#شهیدانه💚
یکـبار فاطمہ را گذاشـت روۍ اپن آشپزخانـه
و بہ او گفت :
بپر بغـل بابا و فاطمہ بـه آغـوش او پرید
بـه مـن نگاھ کـرد و گفت :
ببین فاطمہ چطور بـھ من اعتماد داشت ؛
اون پرید و میدونست من اون رو میگـیرم ،
اگـه ما همینطور بـه خدا اعتماد داشتیـم همہ مشڪلاتمان حل بود .
تـوکـل واقعۍ یعنـے
همین کـه بدانیم در هـر شـرایطے خدا مواظـب مـٰا هست💞'
به روایتهمسر #شھید_مصطفی_صدرزاده
#کلام_شهید
#خاطره
[🦋]http://eitaa.com/Yarabazahra