eitaa logo
بصير
2.7هزار دنبال‌کننده
86.3هزار عکس
81.6هزار ویدیو
3هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅در این هنگام، به دستور عبیدالله کاروان اسراء را وارد دارالعماره کوفه کردند. مجلس مهیای ورود اسراست. زینب کبری(س) در حالی که زنان اهل بیت(ع) و زنان بعضی از اصحاب و خدمتکاران و کنیزان دور زینب کبری(س) حلقه زده بودند، وارد مجلس عبیدالله بن زیاد شد. ابن زیاد توقع داشت بعد از این حادثه که به خیال خودش اینها را خرد کرده و تمام نیروهایش را گرفته است، دیگر باید اینها تسلیم شده باشند، فکر می کرد اکنون وقت خواهش و التماس است. شیخ مفید نقل می کند که؛ 📋《وَ أُدْخِلَ عِيَالُ الْحُسَيْنِ(ع) عَلَى ابْنِ زِيَادٍ فَدَخَلَتْ زَيْنَبُ أُخْتُ الْحُسَيْنِ(ع) فِي جُمْلَتِهِمْ مُتَنَكِّرَةً وَ عَلَيْهَا أَرْذَلُ ثِيَابِهَا فَمَضَتْ حَتَّى جَلَسَتْ نَاحِيَةً مِنَ الْقَصْرِ وَ حَفَّتْ بِهَا إِمَاؤُهَا》 ♦️هنگامی که اهل بیت امام حسین(ع) وارد کاخ ابن زیاد شدند، حضرت زینب(س) در حالی که پوشش و لباسهای کهنه و معمولی بر تن داشت بی اعتنا به ابن زیاد وارد کاخ  شد. به گوشه ای از کاخ رفته وکنیزان حضرت(س) دور تا دور حضرت(س) قرار داشتند. در این هنگام عبیدالله پرسید : 📋《مَنْ هَذِهِ الَّتِي انْحَازَتْ نَاحِيَةً وَ مَعَهَا نِسَاؤُهَا ؟》 ♦️این زن چه کسی است که از سایر اسراء جدا شده و دور تا دور او را کنیزانش فراگرفته است؟ کسی به او جواب نداد. سؤالش را تکرار کرد و باز هم کسی جواب نداد. دفعه سوم یا چهارم یکی از زنها گفت : 📋《هَذِهِ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)!》 ♦️این زینب دختر فاطمه(س) دختر رسول اکرم(ص) است. بعد از این که ابن زیاد، حضرت زینب(س) را شناخت، چنین گفت : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَحَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ وَ أَكْذَبَ أُحْدُوثَتَكُمْ》 ♦️شکر خدایی را که شما را رسوا کرد و کشت و افسانه شما را دروغ نمود. پس زینب کبری(س) در مقابل این زخم زبان چنین پاسخ داد : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِيراً وَ إِنَّمَا يَفْتَضِحُ‏ الْفَاسِقُ‏ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ》 ♦️ستایش خدای راست که ما را به وجود پیامبرش گرامی داشت و ما را از پلیدی پاک ساخت، به درستی که فاسق رسوا می شود و فاجر دروغ می گوید و او غیر از ماست و ستایش مخصوص خداست.(۱) به نقل از لهوف، ابن زیاد به اینجا که رسید، گفت : 《كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟》 ♦️رفتار خدا با برادر و خاندان خود را چگونه دیدی؟ زینب کبری(س) جواب داد : 📋《مَا رَأَيْتُ‏ إِلَّا جَمِيلًا! هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ‏ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ يَكُونُ الْفَلْجُ يَوْمَئِذٍ هَبَلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ!》 ♦️من جز خير و زيبايى چيزى نديدم، اينان افرادى بودند كه خداوند مقام شهادت را سرنوشتشان ساخت، از اين رو داوطلبانه به خوابگاه‏هاى خود شتافتند، به زودى خداوند بين آنان و تو را جمع كند، تا تو را به محاكمه بكشد، اكنون بنگر در آن دادگاه و محاكمه، چه كسى پيروز و چه كسى درمانده است؟ مادرت به عزايت بنشيند اى پسر مرجانه! در این هنگام؛ ابن زياد از سخنان زينب کبری(س) خشمگين شد به گونه‏ اى كه گويى تصميم بر کشتن حضرت(س) گرفت. در این هنگام؛ عمرو بن حريث كه در مجلس حاضر بود به ابن زياد گفت : اين زنى بيش نيست، زن را نبايد به گفتارش مجازات كرد! ابن زياد به زينب(س) گفت : 📋《لَقَدْ شَفَى اللَّهُ قَلْبِي مِنْ طَاغِيَتِكِ الْحُسَيْنِ وَ الْعُصَاةِ الْمَرَدَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكِ》 خداوند دل مرا با كشتن حسين گردنكش تو و افراد قانون شكن فاميلت، شفا بخشيد. زينب(س) فرمود : 📋《لَعَمْرِي لَقَدْ قَتَلْتَ كَهْلِي وَ قَطَعْتَ فَرْعِي وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلِي فَإِنْ كَانَ هَذَا شَفَاكَ فَقَدِ اشْتَفَيْتَ》 ♦️به جانم سوگند! بزرگ فاميل مرا كشتى، و شاخه‏ هاى مرا بريدى و ريشه مرا كندى، اگر شفاى دلت در اين است، باشد. و در ادامه فرمود : ولی من تعجّب مى‏ كنم از كسى كه با قتل امامانش، دلش را شفا مى‏ بخشد، و مى‏ داند كه فرداى قيامت، آنها از او انتقام مى‏ گيرند.