eitaa logo
🇵🇸 باصرین|Baserin
160 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
17 فایل
بسم‌رب‌المهدی♥️ جات‌خالی‌بود‌رفیق‌خوش‌اومدی😉 کپی؟ حذف نام راضی نیستیم وابسته‌به‌گروه‌فرهنگی‌پایگاه‌حضرت‌معصومه(س) شنوای‌حرفاتون↶ https://harfeto.timefriend.net/17185200066043
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 عارف بالله آیت الله بهاءالدینی ره: عرقی که زن زیر چادر می ریزد، سه جا برای او نـــــــــور می شود: ۱- درون قبر ۲- در برزخ ۳- در قیامت 🔸️کانال معرفتی و اخلاقی نمازشب 🆔️ @namazeshab_net
هدایت شده از میثم تـمّار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥انتخابات تموم شد ولی شجاعت هم‌وطنان خارج از کشور میان گله‌ای از کفتارها رو یادمون نمیره ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ ✅کانال 👇 @meysame_tammarr
❤️ به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد تو را در این سخن انکار کار ما نرسد ❤️ اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد @Baserin313
مداحی آنلاین - رقیه های زمانه.mp3
3.6M
. | 🔸بابا آروم برو من یه بار دیگه 🔹ببینمت... 😭 داستان دختر شهید مدافع حرم @Baserin313
اسارت حضرت زینب واسه خون گریه کردن تو این روزا کافیه...!
نقل هست: حضرت به معلون میگه ما رو از دروزاه معروف شام وارد نکنید (به خاطر اینکه مردای هیز اونجا بودن) از قصد اسرا رو از همون در وارد میکنن😭😭😭😭
از امام زین العابدین میپرسند سخت ترین جا توی این ماجرای کربلا کجا بود؟ امام سجاد میفرماید: الشام الشام الشام
روایته که اسرا معجر نداشتن...!💔💔💔 یا صاحب الزمان
حضرت سکینه خود را بر روی بدن مطهر او انداخت، آن را بوسید و ناله و گریه سر داد، به گونه ای که همه حاضران را به گریه‌انداخت. کسی توان نداشت که وی را از بدن مطهر پدرش جدا سازد تا انکه سپاه دشمن به زور این کار را انجام داد…. !!!💔💔💔
حضرت سکینه می فرماید : بعد از شهادت پدرم به هنگام عبور از جسدهای مطهر آن بدن نازنین را در بر گرفتم و بی هوش شدم، در آن حال شنیدم که پدرم می فرمود : شیعتی ما إن شربتم ماء عذب فاذکرونی أسمعتم بغریب أو شهید فاندبونی وَ أَنَا السّبط الّذی مِن غیر جُرم قتلونی و بجُردِ الخیلِ بَعْدَ الْقَتلِ عَمداً سَحقونی لَیتکُم فی یَومِ عاشُورا جَمیعاً تَنظرونی کَیفَ أَسْتَسْقِی لِطِفلی فَأَبَوا أَنْ یَرْحَمُونی وَ سَقَوه سَهم بَغی عَوض الماءِ الْمُعِین یا لَرزء و مُصاب هدّا أرکان الحُجُونِ وَیْلَهُم قَدْ جَرحُوا قَلبَ رَسُولِ الثَّقَلَین فالْعَنُوهُم مَااسْتَطَعْتُم شَیعَتِی فِی کُلِّ حِین « شیعیان من هر گاه آب خوش گوارایی می نوشید مرا یاد کنید (که تشنه لب شهید شدم) و هر گاه خبر غربت و شهادت شهیدی را شنیدید بر من سوگواری کنید. من نواده پیامبرم که بى گناه مرا کشتند و پس از کشتن به عمد بدنم را زیر سم اسبان کوبیدند. کاش همه در روز عاشورا بودید و مى دیدید که چگونه براى کودکم طلب آب کردم و دشمن از دادن آب دریغ ورزید. آنها به جاى آب گوارا با تیر ستم او را سیراب کردند، وه چه فاجعه غم انگیز و دردناکى است که بر اثر آن کوه حجون ویران شد; واى بر آنها که دل رسول جن و انس را جریحه دار ساختند، شیعیان! در هر زمان هر چه در توان دارید آنان را لعنت کنید.»
