eitaa logo
بسیج فرهنگیان ناحیه ۶ اصفهان
369 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
89 فایل
اطلاع رسانی برنامه های کانون بسیج فرهنگیان اداره آموزش و پرورش ناحیه ۶ استان اصفهان دریافت نظرات و پیشنهادات ارتباط با ادمین @yazeinab14 @Gomnam_mimanim313
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ یابن الحسن... تو بوده‌‏ای و هستی و می‏‌آیی از راه تا حق دل‏ها را رعایت کرده باشی پس مردمک‏‌های نگاه ما عقیم‌‏اند تو حاضری بی‌‏آنکه غیبت کرده باشی... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺🍃
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌 جلسات تفسیر رهبر معظم انقلاب 📍قسمت شانزدهم (بخش آخر) 📚 عنوان: خداوند بهترین روزی دهندگان است. 📖 تفسیر سوره جمعه
بسیج فرهنگیان ناحیه ۶ اصفهان
#خاک_های_نرم_کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین #قسمت_صد_و_دوازده گفت: «راستش من برای این زیارت حجی که ر
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی هدیه های شخصی گفت و بلند شد یکراست رفت پهلوی پیش نماز چند لحظه ای کنارش نشست نمی دانم به هم چه گفتند و چه شنیدند ولی دیدم یکهو بلند شدند آن روحانی ،عبدالحسین را گرم تحویل گرفته بود و احترامش را خیلی داشت با هم رفتند پای تریبون آقای روحانی رو کرد به جمعیت و بعد از گفتن مقدماتی ادامه داد: امشب افتخار این رو داریم که خدمت یکی از فرماندهان عزیز جبهه و جنگ هستیم؛ حاج آقا برونسی که حتماً از دلاور مردی های ایشان شنیده اید.» همهمه ای از بین جمعیت بلند شد و بعد هم صلوات فرستادند. عبدالحسین،خونسرد و آرام ایستاده بود. «این افتخار دیگه رو هم داریم که از صحبت های این رزمنده ی عزیز استفاده کنیم و ان شاءالله همه مون بهره ببریم.» جمعیت دوباره صلوات فرستادند عبدالحسین رفت پشت تریبون بعد از مقدماتی بنا گذاشت به صحبت از جبهه و جنگ گفت و از این که نباید جبهه ها را خالی گذاشت، خیلی پر شور حرف می زدو مسلط.. بی اختیار یاد لحظه های قبل از عملیات افتاده بودم و یاد حال وهوای ،عبدالحسین وقتی که تو نقطه رهایی " ۱ " سخنرانی می کرد برای بچه ها. واقعاً نقطه ی رهایی، نقطه ی رهایی می شد از دنیا و از تمام تعلقات دنیایی؛ اثر صحبت او. تو آن لحظه ها وقتی به خودم آمدم دیدم عبدالحسین رفته تو فاز معنویات و دیدم مسجد یکپارچه شور و هیجان شده. تأثیر صحبتش، تو چهره ی خیلی ها واضح و آشکار بود. خوب یادم هست بعد از سخنرانی خیلی ها مخصوصاً جوان ها بلند شدند همان جا ثبت نام کردند برای رفتن به جبهه ها بعضی ها شان حتی بعداً جذب سپاه شدند. آخر شب وقتی برمی گشتیم خانه، به اش گفتم:« حاج آقا شما چرا درخواست ماشین نمی کنید برای این جور کارها؟» خندید و گفت:« می خوام اجری هم به شما برسه.» گفتم: «لااقل هدیه هایی رو که به خانواده شهدا می دین پولش رو که میشه از سپاه گرفت.» پاورقی ۱- آخرین محلی که رزمندگان اسلام در آن مستقر می شدند و از آن جا به مواضع دشمن یورش می بردند. ارزش این کارها به همینه که آدم از جیب خودش مایه بگذاره وقتی این حرف را می زد به حقوق کم او فکر می کردم و به افراد تحت تكلفش " 1 ". پاورقی ۱- بعدها که بیشتر توفیق همراهی اش را داشتم حتی به شهرستان های دور و نزدیک هم می رفتیم و از خانواده ی شهدا و مفقودین و از مجروحان خبر می گرفتیم بعضی وقت ها اگر ماشین من خراب می شد یکی دیگر از رفقا را پیدا می کرد و با وسیله ی شخصی و هدایای ،شخصی به وظیفه اش، به قول خودش، عمل می کرد. « »
♨️مقام معظم رهبری: «آدم، چهل و چند هزار نفر زن و بچّه و کودک را با بمب بکشد و نتواند یک دانه‌ از مقاصدی را که اوّل اعلام کرده، تحقّق ببخشد، پیروز است؟ شما [صهیونیست‌ها] حماس را نابود کردید؟... شما گفتید میخواهید حزب‌الله را از بین ببرید، شخصی مثل سیّدحسن نصرالله با آن عظمت را شهید کردید، توانستید حزب‌الله را از بین ببرید؟ حزب‌الله زنده است، فلسطین زنده است، حماس زنده است، جهاد زنده است؛ شما پیروز نیستید، شما شکست خورده‌اید.» ۱۴۰۳/۱۰/۰۲
14.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | رهبر انقلاب: شهیدان رازینی و مقیسه تلاش و مجاهدت و کارهای بزرگی در طول زندگی داشتند و به همین علت مستوجب پاداش الهی و شهادت در راه خدا شدند. ۱۴۰۳/۱۰/۳۰ 💻 Farsi.Khamenei.ir
شرکت دانش آموزان در مراسم اعتکاف دبستان شهید حسن احمدی دی ۱۴۰۳
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌 جلسات تفسیر رهبر معظم انقلاب 📍قسمت اول 📚 عنوان: مرعوب بودن دشمنان خدا از جمهوری اسلامی 📖 تفسیر سوره حشر
بسیج فرهنگیان ناحیه ۶ اصفهان
#خاک_های_نرم_کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی هدیه های شخصی #قسمت_صد_و_چهارده گفت و بلند شد یکر
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی هدیه های شخصی فرمانده ی تیپ که شد یک ،ماشین اجباراً تحویل گرفت یک راننده هم به اش معرفی کردند و گفتند: «ایشون شبانه روزی هر جا که شما برین باهاتون هستن» این یکی را قبول نکرد به اش گفتم:« شما گواهینامه که نداری حاجی، پس راننده باید باهات باشه دیگه.» گفت:« تو منطقه که شرعاً عیبی نداره من خودم پشت فرمون بشینم؟» گفتم: «نه.» گفت:« پس راننده نمی خوام» پرسیدم :«تو شهر می خوای چکار کنی؟» کمی فکر کرد و گفت:« خب حالا این شد یک چیزی،تو شهر چون نمیشه بدون گواهینامه رانندگی کرد، اگرخواستم برم با راننده می رم» چند وقت بعد که رفتم مشهد یک روز آمد پیشم گفت: «یک فکری برای این گواهینامه ی ما بکن سید.» به خنده گفتم: «شما که دیگه راننده داری حاج آقا، گواهینامه می خوای چکار؟» «همه ی مشکل همین جاست که یک راننده بند من شده، اونم راننده ای که حقوق بیت المال رو می گیره و مخارج دیگه هم زیاد داره» خواستم باب مزاح را باز کرده باشم .گفتم:« خب این بالاخره حق یک فرمانده ی تیپ هست.» گفت: «شوخی نکن سید! همین ماشینش هم که دست منه، برام خیلی سنگینه، می ترسم قیامت نتونم جواب بدم چه برسه به راننده.» " ۱ ". تصمیمش جدی بود و مو لای درزش نمی رفت پرسیدم :«حالا شما چند روز مرخصی داری؟» «هفت هشت روزی» پاورقی این در حالی بود که وقتی می آمدمشهد، پول بنزین و روغن و خرجهای دیگر ماشین را از جیب خودش و از حقوق شخصی می داد. کمی فکر کردم و گفتم: «مشکل بشه کاری کرد "۱". ولی حالا توکل بر خدا می ریم ببینیم چی می شه.» رفتیم اداره ی راهنمایی و رانندگی هر طور بود کارها را روبراه کردیم. خدا خیرشان بدهد دو، سه تا از آن افسرهای خیر و با حال خیلی کمکمان کردند عبدالحسین اول امتحان آئین نامه داد و بعد هم تو شهری و بالاخره به اش گواهینامه را دادند. البته همین هم خودش یک هفته ای طول کشید. وقتی می خواست راهی جبهه ،بشود برای خداحافظی آمد، بابت گواهینامه ازم تشکر کرد و گفت: «بالاخره این زحمتی رو که کشیدی بگذار پای بیت المال ان شاء الله خدا خودش اجرت رو بده» به شوخی و جدی گفتم :«شما هم زیاد سخت می گیری حاج آقا.» لبخندی زد و حکایتی برام تعریف کرد، حکایت طلحه و زبیر که در زمان خلافت حضرت مولی (سلام الله علیه) رفتند خدمت ایشان که حکومت بگیرند آن وقت حضرت شمع بیت المال را خاموش و شمع شخصی خودشان را روشن کردند طلحه و زبیر هم وقتی موضوع را فهمیدند دیگر حرفی از گرفتن حکومت نزدند و دست از پا درازتر برگشتند. وقتی این ها را تعریف می کرد لحنش جور خاصی بود آخر حرف هاش با گریه گفت:« خداوند روز قیامت از پول و از اموال خصوصی و حلال انسان، که دسترنج خودشه، حساب می کشه که این پول و اموال رو در چه راهی مصرف کردی؛ چه برسه به بیت المال که یک سر سوزنش حساب داره!» پاورقی ۱۱- آن وقتها گرفتن گواهینامه مثل حالا آسان نبود،براساس حروف فامیل نوبت بندی می کردند و حداقل سه ماه طول می کشید تا بشود گواهینامه گرفت. « »
11.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚙️ رهبر انقلاب: آن متوهم خیالباف اعلام کرد که ایران ضعیف شده! آینده نشان خواهد داد چه کسی ضعیف شده است... ✏️آن متوهم خیالباف اعلام کرد که ایران ضعیف شده؛ آینده نشان خواهد داد چه کسی ضعیف شده است. صدام هم به خیال اینکه ایران ضعیف شده، حمله را شروع کرد. ریگان نیز به تصور ضعف ایران، آن کمک‌های آنچنانی را به رژیم صدام انجام داد. ✏️آنها و ده‌ها متوهم دیگر به درک واصل شدند و رژیم اسلامی روزبه‌روز رشد پیدا کرد. من به شما عرض می‌کنم این تجربه این بار هم به فضل الهی تکرار خواهد شد. ۱۴۰۳/۱۱/۳ ⚙️ 💻 Farsi.khamenei.ir
❤️ السلام علیکَ یا وعد الله الذّی ضمنه... سلام بر مولای مهربانی که آمدنش وعده ی حتمی خداست... وسلام بر منتظران و دعاگویان آن روزگار نورانی و قریب...💫 ‌‌‌‌ ‌