقای_من❤️
آقا بیا که شیعه میان تهاجم است
با دشمنانه متحد در تقابل است
👊نصرانی و یهود و سعودی مُصَمم اند
با عده ای وطن فروش در تدارکند
بستند کمر و عزم خود جزم کرده اند
✋تا فرش زیر پای علیِ زمان کِشند
✨اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم
💚اللهمَّ عَجّل لِوَلیکَِ الفَرَج بِحَقِ اَلْزِینَبْ سَلٰامُ اَللّهْ عَلَیْها💚
🕋 #ظهور_بسیار_نزدیک_است⏳
ـــــــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88