در‌بیابان‌های‌ِ‌تاریك‌و‌ظلمانی‌ و‌صحرا‌هایِ‌خشك‌و‌بی‌آب‌و‌علف که‌دست‌تطاول‌زمان‌بدان‌نمی‌رسد برای‌شما‌دعا‌می‌کنم . [ فرازی‌از‌نامه‌حضرت‌مهدی‌‌عج‌ به‌جناب‌ِ‌شیخ‌ِ‌مفید ، احتجاج‌طبرسی ، ج۲ ، ص ۴۸۹ ] !!!!!🥺 @Baserin313
میگن جمعه واسه امام زمانه! هر گناهی میخوای بکنی بکن ولی توی جمعه به احترام امام زمان هیچ گناهی نکن!!!!
15.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند عمل را روزانه انجام دهید استاد الهی @Baserin313
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🖼 حجاب یعنی زیبایی های من برای خدا...‼️ 🍃🌹🍃 @Baserin313
185.1K
حسین آقام .... همه میرن تو میمونی برام....
ارکبوفُلکَ‌الحسینِ‌ایها‌الغرقی.. به‌ کشتی‌ حسین‌ بیایید‌ ای‌ غرق‌ شدگان..! @Baserin313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 داستان فرد ناصبی (دشمن اهل بیت علیهم السلام) 📌 ارزش اشک بر حضرت سیدالشهداء علیه السلام در بیان حضرت آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله تعالی ) @Baserin313
قراره از امروز یه رمان بزاریم از زندگی یه شهید به زبان همسرش☺️ حالا این شهید مدافع حرمون کیه؟ "محمد حسین محمد خانی" این رمان از خاطرات دانشگاه شروع میود تا رفتن به لبنان و ۲ تا پسر و دراخر هم با اعزام به سوریه تمام میشه(:♥️
🪻🌱 حسابی کلافه شده بودم. نمی‌فهمیدم که جذب چه چیز این آدم شدن. از طرف خانم‌ها چند تا خواستگار داشت، مستقیم بهش گفته بودن. اون هم وسط دانشگاه وقتی شنیدم گفتم چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه باهام ازدواج کن. اونم با چه کسی! اصلاً باورم نمی‌شد. عجیب‌تر این‌که بعضی از آن‌ها حتی مذهبی هم نبودند.. به نظرم که هیچ جذابیتی در وجودش پیدا نمی‌شد..! براش حرف و حدیث درست کرده بودند! مسئول بسیج خواهران ، تأکید کرد وقتی زنگ زد کسی حق نداره جواب تلفن رو بده برام اتفاق افتاده بود که زنگ بزنه و جواب بدم باورم نمی‌شد این صدا صدای اون باشه بر خلاف ظاهر خشک و خشنش با آرامش حرف می‌زد تن صداش موج خاصی داشت از تیپش خوشم نمیومد دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته‌ بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می‌پوشید و پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ، که مینداخت روی شلوار. توی فصل سرما با اورکت سپاهیش تابلو بود یه کیف برزنتی کوله مانند یه وری مینداخت روی شونش ، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ میشد راه که می‌رفت کفشش رو روی زمین می‌کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌‌✍🏻⁩«محمدعلۍجعفری🌿» @Baserin313
🪻🌱 از وقتی پام به بسیج دانشگاه باز شد بیشتر می‌دیدمش به دوستام می‌گفتم: این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همون جا مونده به خودشم گفتم..! اومد اتاق بسیج خواهران پشت به ما رو به دیوار نشست . اون دفعه رو خودخوری کردم دفعه بعد رفت کنار میز که نگاش به ما نیفته نتونستم جلوی خودمو بگیرم بلند بلند اعتراضم رو به بچه‌ها گفتم. ینی به در گفتم تا دیوار بشنوه زور می‌زد جلوی خندش رو بگیره معراج شهدای دانشگاه که انگار ارث پدرش بود هر موقع می‌رفتیم با دوستش اون‌جا می‌پلکیدند زیرزیرکی می‌خندیدم و می‌گفتم بچه‌ها باز هم دار و دسته محمد خانی بعضی از بچه‌های بسیج با کارو کردارش موافق بودند بعضی هم مخالف. بین مخالفان معروف بود به تندروی کردند اما همه ازش حساب می‌بردن .. برای همین ازش بدم میومد فکر می‌کردم از این آدم‌های خشکه مقدسِ از اون طرف بام افتاده است اما طرف‌دارزیاد داشت. خیلی‌ها می‌گفتند: مداحی می‌کنه، هیئتیه،میره تفحص شهدا، خیلی شبیه شهداست! اما توی چشم من اصلاً این‌طور نبود . با نگاه عاقل اندر سفیهی به آن‌ها می‌خندیدم که این قدر هاهم آش دهن سوزی نیست ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌‌✍🏻⁩«محمدعلۍجعفری🌿» @Baserin313
🪻🌱 کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، دعای عرفه برگزار می‌شد. دیدم فقط چند تا تکه موکت پهن کردن ب مسئول خواهران اعتراض کردم... دانشگاه به این بزرگی فقط این چند تا تیکه موکت!! در جواب حرفم گفت همیناهم پر نمیشه.. وقتی دیدم توجهی نمی‌کنه رفتم پیش آقای محمد خانی صداش زدم جواب نداد. چند بار داد زدم تا شنید سر به زیر اومد گفت «بفرمایید» بدون مقدمه گفتم این موکت‌ها کمه. گفت قد همینشم نمیان بهش توپیدم گفتم ما مکلف به وظیفه هستیم نه نتیجه اونم با عصبانیت جواب داد این وقت روز دانشجو از کجا میاد؟! بعد رفت دنبال کارش.. همین که دعا شروع شد روی همه موکت‌ها کیپ تا کیپ نشستند، همشون افتادن به تکاپو که حالا از کجا موکت بیاریم یه بار از کنار معراج شهدا یکی از جعبه‌های مهمات را آوردیم اتاق بسیج خواهران به جای قفسه کتابخانه .. مقرر کرده بود برای جابجایی وسایل بسیج حتماً باید نامه‌نگاری شود همه کارها با مقررات و هماهنگی او بود من که خودم رو قاطی این ضابطه‌ها نمی‌کردم هر کاری به نظرم درست بود همونو انجام می‌دادم ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌‌✍🏻⁩«محمدعلۍجعفرۍ🌿» @Baserin313
🪻🌱 جلسه داشتیم اومد اتاق بسیج خواهران ، با دیدن قفسه خشکش زد چند دقیقه زبونش بند اومد و مدام به انگشتر هاش ور می‌رفت مبهوت مونده بودیم با دلخوری پرسید این این‌جا چی کار می کنه؟! همه بچه‌ها سرشونو انداختن پایین ... زیرچشمی بِه همه نگاه کردن دیدم کسی نطق نمی‌زنه سرمو گرفتم بالا و با جسارت گفتم گوشه معراج شهدا داشت خاک می‌خورد آوردیم این‌جا برای کتاب‌خونه... با عصبانیت گفت من مسئول تدارکات رو توبیخ کردم و شما به این راحتی می‌گین کارش داشتیم؟! حرف دلم رو گذاشتم کف دستش: گفتم مقصر شمایی که باید همه این کارا زیر نظر و تأیید شما انجام بشه! این که نشد کار.. لبخندی نشست روی لبش و سرش رو انداخت پایین با این یادآوری که زودتر جلسه رو شروع کنید بحث رو عوض کرد. وسط دفتر بسیج جیغ کشیدم شانس آوردم کسی اون دور و بر نبود ن که آدم جیغ جیغویی باشم. ناخودآگاه از ته دلم بیرون زد . بیشتر شبیه جوک و شوخی بود.. خانم قنبری که به زور جلوی خندش رو گرفته بود گفت: آقای محمدخانی من رو واسطه کرد برای خواستگاری از تو.. ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌‌✍🏻⁩«محمدعلۍجعفرۍ🌿» @Baserin313
726.5K
شب جوون امام حسین....!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را با صلواتی یاد کنیم❣ ⭕️ شباهت چند دختر به 🔹 ماجرای بی‌خوابی دختر شهید صدرزاده ◇ وقتی که عروسک‌ها برای دخترها رنگ می‌بازند... 👤 برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی (سلام‌الله‌علها) ✨شهید مصطفی صدرزاده✨ شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 @Baserin313