eitaa logo
᚛᯽᚜بــآ شـهـدآ تـآ شـهـآدتـ᚛᯽᚜
158 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
15 فایل
🌹🌹مقام معظم رهبری : امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست🌹🌹 🎉سلام، خوش آمدید،همگی دعوت شده ی شهدا هستید🌹 👈هدف این کانال فقط زنده نگه داشتن یادشهداست ✅ التماس دعای شهادت🤲🌹 نظر، پیشنهاد، ارسال مطلب: https://eitaa.com/talabehshahideh
مشاهده در ایتا
دانلود
💢سال ۹۶ بود دوماه قبل از شهادت آقا رضا دوست آقا رضا تازه ازدواج کرده بود اما انتقالیش برای سیستان امده بود رضا با این که قبلا ۴ سال اون منطقه خدمت کرده بود اما وقتی شرایط دوستش را دید تصمیم گرفت به جاش بره،و تمام وسایل های خانه به قصد جا به جایی به سیستان و همراهی با اقا رضا مثل تمام آن ۱۴ سال زندگی مشترک جمع شد، حتی وسایل های بزرگ خانه را فروخته بودیم تا سبک نقل مکان کنیم .... 🔹من راهی راهیان نور شدم و آقا رضا هم رفت سیستان تا محل خدمتش را مشخص کند و به دنبال من و تنها فرزندم (ابوالفضل مان )بیاید. 🔹مشخص شده بود محلی که قرار است خدمت کند ناامن است و جای برای بردن خانواده نیست 🔹راهیان نور بودم که رضا تماس گرفت که محل خدمتم خطرناک است نمیتوانم تو و ابوالفضل را ببرم 🔹اما من پشت تلفن کنار مزار شهدا گریه میکردم که تو رو خدا ما رو هم ببر، نمیخوام از تو دور باشم ، رضا هم بغض کرده بود و میگفت بیشتر از این شرمنده ام نکن،، 🔹همان چند روز که راهیان بودم اقا رضا وسایل های جمع شده را به تهران کنار خانواده ام برده بود چون می‌دانست من از سفر راهیان برگردم اصرار میکنم با خودش برم. 🔹به بابا گفته بود من ۱۴ سال شرمنده زن و بچه ام شده ام .... قبل از برگشتنم از سفر هم رفت سیستان محل خدمتش و به ۴۰ روز نرسیدِ شهید برگشت و من موندم کلی حسرت که چرا مثل تمام اون ۱۴ سال همراهیش نکرده بودم و نتونسته بودم باهاش برم😔💔 🌿راوی همسر شهید
●همسر شهید چمران میگوید: یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها» ومن هم این کار را کردم. ●مامان که خوب شد آمدیم خانه. من دو روز دیگر هم پیش او ماندم. یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از اینکه ماشین را روشن کند دست من را گرفت و بوسید. میبوسید و همانطور با گریه از من تشکر میکرد‌. من گفتم: برای چی مصطفی؟ ●گفت:این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید. گفتم از من تشکر میکنید ؟خب اینکه من خدمت کردم مادر من بود،مادر شما که نبود این کارها را میکنید! گفت: دستی که به مادرش کمک می‌کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد.من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید. 🌷