(۲) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۱۱۶- ۱۱۵ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۶۰. https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅عبیدالله بن زیاد پس از شکست از سخنان حضرت زینب(س) رو کرد به امام سجاد(ع) و پرسید : 📋《مَنْ أَنْتَ؟》 ♦️تو کیستی؟ 📋《أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️من علی بن حسینم! 📋《أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)؟》 ♦️ آیا خداوند در کربلا علی پسر حسین را نکشت؟ 📋《قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ》 ♦️من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند. 📋《بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ》 ♦️بلکه او را خدا کشت. 📋《اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها》 ♦️خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند. در این هنگام ابن زیاد خشمگین شد و گفت : آیا تو جرات حاضرجوابی در مقابل گفتار مرا داری؟ در این هنگام، دستور داد : 📋《اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ》 ♦️او را ببرید و گردنش را بزنید. در اين هنگام حضرت زينب(س) خود را سپر امام سجّاد(ع) قرار داد و خطاب به ابن زياد، فرياد زد : 📋《يَا ابْنَ زِيَادٍ! حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا》 ♦️اى پسر زياد! آن همه از خون ما ريختى براى تو بس است. پس دست بر گردن امام سجاد(ع) انداخت و فرمود : 📋《وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ‏ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ》 ♦️اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نيز با او بكش. ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد(ع) صرف نظر كرد. و گفت : او را رها كنيد، به گمانم همان بيمارى و رنجورى او را بكشد.(۱) به نقل از لهوف آمده است که در اين هنگام امام سجّاد(ع) به زينب(س) رو كرد و فرمود : 📋《اُسْكُتِي يَا عَمَّةِ حَتَّى أُكَلِّمَهُ》 ♦️آرام باش عمه جان تا من سخن بگویم! سپس رو کرد به ابن زیاد و فرمود : 📋《أَ بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِي يَا ابْنَ زِيَادٍ؟ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةٌ وَ كَرَامَتَنَا الشَّهَادَةُ》 ♦️اى پسر زياد! آيا مرا از مرگ مى‏ ترسانى، مگر نمى‏ دانى كه كشته شدن براى ما يك كار عادى است، و شهادت مايه سربلندى ما مى‏ باشد. پس ابن زیاد با دیدن این همه صلابت و عزت، عقب نشینی کرد و آنگاه دستور داد، امام سجّاد(ع) و همراهانش را به خانه‏ اى كه در كنار مسجد اعظم كوفه بود بردند و در آنجا زندانى نمودند. زينب(س) براى اينكه مبادا بانوانى به ملاقات آنها بيايند و همين ملاقات موجب يك نوع شماتت و تحقير خاندان عصمت گردد فرمود : هيچ زن عرب نژاد حقّ ملاقات با ما را ندارد، جز كنيزان كه آنها نيز مانند ما اسيرى ديده‏ اند.(۲) همچنین در مجلس ابن زیاد، حضرت رباب(س) وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی‌تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه‌سرایی کرد. 📋《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ، اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ، غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ، لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》 ♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزه‌های دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است. در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۳) اشعاری دیگر از حضرت رباب(س) در این ایام نقل شده است که ایشان سروده هایی برای امام حسین(ع) گفته است. نظیر ؛ 📋《اِنَّ الَّذی کانَ نوُراً یُسْتَضاءُ بِهِ  بِکَرْبَلاءَ قَتیلٌ غَیْرُ مَدْفوُنٍ سِبْطَ النَّبِیِّ جَزاکَ اللَّهُ صالِحَةً  عَنَّا وَ جُنِّبْتَ خُسْرانَ الْمَوازینِ قَدْ کُنْتَ لی جَبَلاً صَعْباً اَلوُذُ بِهِ  وَ کُنْتَ تَصْحَبُنا بِالرَّحِمِ وَ الّدینِ مَنْ لِلْیَتامی وَ مَنْ لِلسَّائِلینَ وَ مَنْ  یَعْنی وَ یَأوی اِلَیْهِ کُلُ مِسْکینٍ وَ اللَّهِ لا اَبْتَغی صِهراً بِصِهْرِکُمْ  حَتَّی اُغَیَّبَ بَیْنَ الرَّمْلِ وَ الطّینِ》 ♦️حسین(ع) که نور پرفروغی بود، در کربلا شهید شده و بدون دفن افتاده است. ای فرزند پیامبر(ص)! خداوند از سوی ما جزای نیکت دهد، و از خُسران میزان دورت بدارد. حسین جان! تو برای من به منزله کوه محکمی بودی که به تو پناه می‏ آوردم، و در مصاحبت و رفتار با دین و مهربانی معاشرت می‏ کردی. بعد از این یتیمان و دردمندان به کجا پناه برند؟ و مستمندان و مسیکنان کدام دری را بکوبند؟ ای همسر عزیزم! تو آن چنان در دل من جای گرفته‏ ای که سوگند به خدا جز تو را رغبت نمی‏ کنم، و به غیر از حسین‏(ع) دل به کسی نبندم تا زیر خاک‏ها دفن شوم.(۴) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۶ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۶۰ ۳)شرح الاخبار ابن حیون، ج۳، ص۱۷۸ ۴)إحقاق الحق تستری، ج۳۳، ص۷۶۲ https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 روز دوازدهم محرم سال ۶۱ هجری، انتقال به زندان کوفه!👇 ✅شیخ صدوق می نویسد : 📋《اِبْنُ زِيَادٍ بِرَدِّهِمْ إِلَى اَلسِّجْنِ》 ♦️عبیدالله بن زیاد دستور داد تا اسرای کربلا را در زندان کوفه، زندانی کنند.(۱) پس او دستور داد امام سجاد(ع) را به غل و زنجیر ببندند و همراه با دیگر اسیران زندانی کنند. ابن زیاد نیز در طی نامه ای به مدینه و شام، خبر شهادت امام حسین(ع) را منتشر ساخت. 📚منبع : ۱)الأمالی شيخ صدوق، ص۲۳۰. https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 رأس مطهر بر روی نیزه قرآن تلاوت می کند!👇 ✅شیخ مفید می‌نویسد : زید بن ارقم می گوید : 📋《مُرَّ بِهِ عَلَيَّ وَ هُوَ عَلَى رُمْحٍ وَ أَنَا فِي غُرْفَةٍ لِي فَلَمَّا حَاذَانِي سَمِعْتُهُ يَقْرَأُ : [أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبَاً؟] فَقَفَّ وَ اللَّهِ شَعْرِي وَ نَادَيْتُ : رَأْسُكَ وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَعْجَبُ وَ أَعْجَبُ!》 ♦️در آن روز من در میان غرفه نشسته بودم، هنگامی که سر بریده امام حسین(ع) که بر فراز نیزه جا داشت، از برابرم گذشت، شنیدم آیه سوره کهف را قرائت می‌فرمود : آیا خیال کرده که پیش‌آمد یاران کهف و رقیم از گزارشات ما شگفت‌آورتر است؟ به‌ خدا سوگند! به مجردی که این آیه را از آن سر بریده نورانی شنیدم، موی بر ‌اندامم راست شد و عرض کردم : به ‌خدا سوگند! سر بریده شما‌ ای فرزند رسول‌ خدا(ص)، شگفت‌ آورتر از پیش‌ آمد اصحاب کهف است.(۱) 📚منبع : ۱)الإرشاد شيخ المفيد، ج۲، ص۱۱۸ https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در دو جا، جان را نجات داد!👇 1⃣مورد اول : در روز عاشورا، هنگامی که شمر بن ذی الجوشن وارد خیمه شد و قصد کشتن امام سجاد(ع) را داشت. ابن جوزی می نویسد : 📋《فَوَقَعَت عَلَيهِ زَینَبُ(س) وَ قَالَت : وَاللِه لَا يُقتَلُ حَتَّى اُقتَلَ! فَرَقَّ لَهَا وَ کَفَّ عَنهُ!》ن ♦️حضرت زینب کبری(س) چون از قصد شمر و یارانش مطلّع شد، امام(ع) را در آغوش کشید و فرمود : به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم! پس آنان منصرف شدند.(۱) 2⃣مورد دوم : وقتی کاروان اسراء درکوفه به مجلس عبیدالله بن زیاد وارد شدند، عبیدالله نیز دستور به کشتن امام سجّاد(ع) داد که زینب کبری(س) دست بر گردن امام سجاد(ع) انداخت و فرمود : 📋《وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ‏ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ》 ♦️اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نيز با او بكش. ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد(ع) صرف نظر كرد.(۲) 📚منابع : ۱)المنتظم فی التاریخ ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۶ https://eitaa.com/Basir_MN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا