هدایت شده از 🌷 کانال سیره شهدا 🌷
#خاطرات
#اجتماعی
مسجد که جای خواب نیست !!
بعد از عملیات، آمده بود توی مسجد، برای نماز مغرب. خسته بود، خوابش برده بود. یکی آمده بود، با پا زده بود به پهلویش. گفته بود عمو! بلند شو. مسجد که جای خواب نیست. بلند شو.
بگویی یک اخم کرده بود؛ نکرده بود.
#شهید_بروجردی
📚یادگاران، جلد 12 کتاب شهید بروجردی، ص 53
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
هدایت شده از 🌷 کانال سیره شهدا 🌷
#خاطرات
#اخلاقی
✅حالا بیا و درستش کن!!
هر کار کرد نتوانست سوار موتورش شود. موتور روشن می شد، ولی راه که می افتاد، تعادلش به هم می خورد. دور زدم رفتم طرفش. پرید ترک موتور، راه افتادیم. شهرک – محل استقرار لشکر – را بمباران کرده بودند. هه جا به هم ریخته بود. همه این طرف آن طرف می دویدند. یک جا بد جوری می سوخت. گفت «برو اون جا. » آن جا انبار مهمات بود. نمی خواستم بروم. داشتم دور می زدم داد زد « نگه دار ببینم. » پرید پایین. گفت « تو اگه میترسی، نیا. » دوید سمت آتش. فشنگ ها می ترکیدند، از کنار گوشش رد می شدند. انگار نه انگار. تخته ها را با همان یک دست گرفته بود، می کشید. گفتم «وایستا خودم می آم. » گفت « بیا ببین زیر اینا کسی نیست؟ فکر کنم یه صدایی شنیدم. » مجروح ها را یکی یکی تکیه می دادم به دیوار. چپ چپ نگاه می کردند. یکیشان گفت «کی گفته حاج حسین رو بیاری اینجا؟» گفتم «حالا بیا و درستش کن. »
📚یادگاران، جلد هفت، کتاب شهید خرازی، ص 50
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
هدایت شده از 🌷 کانال سیره شهدا 🌷
#خاطرات
#کردستان
✅ فاضلاب رو مین گذاری کن !!!
مثل یک کابوس بود. فکر می کردیم همه ی ضد انقلاب ها را بیرون کرده ایم. ولی هر شب، از یک جایی که معلوم نبود کجاست، صدای رگبار مسلسل هاشان می آمد. شهر ریخته بود به هم. مردم به وحشت افتاده بودند. پاسدارها سردرگم بودند.
صدایم کرد و آرام گفت: امشب برو کانال فاضلابو مین گذاری کن.
پرسیدم اون جا چرا، حاجی ؟
چیزی نگفت. مثل گیج ها نگاهش کردم. بالاخره گفت: من خودم سه شبانه روز اون جا رو چک کردم، از اون جا میان .
یادم نیست. یکی ـ دو شب بعد بود، صدای انفجار شنیدم. صبح رفتم سر زدم. خون روی دیوارها شتک زده بود. جنازه ها را برده بودند.
📚یادگاران، جلد 9
❤️کتاب شهید متوسلیان، ص 21
#راهیان_نور_غرب
#بانه
#کردستان
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
هدایت شده از 🌷 کانال سیره شهدا 🌷
#خاطرات
#عبادی
✅ دویست روز روزه بدهکارم !!!!
چند روز قبل از شهادتش، از سردشت می رفتیم باختران. بین حرف هایش گفت«بچه ها! من دویست روز روزه بدهکارم» تعجب کردیم. گفت «شش ساله هیچ جا ده روز نموندم که قصد روزه کنم. » وقتی خبر رسید شهید شده، توی حسینیه انگار زلزله شد. کسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد. توی سر و سینه شان می زدند. چند نفر بی حال شدند و روی دست بردندشان. آخر مراسم عزاداری، آقای صادقی گفت«شهید، به من سپرده بود که دویست روز روزه ی قضا داره. کی حاضره براش این روزه ها رو بگیره؟» همه بلند شدند. نفری یک روز هم روزه می گرفتند، می شد ده هزار روز.
#راهیان_نور_غرب
#شمالغرب
📚یادگاران، جلد ده
❤️کتاب شهید زین الدین، ص 94
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطرات زائرین #اربعین: #عروسک را دادم ولی خیلی #خوشحال نشد..
══════🇮🇷═════
@JANGEFARHANG
💠منتظرت هستم
یک روز بعد از #شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود.
گفتم بروم سراغ آن دفتری که #خاطرات مشترکمان را در آن می نوشتیم.
به محض باز کردن دفتر، دیدم برایم یک #نامه با این مضمون نوشته بود:
#همسر عزیزم، من به شما افتخار می کنم که مرا سربلند و عاقبت به خیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست #شهدای_کربلا نوشته شود. آن دنیا #منتظرت_هستم .😍❤
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی 🌷
💟 @Basijvelayat1
💢 چرا آمریکا خواستار #حفظ_قدرت روحانی است
🔻 ۳۰ آبان ۱۳۹۸ | #قدیری_ابیانه ( سفیر اسبق ایران در استرالیا و مکزیک):
🔹 وندی شرمن:👈 در مذاکرات "دقت داشتیم که #تحریمها موجب به خطر افتادن قدرت "روحانی" در ایران نشود"!
👈 چرا آمریکا میخواست قدرت روحانی حفظ شود
👈 مروری بر #خاطرات وندی شرمن رئیس تیم آمریکا در مذاکرات 1+5 برجام:
🔹 تیم "جلیلی" ما را "عذاب" می داد.
عراقچی در یک جلسه خواسته جدید ایران را مطرح کرد، #عصبانی شدم گریهام گرفت، عراقچی خواستهاش را پس گرفت!
➕ دقت داشتیم که تحریمها موجب به خطر افتادن قدرت " #روحانی" در ایران نشود!
🔸 عراقچی و تختروانچی به من #فرش_دستباف هدیه دادند اما من به آنها هدیه ندادم چون به لحاظ دیپلماتیک نباید به کشوری که با آنها رابطه نداریم هدیه بدهیم.
➖ در ژنو #مخفیانه برنز و سولیوان را از راه آشپزخانه وارد هتل میکردیم تا با ظریف دیدار کنند.
➕ وقتی ظریف #عصبانی میشد او را جواد صدا میزدم...
🔹 شرمن: در طول مذاکرات همواره با اسرائیل در ارتباط بودیم و از نظرات متخصصان فنی آنها استفاده میکردیم.
➖ با تیم مذاکره کننده ایران روابط دوستانه پیدا کردیم.
➕ عراقچی هنوز هم #عید_کریسمس برای من کارت تبریک می فرستد اما گویا خبر ندارد که من یهودی هستم، نه مسیحی
شما_هم_به_بسیج_ولایت_بپیوندید
╭┅───🇮🇷✊🇮🇷┅╮
@Basijvelayat1
╰┅──────┅
#خاطرات
#رهبری
#یک_نکته
⚠️ اگر بعد از این اینطور بیایی، راهت نمیدهم
✅رهبر معظم انقلاب:
آن شخص نظامی که جلوی شما میآید، چنانچه دیدید یقهاش باز است، یا دکمهاش افتاده، بدانید که قطعاً در میدان جنگ کم خواهد آورد! نه اینکه اگر یقهاش بسته بود و دکمهاش نیفتاده بود، کار را تمام خواهد کرد؛ نه، این جزو موضوع است؛ تمام موضوع نیست.
🔷 یعنی اگر همه چیزش تکمیل باشد، اما مثلاً وقتی پیش شما میآید، ببینید بند پوتینش باز یا شل است، یقین کنید که او در میدان جنگ آن کاری که شما میخواهید، نخواهد کرد. باید کارش شسته رفته، مرتب، منظم و پُر و پیمان -در همان زمانی که از او متوقع است- باشد؛ شل و ول راه رفتن معنا ندارد.
🔶 یک وقت یک افسر عالیرتبه حزباللهیِ مشهور در ارتش نزد من آمد و از بس مقدسمآب بود، با دمپایی پیش من حاضر شد! به او گفتم اگر بعد از این تو را اینطوری دیدم، راهت نمیدهم؛ برو! ردش کردم؛ بعد دفعه دیگر که آمد، دیدم بله، پوتین مرتبی به پا کرده است! بعضیها حزباللهیگری را با شل و ول بودن و بینظم و بیترتیبی اشتباه میگیرند؛ حزباللهیگری که این نیست.
💢رئیس حزباللهیهای همهی تاریخ -یعنی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)- میفرماید: «و نظم امرکم»؛ باید منظم باشید. نظم چیست؟ همان آیینی است که از هرکسی خواستهاند. هرجا نظمی دارد.
11/9/1370
#شما_هم_به_بسیج_ولایت_بپیوندید
╭┅───🇮🇷✊🇮🇷┅╮
https://eitaa.com/Basijvelayat1
╰┅──────┅